مصاحبه اختصاصی دنیای اقتصاد با دکتر صالحی اصفهانی پیرامون نقاط قوت و ضعف طرح هدفمندی
هدفمندی یارانهها در بوته نقد
دکتر جواد صالحی اصفهانی، برای بسیاری از اقتصاددانان ایرانی نامی بسیار آشنا محسوب میشود. کارنامه علمی و پژوهشی درخشانی همچون اخذ دکترای اقتصاد از دانشگاه هاروارد، سابقه طولانی تدریس و پژوهش به عنوان پروفسور اقتصاد در دانشگاه ویرجینیاتک (Virginia tech)، سابقه تدریس در دانشگاههای آکسفورد (Oxford) و پنسیلوانیا (Pennsylvania)، عضویت در موسسات پژوهشی معتبر اقتصادی همچون بروکینگز (Brookings)، عضویت در دو موسسه تخصصی بررسی اقتصاد کشورهای خاورمیانه و از همه مهمتر نگارش مقالات متعدد در زمینه اقتصاد ایران و کشورهای خاورمیانه، بخشی از سوابق آکادمیک ایشان میباشد.
تهیه و تنظیم: میثم هاشمخانی، زهرا محمودآبادی
دکتر جواد صالحی اصفهانی، برای بسیاری از اقتصاددانان ایرانی نامی بسیار آشنا محسوب میشود. کارنامه علمی و پژوهشی درخشانی همچون اخذ دکترای اقتصاد از دانشگاه هاروارد، سابقه طولانی تدریس و پژوهش به عنوان پروفسور اقتصاد در دانشگاه ویرجینیاتک (Virginia tech)، سابقه تدریس در دانشگاههای آکسفورد (Oxford) و پنسیلوانیا (Pennsylvania)، عضویت در موسسات پژوهشی معتبر اقتصادی همچون بروکینگز (Brookings)، عضویت در دو موسسه تخصصی بررسی اقتصاد کشورهای خاورمیانه و از همه مهمتر نگارش مقالات متعدد در زمینه اقتصاد ایران و کشورهای خاورمیانه، بخشی از سوابق آکادمیک ایشان میباشد. دکتر صالحی اصفهانی، بهرغم سالها اقامت در خارج از کشور، مسائل اقتصادی ایران را با دغدغهمندی تمام دنبال نموده و همواره تقاضای همکاری از سوی کلیه مراکز پژوهشی ایرانی را، با رویی گشاده پاسخ گفته است. اوج دغدغهمندی ایشان در زمینه مسائل اقتصادی ایران را میتوان با مراجعه به وبلاگ تخصصی وی دریافت؛ وبلاگی که به صورت تخصصی به تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی مختلف ایران، با تمرکز بر مقولات فقر، توزیع درآمد، اشتغال و آموزش میپردازد.
سفر اخیر دکتر صالحی به ایران و برگزاری کارگاه آموزشی ایشان برای کارشناسان «مرکز آمار ایران»، بهانهای شد تا بتوانیم وقت مصاحبهای با ایشان تنظیم کنیم که با توجه به دغدغههای فراوان ایشان در زمینه طرح هدفمندی یارانهها، بخش عمده این مصاحبه به صورت خودکار روی حواشی طرح هدفمندی یارانهها متمرکز شد. لازم به ذکر است که دکتر صالحی، در یک سال اخیر، مقالات متعددی را در زمینه طرح هدفمندی یارانهها به نگارش در آوردهاند که ترجمه تعدادی از این مقالات در «صفحهاندیشه» روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شده است.
متن این مصاحبه در ادامه آمده است؛ با امید به اینکه انشاء... گام مثبتی در زمینه اجرای هر چه مفیدتر و پرثمرتر طرح هدفمندی یارانهها محسوب شود.
آقای دکتر صالحی، با تشکر از وقتی که برای این مصاحبه اختصاص دادید، فکر میکنم که بهتر است اولین سوال را در مورد داغترین مساله روز اقتصاد ایران، یعنی طرح هدفمندی یارانهها بپرسم: بسیاری از اقتصاددانان ایرانی، در عین حال که با کلیت طرح هدفمندی یارانهها موافقند، اعتقاد دارند که زمان فعلی را برای اجرای چنین طرحی کاملا نامناسب است. آنان نگرانی خود را به این شکل ابراز میکنند که در حال حاضر شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور برای آغاز چنین طرح اقتصادی گستردهای بسیار نامساعد بوده و نیاز به توانایی اجرای فوقالعادهای دارد که فراتر از توان بدنه اجرایی فعلی کشور قرار دارد. ارزیابی شما در در این زمینه چیست؟
من دغدغههای این اقتصاددانان را به خوبی درک میکنم و واقعیت این است که خود من هم کمابیش نگرانیهای مشابهی دارم. با این وجود، بعید میدانم در آینده شرایط بهتری برای اجرای چنین طرحی فراهم شود.
من تصور میکنم که از یک طرف ابهامات جدی در زمینه میزان توانایی دولت برای اجرای چنین طرح اقتصادی بزرگی وجود داشته و از طرف دیگر به خوبی میدانم که اقتصاد ایران با رکود شدیدی دست و پنجه نرم میکند. با این وجود، فکر میکنم که اگر بخواهیم بیش از حد در مورد زمان ایدهآل برای آغاز اجرای چنین طرحی وسواس به خرج دهیم، چه بسا هیچ وقت این زمان مناسب فرا نرسد؛ مخصوصا که اصلاح سیاست اشتباهی که برای چند دهه در اقتصاد کشور حاکم بوده، روز به روز سختتر خواهد شد.
آقای دکتر، ممکن است دقیقتر توضیح بدهید که چرا شرایط فعلی را شرایط نامناسبی برای اجرای چنین طرحی نمیدانید؟ آیا فکر نمیکنید که رکود اقتصادی کمسابقه و نیز شرایط سیاسی خاص حاکم بر کشور، شانس موفقیت چنین طرح اقتصادی بزرگی را بسیار کاهش خواهد داد؟
اجازه بدهید قدری بیشتر توضیح بدهم: اگرچه در حال حاضر هنوز نقاط مبهم متعددی در مورد جزئیات اجرایی طرح هدفمندی وجود دارد، اما فرض کنیم جزئیاتی که در ابتدا برای این طرح ارائه شده بود مبنا قرار گرفته و در نتیجه بخش قابلتوجهی از درآمدهای حاصل از افزایش قیمت حاملهای انرژی در میان دهکهای درآمدی پایین بازتوزیع شود.
در صورتی که بخش عمده درآمدهای حاصل از طرح هدفمندی در میان دهکهای درآمدی پایین بازتوزیع شود، این مساله منجر به تحریک تقاضای موثر (Effective demand) شده و از کانال افزایش تقاضا، به کاهش رکود اقتصادی کمک خواهد نمود؛ مخصوصا که دهکهای درآمدی پایین از یک طرف نسبت بیشتری از درآمد خود را به مصرف اختصاص میدهند و از طرف دیگر معمولا بخش قابلتوجهی از مخارج مصرفی آنان به خرید کالا و خدمات ساخته شده در داخل کشور اختصاص مییابد. البته این فرآیند در صورتی تحقق مییابد که مکانیزم مناسبی برای شناسایی دقیق دهکهای درآمدی پایین مورد استفاده قرار گیرد.
دغدغه دیگری که در مورد طرح هدفمندی مطرح میشود، به بحث افزایش تورم و مشکلات اقتصادی ناشی از آن مربوط میشود و من هم تردید ندارم که اجرای طرح هدفمندی منجر به افزایش تورم خواهد شد، اما باید توجه کنیم که بحث اصلاح قیمت انرژی در ایران، مسالهای است که دیر یا زود باید انجام شود و هر زمان که بخواهیم چنین اصلاحی را انجام دهیم، افزایش تورم امری گریزناپذیر خواهد بود. از طرف دیگر باید توجه کنیم که در حال حاضر براساس آمارهای بانک مرکزی، نرخ تورم در کمترین مقدار خود در سالهای اخیر قرار دارد. در صورت صحت این آمار، افزایش تورم ناشی از طرح هدفمندی قابلتحملتر خواهد بود.
بسیار خب، شما به بخش بازتوزیعی طرح هدفمندی در قالب یارانه نقدی اشاره کردید؛ برای من بسیار جالب است که با توجه به سوابق پژوهشی زیاد شما پیرامون بررسی فقر و نابرابری اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، تحلیل شما را در مورد تاثیر اجرای طرح هدفمندی بر شاخصهای مربوط به فقر جویا شوم؟
البته ابهامات در مورد چگونگی اجرای این طرح بسیار زیاد است و در نتیجه ممکن است نتوانیم به خوبی این طرح را مورد بررسی قرار دهیم، اما فکر میکنم بهتر است اول قدری درباره کلیت این طرح صحبت کنم و بعد به نقاط قوت و ضعف آن بپردازم. به نظر میرسد که هدف اولیه ارائه طرح هدفمندی یارانهها در دولت آقای احمدینژاد، ۲ مورد اصلی بوده است: یکی تلاش برای کاهش مصرف انرژی و دیگری بهبود شرایط توزیع درآمد در ایران؛ که در مجموع به نظر میرسد که هر دو هدف، هدفهای معقول و ارزشمندی هستند.
البته در اینجا من فرض را بر این میگذارم که قرار است فقط یارانه انواع حاملهای انرژی (برق و بنزین و گاز و امثالهم) حذف شده و یارانه غذا و دارو پابرجا بماند. باید توجه کنیم که مصرف انرژی در بین دهکهای درآمدی بالاتر، به مراتب بیشتر بوده و در نتیجه، ثروتمندان بسیار بیشتر از فقرا از یارانه انرژی استفاده میکنند. در نقطه مقابل، در مورد یارانه غذا و دارو، میتوان گفت که سهم بیشتری از این یارانهها نصیب دهکهای درآمدی پایینتر میشود. بنابراین میتوان گفت که حذف یارانههای انرژی و اختصاص دادن بخشی از درآمد حاصله به دهکهای درآمدی پایین، باعث بهبود توزیع درآمد میشود.
از طرف دیگر، باید توجه کنیم که مصرف بالای انرژی در ایران، موجب بروز ترافیک و همچنین تبعات منفی زیست محیطی شده و کیفیت زندگی بخشی از مردم را تنزل داده است. برای مثال، یکی از مسائلی که در تهران مشاهده میشود، این است که نه تنها در طول روز ترافیک وجود دارد، بلکه حتی در نیمهشبها هم ترافیک زیادی مشاهده میشود. طبیعتا با افزایش قیمت سوخت، مقداری از این ترافیک کاهش خواهد یافت.
اجرای طرح هدفمندی یارانهها، برخی تبعات مثبت غیرمستقیم را نیز به همراه خواهد داشت. مثلا با افزایش قیمت سوخت و گران شدن سفرهای درونشهری، میتوان امیدوار بود که تقاضای شهروندان برای خدمات الکترونیک مختلف افزایش یابد و در نتیجه مثلا مردم مجبور شوند سواد اینترنتی خود را بالا ببرند؛ پدیدهای که قطعا بسیار مثبت خواهد بود.
بسیار خب، با این حساب، اگر درست متوجه شده باشم، ارزیابی شما از طرح هدفمندی یارانهها کاملا مثبت است و این طرح را در راستای کاهش فقر ارزیابی میکنید. درست متوجه شدم؟
زود قضاوت نکنید! نظر من نه کاملا مثبت است و نه کاملا منفی! همان طور که لابد شما هم بهتر از من میدانید، در ابتدا قرار بود که یارانه نقدی فقط به دهکهای درآمدی پایینتر از متوسط پرداخت شود که به نظر من طرح بسیار خوبی بود و میتوانست به کاهش میزان فقر در ایران کمک کند.
اما متاسفانه عملکرد اشتباه و شتابزده در مورد خوشهبندی بر مبنای فرمهای پرشده توسط خانوارها باعث شد که حرف و حدیثهای زیادی در این زمینه به وجود آید و عملا طرح خوشهبندی درآمدی خانوارها با شکست مواجه شود. تا جایی که من اطلاع دارم، بخش قابلتوجهی از مردم پس از اعلام نتایج خوشهبندی، به این نتایج معترض بودند و حتی بلافاصله لطیفههایی در مورد خوشهبندی در میان مردم رایج شد که نشانه بیاعتمادی بخش زیادی از شهروندان به نتایج خوشهبندی خانوارها بود. در نتیجه متاسفانه دولت تدریجا به این سمت حرکت کرد که بحث اختصاص یارانه نقدی به دهکهای درآمدی پایین را کمرنگ کرده و به سمت پرداخت یارانه نقدی به همه خانوارها حرکت کند. به این ترتیب مبلغ یارانه نقدی پرداختی به خانوارهای فقیر کاهش خواهد یافت و تاثیر این طرح بر کاهش فقر، بسیار کمرنگتر خواهد شد.
نکته دیگری که لازم است به آن اشاره کنم، این است که متاسفانه بعد از اعلام پرداخت یارانه نقدی به همه خانوارها، عملکرد شفافی در این زمینه انجام نشد. تا به امروز هیچگاه در رسانهها مطلب مستندی در مورد میزان یارانه نقدی پرداختی به هر خانوار و نیز چگونگی اختصاص یارانه نقدی بیان نشده است. ابهامات زیادی هم در مورد چگونگی و میزان افزایش قیمت حاملهای انرژی وجود دارد. از طرف دیگر هنوز این ابهام وجود دارد که آیا قرار است یارانهها به همه دهکها به طور مساوی پرداخت شود یا به طور نامساوی؟ یا این ابهام که در صورت پرداخت نامساوی، مبنای قرار دادن هر خانواده در یکی از دهکهای درآمدی چه خواهد بود؟
به هر حال من به عنوان کسی که مرتبا پیگیر تحولات اقتصادی ایران هستم، هنوز جواب هیچکدام از این ابهامات را نمیدانم، چه برسد به عامه مردم.
آقای دکتر، نه تنها اقتصاددانان در مورد جزئیات اجرای طرح هدفمندی چیزی نمیدانند، بلکه ظاهرا بخش زیادی از نمایندگان مجلس هم در این زمینه اطلاعی ندارند، چه برسد به مردم عادی!
قطعا ادامه این ابهامات برای اجرای طرح هدفمندی مشکلآفرین خواهد بود. اگر جزئیات بیشتری در مورد جزئیات چگونگی اجرای طرح یارانه نقدی به صورت رسمی اعلام شود، این امکان به وجود میآید که دستاندرکاران طرح هدفمندی بتوانند از نظرات کارشناسان متخلف در این زمینه مطلع شوند. از طرف دیگر، رفع ابهامات و ارائه هر چه سریعتر جزئیات طرح هدفمندی به افکار عمومی، قاعدتا باعث میشود که جزئیات اجرای این طرح برای عامه مردم غیرمنتظره نباشد و در نتیجه شهروندان هم بهتر بتوانند برنامهریزی کنند و خود را با این طرح تطبیق دهند. به این ترتیب قاعدتا هر چه اطلاعرسانی دقیقتری صورت گیرد، مخالفتهای شهروندان پس از آغاز اجرای این طرح کمتر
خواهد بود.
ضمن اینکه من همچنان امیدوارم که دولت به برنامه اولیه خود بازگردد و پرداخت یارانه نقدی را فقط به افراد دارای درآمد پایین منحصر نماید تا تاثیر قابلتوجهی در کاهش میزان نابرابری در ایران را شاهد باشیم. در صورتی که دولت چنین تصمیمی را بگیرد، شاید یکی از پیشنهادهای مناسب این باشد که یارانه نقدی را به افرادی بپردازند که تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی قرار دارند. تا جایی که من اطلاع دارم، هم کمیته امداد و هم بهزیستی، سالیان سال است که افراد نیازمند را در ایران شناسایی کرده و کمکهای مالی مختلفی را به آنها اختصاص میدهند؛ در حالی که ظاهرا هیچگاه اعتراضات فراگیری در میان عامه مردم نسبت به کیفیت عملکرد این دو نهاد در شناسایی افراد نیازمند وجود نداشته است؛ درست بر عکس طرح شناسایی افراد نیازمند براساس خوشهبندی خانوارها که اعتراضات زیادی را در میان شهروندان ایرانی به بار آورد.
اجازه بدهید سوال بعدی را در زمینه مکانیزم حمایت از فقرا در طرح هدفمندی یارانهها بپرسم. شما مکانیزم پیشنهادی فعلی (پرداخت یارانه نقدی ماهانه) را تا چه حد مفید میدانید؟
در زمینه پرداخت یارانه نقدی ماهانه به فقرا، اولین نکتهای که باید به آن توجه کنیم، این است که همانطور که در داخل جامعه و بین خانوارها نابرابری اقتصادی وجود دارد، در بسیاری از موارد مخصوصا در میان خانوارهای فقیر، در داخل خانوارها هم نابرابری وجود دارد (Intra-household inequality). ممکن است ما بتوانیم با مکانیزم پرداخت یارانه نقدی، نابرابری اقتصادی موجود در میان خانوارها را تا حدی کاهش دهیم؛ اما با به کارگیری این مکانیزم، نابرابری اقتصادی داخل خانوار تا حد زیادی پابرجا میماند؛ چون ما کنترلی نداریم که تخصیص درآمد حاصل از یارانه نقدی در داخل خانوار به چه صورت خواهد بود.
برای مثال پژوهشهای متعددی وجود دارد که براساس آنها اگر کمکهای نقدی در اختیار پدر خانوارهای فقیر قرار گیرد، شیوه تخصیص این کمک مالی بسیار متفاوت با زمانی است که این پول در اختیار مادر قرار گیرد. پژوهشهای آماری در سایر کشورها نشان میدهد که اگر کمک مالی پرداختی به خانوادههای کمدرآمد، در اختیار مادران قرار گیرد، این کمک مالی به صورت مساویتری در میان اعضای خانواده توزیع خواهد شد؛ ضمن آنکه بخش بیشتری هم به تغذیه، بهداشت و آموزش اختصاص خواهد یافت. البته یکی از مشکلات خاص در ایران، آن است که در خانوادههای فقیر، نسبت بالاتری از پدران به مواد مخدر اعتیاد دارند یا در آستانه اعتیاد به مواد مخدر هستند و در نتیجه این احتمال وجود دارد که در صورت پرداخت کمکهای مالی به پدر خانواده، بخش زیادی از کمکهای مالی صرف خرید دخانیات یا انواع مواد مخدر شود.
به این ترتیب نظر شما در مورد طرح فعلی مبنی بر پرداخت یارانه نقدی تمام اعضای خانوار به سرپرست خانوار چیست؟ مخصوصا با توجه به اینکه در مورد اکثریت قاطع خانوادههای ایرانی، پدر به عنوان سرپرست خانوار شناخته میشود.
با توجه به وجود چیزی بین ۲ تا ۴ میلیون نفر معتاد به مواد مخدر در ایران که بخش زیادی از آنها سرپرست تعدادی از خانوارهای دارای درآمد پایین محسوب میشوند، پرداخت تمام یارانه نقدی به سرپرست خانوارها تصمیمی غیرمنطقی و دارای نتایج نامطلوب خواهد بود. به نظر من بهترین تصمیم این است یارانه نقدی تمام افرادی که به سن قانونی رسیدهاند، به خودشان پرداخت شود؛ چیزی مشابه روند پرداخت سود سهام عدالت.
اگر در خانوارهای فقیر، یارانه نقدی تک تک افراد خانواده به سرپرست خانوار پرداخت شود، این ریسک وجود دارد که بخشی از این یارانه نقدی در جهت بهبود شرایط معیشتی خانواده به کار گرفته نشود. همانطور که اشاره کردم، یکی از بدترین شرایط این است که سرپرست خانوار فقیر، معتاد به مواد مخدر باشد؛ هر چند که حالتهای دیگری هم وجود دارند که ممکن است سرپرست یک خانواده فقیر تصمیم بگیرد به برخی از اعضای خانواده سهم بیشتری از کمک مالی را اختصاص دهد و حتی برای برخی از اعضای خانواده هیچ سهمی از کمک مالی در نظر نگیرد.
آقای دکتر، شما فرمودید به نظرتان بهترین حالت این است که یارانه نقدی به طور جداگانه به تمام افرادی که به سن قانونی رسیدهاند، پرداخت شود. اکنون بگذارید مجددا به سوال قبلی برگردیم: اگر شما میخواستید در مورد تخصیص درآمدهای حاصل از افزایش قیمت انرژی تصمیم بگیرید، چه مکانیزمی را برای حمایت از فقرا در نظر میگرفتید؟
برای جواب به این سوال، در درجه اول باید بگویم که من اطلاعات ناچیزی در مورد مشکلات اجرایی مربوط به اجرای طرحهای اقتصادی در فضای ایران دارم. بنابراین نمیتوانم وارد ریز جزئیات مسائل اجرایی شوم و فقط میتوانم مطالبی کلی را در این زمینه بیان کنم.
با این توضیح، اگر از من در مورد چگونگی هزینه شدن درآمدهای حاصل از هدفمندی یارانهها سوال میشد، توصیه میکردم که بخش عمده این درآمدها، برای ارتقای وضعیت زیرساختها و همینطور افزایش عرضه کالاها و خدمات عمومی (Public good) در مناطق محروم خرج شده و بخش کمی به صورت نقدی پرداخت شود. دلیل اصلی چنین توصیهای، آن است که حتی اگر ما موفق شویم همه خانوارهای فقیر را به درستی شناسایی کنیم، باز هم اطلاعی در مورد چگونگی تخصیص یارانه نقدی در داخل خانوار نداریم و بنابراین ممکن است بخش قابلتوجهی از یارانه نقدی، به طور نامساوی در میان اعضای خانواده توزیع شده یا به هدر رود. یک مثال بارز، همانطور که پیشتر اشاره کردم، حالتی است که سرپرست خانوار معتاد به مواد مخدر باشد.
برای مثال فکر میکنم بسیار بهتر است که درآمدهای حاصل از هدفمندی یارانهها، به صورت سرمایهگذاری در مناطق محروم کشور برای ارتقای امکانات آموزشی، ارتقای وضعیت بهداشتی، بهبود پاکیزگی عمومی محیط، بهبود شرایط دسترسی به آب آشامیدنی و برق و مخابرات و همچنین بهبود دسترسی به شبکه حمل و نقل هزینه شود.
در درجه بعد، فکر میکنم بهتر است هزینههایی برای گسترش امکاناتی از نوع کالای عمومی محلی (Local public good) در مناطق فقیر نشین اختصاص یابد؛ امکاناتی مانند پارکهای کوچک، استخر، مکانهای مناسب برای ورزش و تفریح و نظایر آن که به نظرم تاثیر مثبت قابلتوجهی در نشاط ساکنان این مناطق دارد. البته بسیار بهتر است که تصمیمگیری در مورد ایجاد چنین امکاناتی، با مشورت و نظرسنجی از اهالی خود منطقه صورت گیرد تا این افراد احساس مشارکت بالاتری داشته باشند و در نتیجه رضایتمندی بیشتری برایشان حاصل شود.
به این ترتیب، شما معتقدید که دولت باید پرداخت یارانه نقدی را به کمترین میزان کاهش دهد؟
به نظر من، بدترین حالت ممکن این است که دولت یارانه نقدی را به همه دهکهای درآمدی بپردازد و به این ترتیب سهم دهکهای درآمدی پایین را کاهش دهد. یک درجه بهتر، این است که یارانه نقدی فقط به دهکهای درآمدی پایین اختصاص یابد. باز هم یک درجه بهتر، این است که یارانه نقدی به همه افرادی که فقیر محسوب میشوند و به سن قانونی رسیدهاند، به صورت جداگانه پرداخت شود. اما به نظر بنده، بهترین حالت ممکن این است که پرداخت یارانه نقدی به حداقل ممکن برسد و به جای آنکه پول را مستقیما به ساکنان مناطق محروم پرداخت کنیم، همین پول را برای بهبود شرایط عمومی مناطق محروم هزینه کنیم.
باید این نکته را هم اضافه کنم که درآمدهای نفتی پایدار نیست و نسلهای بعدی که در ایران زندگی میکنند، از این درآمد محروم خواهند بود. بنابراین در حالت کلی، باید به سمتی برویم که بخش عمده درآمد حاصل از منابع نفتی به نحوی هزینه شود که آثار مثبت آن برای نسلهای بعد نیز محسوس باشد.
متاسفانه من در صحبتهایی که با شهروندان ایرانی داشتهام، میبینم که بسیاری از آنها از یک طرف به اتمام درآمدهای نفتی فکر نمیکنند و از طرف دیگر اغلب آنها فکر میکنند حجم درآمدهای نفتی بسیار زیاد است و اگر این درآمدها حیف و میل نشود، برای ایجاد یک سطح رفاه بالا در جامعه کفایت میکند. مساله دیگری که متاسفانه عامه شهروندان به آن توجه نمیکنند، این است که درآمدهای نفتی تدریجا رو به کاهش است، در حالی که جمعیت مرتبا افزایش مییابد و در نتیجه سهم هر ایرانی از درآمدهای نفتی مرتبا رو به کاهش خواهد بود.
البته لابد مطلع هستید که اخیرا برنامههایی هم برای افزایش رشد جمعیت ایران در دستور کار قرار گرفته است!
بله، من در زمینه شرایط اقتصادی ایران بسیار دغدغهمند هستم و اخبار مربوط به اقتصاد ایران را مرتبا پیگیری میکنم. البته به این نکته هم اشاره کنم که به نظر من، طرحهای تشویقکننده زاد و ولد مانند پرداخت یک میلیون تومان برای تولد هر نوزاد جدید، نخواهند توانست باعث افزایش رشد جمعیت کشور شوند. دلیل این پیشبینی، آن است که فرآیند کنترل رشد جمعیت در ایران، عمدتا یک فرآیند خودجوش بوده و در اثر افزایش سطح سواد عمومی و افزایش دغدغهمندی عامه مردم در زمینه بهبود شرایط آموزشی و بهداشتی فرزندانشان رخ داده که این روند با مشوقهای مالی قابل بازگشت نخواهد بود. از این نظر فرآیند کاهش رشد جمعیت در ایران، با فرآیند کاهش رشد جمعیت در چین کاملا متفاوت بوده است.
بگذارید در این رابطه نکتهای را اضافه کنم: مدتی پیش، بنده یک سخنرانی داشتم که «گری بکر» (اقتصاددان برجسته آمریکایی و برنده جایزه نوبل) نیز در آن حضور داشت. در پایان سخنرانی، من با ایشان در مورد طرحهای جدید مطرح در ایران با هدف افزایش نرخ باروری صحبت کردم. ایشان جواب داد که اگر در کشوری سطح تحصیلات زنان به مقدار مناسبی بالا رود، محال است مجددا بتوان نرخ باروری در آن کشور را بالا برد و اگر چنین اتفاقی در ایران بیفتد، برای اولین بار در سطح دنیا خواهد بود!
در واقع فرآیند افزایش قدرت تحلیل اقتصادی شهروندان، پدیدهای نیست که بتوان به همین سادگی و با ارائه مشوقهای مالی آن را به عقب بازگرداند. مثلا اگر برای افزایش رشد جمعیت، برنامههایی مانند ممانعت از تحصیلات دانشگاهی خانمها در نظر گرفته میشد، ممکن بود در بلندمدت باعث کاهش سطح سواد عمومی و افزایش رشد جمعیت شود، اما ارائه مشوقهای مالی، به نظر بنده تاثیر خاصی بر معکوس نمودن روند کنترل رشد جمعیت نخواهد داشت.
آقای دکتر صالحی، به نظر میرسد که بهاندازه کافی درباره بحث پرداخت یارانه نقدی صحبت کردیم. بگذارید سوال بعدی را در زمینه بنگاهها و صنایع بپرسم: به نظر شما، آیا اجرای طرح هدفمندی یارانهها، تاثیرات مخربی را بر صنایع مختلف کشور خواهد داشت؟
واقعیت این است که در کوتاهمدت، ممکن است برخی از صنایع دچار فشار شوند. اما به نظرم مهمترین راهکارهای کاهش ورشکستگی بنگاههای اقتصادی و بیکار شدن کارکنان آنها در اثر اجرای طرح هدفمندی، عبارتند از: افزایش ملایم و تدریجی قیمت حاملهای انرژی و پرهیز از شوکهای قیمتی شدید، ارائه اطلاعات دقیق به بنگاهها در مورد میزان افزایش قیمت انواع انرژی، ارائه جدول زمانی در مورد زمانبندی دقیق افزایش قیمت انرژی و نیز پرهیز دولت از کنترل بخشنامهای قیمت کالا و خدمات پس از اجرای طرح هدفمندی.
متشکر میشوم اگر در مورد هر کدام از این آیتمها قدری بیشتر توضیح دهید.
در درجه اول باید توجه کنیم که در صورت افزایش ناگهانی و چند صددرصدی قیمت انرژی، احتمال زیادی وجود دارد که مدیریت عواقب آن، چه برای دولت و چه برای بنگاهها بسیار مشکل باشد؛ مخصوصا که بنگاههای اقتصادی ایرانی مدتها است که به پایین بودن و افزایش نیافتن قیمت انرژی عادت کردهاند و در نتیجه توانایی آنها در مدیریت شوک سنگین قیمت انرژی چندان بالا نخواهد بود. بنابراین من هر گونه شوک شدید قیمت انرژی را به مصلحت اقتصاد کشور نمیدانم.
هر چه روند افزایش قیمت انرژی، برای بنگاههای اقتصادی مختلف بهتر و دقیقتر قابل پیشبینی باشد، این بنگاهها خواهند توانست بهتر برای مقابله با تبعات طرح هدفمندی برنامهریزی نمایند. به نظرم حالت ایدهآل آن است که دولت طرحی در مورد برنامه زمانبندی دقیق افزایش قیمت انواع انرژی و زمان و میزان افزایش قیمت انرژی در هر مرحله به مجلس ارائه نماید و پس از اخذ مصوبه مجلس، این جدول زمانبندی به طور شفاف و دقیق در اختیار افکار عمومی قرار گیرد تا بنگاههای مختلف با داشتن پیشبینی مناسب از قیمت آتی حاملهای انرژی، بتوانند به بهترین شکل برای خود برنامهریزی کنند.
از طرف دیگر باید توجه کنیم که پس از افزایش قیمت انرژی، اگر قیمت همه کالاها و خدمات دقیقا به یک میزان افزایش یابد، امکان ورشکستگی بنگاههای اقتصادی مختلف بسیار پایین خواهد آمد، اما اگر بنا به دلایلی همچون کنترلهای دولتی، برخی قیمتها افزایش یافته و برخی دیگر ثابت بمانند، در آن صورت این احتمال بالا میرود که تعداد زیادی از بنگاهها نتوانند قیمت محصولات خود را به میزان رشد هزینههایشان بالا ببرند و در نتیجه ورشکست شده و کارکنان آنها بیکار میشوند؛ بنابراین یک راه برای کاهش ورشکستگی بنگاهها در اثر افزایش قیمت انرژی، آن است که دولت وارد مقوله صدور بخشنامه برای کنترل قیمتها نشود؛ روشی که تجربه هم نشان داده است که تاثیر مثبتی در بر نخواهد داشت. در صورت دخالت مستقیم دولت در قیمتگذاری، قیمت کالاها و خدمات مختلف به مقادیر متفاوتی افزایش خواهند یافت و در نتیجه احتمال ورشکستگی بخشی از بنگاهها بالا میرود.
آقای دکتر، به نظر میرسد که یک سناریوی دیگر هم برای ورشکستگی بنگاهها متصور است؛ در مورد بنگاههایی که بخش قابلتوجهی از قیمت تمامشده آنها به هزینه انرژی مربوط میشود، مثل تولیدکنندگان سیمان و فولاد و امثالهم، ممکن است پس از افزایش چند برابری قیمت انرژی، این قبیل بنگاهها با مشکل نقدینگی مواجه شوند. طبیعتا پس از افزایش قیمت انرژی، بانکها هم ریسک پرداخت وام به چنین بنگاههایی را بالا ارزیابی خواهند نمود و به این ترتیب بنگاههای تولیدکننده کالاهای انرژیبر (Energy-intensive)، با مشکلات نقدینگی مضاعفی مواجه خواهند شد که ممکن است منجر به ورشکستگی آنها شود.
بله، همانطور که اشاره کردم اگر رشد قیمت حاملهای انرژی در چند مرحله و به صورت تدریجی صورت گرفته و در عین حال برنامه زمانبندی دقیقی در مورد زمان و میزان افزایش قیمت انرژی در هر مرحله در اختیار افکار عمومی قرار گیرد، تولیدکنندگان محصولاتی مانند سیمان و فولاد نیز میتوانند بسیار بهتر برای آینده کوتاهمدت و میانمدت خود برنامهریزی کنند و مشکلات مختلف را کنترل کنند، هم مشکلات مربوط به افزایش قیمت تمامشده و هم مشکلات مربوط به تامین نقدینگی.
ضمنا باید تاکید کنم که پس از افزایش قیمت انرژی مصرفی بنگاهها، دولت و بانک مرکزی لازم است تا حدی به سمت سیاست پولی انبساطی حرکت کنند تا بنگاههای مختلف سادهتر بتوانند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. در واقع پس از افزایش قیمت انرژی مصرفی بنگاهها، مدتی طول میکشد تا قیمت کالاها و خدمات مختلف به سطح تعادلی جدید خود برسند. در این مدت لازم است تا حدی سیاست پولی انبساطی در پیش گرفته شود تا بنگاهها بتوانند آسانتر نیازهای مالی خود را برطرف نمایند.
بسیار خب، بنابراین شما معتقدید که دولت باید تلاش کند تا افزایش قیمت انواع انرژی مصرفی بنگاههای اقتصادی، به صورت تدریجی و همراه با اطلاعرسانی دقیق صورت گیرد. آیا در مورد روند افزایش قیمت انرژی مصرفی خانوارها نیز همین اعتقاد را دارید؟
متاسفانه در مورد روند اجرای طرح هدفمندی، ابهامات مختلفی وجود دارد و یکی از ابهامات هم این است که هنوز مشخص نیست آیا قرار است قیمت انرژی مصرفی بنگاهها و خانوارها به یک اندازه و به طور همزمان افزایش یابد یا نه. طبیعتا من معتقدم که اگر دولت به صورت پیشاپیش یک جدول زمانبندی دقیق را در مورد روند افزایش قیمت انرژی مصرفی خانوارها اعلام نماید، خانوارها هم بهتر میتوانند برنامههای اقتصادی خود را تنظیم کنند و در نتیجه میزان نارضایتی آنان نیز کنترل خواهد شد.
برای مثال فرض کنید که یک خانواده دارای شرایط اقتصادی متوسط، در حال حاضر و در شرایطی که فکر میکند دولت قیمت بنزین را ظرف یک سال آینده افزایش نخواهد داد، پسانداز خود را برای خرید یک اتومبیل نسبتا ارزانقیمت و در عین حال دارای مصرف انرژی بالا اختصاص دهد. اکنون اگر قیمت بنزین به طور ناگهانی و غیر منتظره چند برابر شود، این خانواده نارضایتی بالایی را بروز خواهد داد که بخش عمده این نارضایتی به رشد غیرمنتظره و عدم اطلاعرسانی دقیق در مورد میزان افزایش قیمت بنزین مربوط میشود.
شما به وجود ابهام در زمینه یکسان بودن یا متفاوت بودن جزئیات افزایش قیمت انرژی در دو بخش بنگاهها و خانوارها اشاره فرمودید. به نظر جناب عالی، بهتر است که جدول زمانبندی مربوط به افزایش قیمت انرژی، برای خانوارها و بنگاهها یکسان باشد یا متفاوت؟
با توجه به اینکه برای سالیان سال قیمت انرژی در ایران کمابیش ثابت بوده است، تبعات حاصل از افزایش شدید قیمت انرژی چندان مشخص نیست. بنابراین به نظر من بهتر است دو برنامه کاملا مجزا برای افزایش قیمت انرژی مصرفی خانوارها و صنایع طراحی شود و در قدم اول برنامه افزایش قیمت انرژی برای مصارف خانگی اجرا شود. دلیل توصیه به تقدم افزایش قیمت انرژی در بخش خانوار، این است که آثار افزایش قیمت انرژی در بخش صنایع، فوقالعاده پیچیدهتر بوده و به تجزیه و تحلیل بیشتری نیاز دارد که بخشی از این تجزیه و تحلیل، میتواند از مشاهده تبعات افزایش قیمت انرژی مصرفی خانوارها به دست آید.
به این ترتیب تصور میکنم ایدهآل آن است که ابتدا دولت و مجلس یک برنامه زمانبندی مشخص برای افزایش چند مرحلهای قیمت انواع انرژی مصرفی خانوارها ارائه داده و از چند ماه پیش از آغاز افزایش قیمتها، این جدول را در اختیار افکار عمومی قرار دهند. پس از آغاز افزایش قیمت انرژی مصرفی خانوارها، فرصت برای تجزیه و تحلیل دقیق تبعات مختلف اقتصادی و اجتماعی این افزایش قیمت فراهم خواهد شد و این تجزیه و تحلیلها میتواند مبنای طراحی یک برنامه مناسب برای جدول زمانبندی افزایش قیمت انرژی مصرفی صنایع باشد.
باید توجه کنیم که تحلیل تاثیر افزایش قیمت انرژی در بخشهای تجاری و صنعتی به مراتب پیچیدهتر از بخش خانوارها است. مثلا اگر ما قیمت بنزین را افزایش بدهیم، ممکن است تنها نتیجه این باشد که بخشی از خانوارها مجبور شوند کمتر از وسایل نقلیه شخصی استفاده کنند. اما وقتی قیمت برق مصرفی یک کارخانه افزایش مییابد، پیشبینی نتایج بسیار دشوارتر است؛ از یک طرف ممکن است کارخانه مذکور به سمت سرمایهگذاری در زمینه کاهش مصرف انرژی برود و از طرف دیگر ممکن است همین کارخانه به دلیل دسترسی نداشتن به منابع مالی برای اجرای طرحهای کاهش مصرف انرژی، تولید خود را تعطیل کند و تمام نیروی کار آن بیکار شوند.
همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، بسیار مناسب است که چند ماه پیش از آغاز افزایش قیمت حاملهای انرژی، جدول زمانبندی دقیقی شامل تعیین زمان دقیق اجرای هر مرحله افزایش قیمت و نیز میزان افزایش قیمت در هر مرحله مشخص شده و این جدول زمانبندی در اختیار افکار عمومی قرار گیرد. به این ترتیب هم خانوارها و هم صاحبان صنایع میتوانند بهتر در مورد چگونگی تخصیص هزینههایشان برنامهریزی کنند و در نتیجه میزان نارضایتی آنان از افزایش قیمتها نیز کاسته خواهد شد.
آقای دکتر، از وقتی که برای این مصاحبه اختصاص دادید، بسیار متشکرم. امیدوارم که انشاءا... این مصاحبه، بتواند به منزله قدم کوچکی در زمینه بهبود نتایج طرح هدفمندی باشد.
من هم از شما و از روزنامه دنیای اقتصاد تشکر میکنم و امیدوارم در فاصله کوتاهی که تا آغاز طرح هدفمندی باقیمانده است، جزئیات این طرح با شفافیت بیشتری در اختیار افکار عمومی قرار گیرد تا انشاءا... نتایج بهتری را از بابت اجرای این طرح شاهد باشیم. از طرف دیگر امیدوارم که دستاندرکاران این طرح، مجددا مطابق با اهداف اولیه خود، به سمت اختصاص بخش عمده یارانه نقدی به دهکهای درآمدی پایین جامعه و نیز بهبود امکانات آموزشی، بهداشتی و زیربنایی در مناطق محروم کشور حرکت کنند. همچنین مجددا تاکید میکنم که بهترین راهکار برای افزایش آثار مثبت طرح هدفمندی، افزایش اطلاعرسانی در مورد جزئیات و نیز پرهیز از وارد ساختن شوکهای ناگهانی و غیرمنتظره به بنگاهها و خانوارها خواهد بود.
ارسال نظر