چین و تایوان

مترجم: مجید اعزازی

اینکه چین تلاش می‌کند به جای تشر زدن به تایوان رشوه دهد، خبر خوبی است؛ اما احتیاط تایوان در این باره هنوز موجه است چین و تایوان اخیرا به توافق درباره چارچوب همکاری اقتصادی یا ECFA دست یافتند و طرفین از این توافق به عنوان مهم‌ترین نقطه عطف در مسیر تداوم صلح میان دو کشور از سال ۱۹۴۹ میلادی استقبال کردند؛ یعنی زمانی که کمونیست‌های چین، حزب ناسیونالیست کومینگتنگ (KMT) را سرکوب و آنان را در تایوان به عنوان آخرین پناهگاه رها کردند.

اگرچه این توافق نه صلح و نه هدف غایی چین(یکپارچه کردن تایوان با سرزمین اصلی) را تضمین نمی‌کند؛ اما به واقع رویدادی مغتنم است که باید آن چنان که هست، پذیرفته شود؛ یعنی به عنوان قراردادی تجاری که قرار است هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ سیاسی به تایوان کمک کند.

ترس از اینکه توافق یاد شده حاکمیت چین بر تایوان را سختگیرانه‌تر می‌کند، این توافق را در خود تایوان به طرز ناگواری تفرقه‌انگیز کرده است.

منتقدین این توافق می‌گویند که چین نه استفاده از قدرت نظامی را برای یکپارچه‌سازی نفی کرده است و نه تقویت قدرت آتشبار موشک‌های ساحلی‌اش را متوقف کرده است. موشک‌هایی که جزیره تایوان را تهدید می‌کنند.

این منتقدین، توافق در چارچوب همکاری اقتصادی را به مثابه جنگ به شیوه‌ای دیگر مورد ملاحظه قرار می‌دهند؛ اسب تراوایی که تایوان باید از آن دوری کند.

این انتقادها درباره مقاصد چین(به دست آوردن حمایت در داخل تایوان) صدق می‌کند؛ اما هنوز دست کم سه دلیل خوب برای استقبال تایوان(و غرب) از این توافق وجود دارد.

اول اینکه توافق یاد شده به عنوان رشوه‌ای مناسب به افکار عمومی، توافق خوبی برای اقتصاد صادرات‌محور تایوان است. این دلیل نه تنها امکان گسترش و توسعه بازار چین را فراهم می‌کند، که خطر انزوای تایوان در جایگاه هفدهمین صادر‌کننده بزرگ جهان را نیز با توافق تجاری دو جانبه کاهش می‌دهد و این در شرایطی است که رقابت‌کنندگان محلی در حال پیچیده‌تر کردن امور اقتصادی خود هستند.

دوم اینکه تاثیر این توافق تجاری تنها محدود به سیاست‌های داخلی تایوان خواهد بود. رای‌دهندگان تایوانی اهداف چین را بسیار خوب درک می‌کنند و بسیار بعید است که با کاهش اندک تعرفه‌های بازرگانی رای‌شان دچار نوسان و تغییر شود. اقلیتی اندک به یکپارچگی قریب‌الوقوع تایوان و چین علاقه‌مندند.

اقلیتی بزرگ‌تر از این‌، تمایل دارند که جزیره تایوان به زودی استقلال رسمی خود از چین را اعلام کند؛ اما از آنجا که اعلام رسمی استقلال ممکن است تهاجم چین به تایوان را در پی داشته باشد، اکثریتی خواهان ادامه شرایط کنونی به ویژه جایگاه استقلال غیررسمی تایوان هستند. سیاست در تایوان مانند نزاع میان اردوگاه طرفداران استقلال و اردوگاه طرفداران یکپارچه‌سازی به نظر می‌رسد. در واقع این نزاع درباره چگونگی حفظ شرایط کنونی به بهترین شیوه ممکن است.

از آنجا که جایگزین شرایط کنونی ممکن است به معنی جنگ حتی با آمریکا باشد، میانه‌رو‌های چین نیز در حفظ شرایط کنونی منافع دارند. این سومین سود توافق در چارچوب همکاری اقتصادی است. در چین این توافق می‌تواند به متعصبان سیاسی نشان دهد که در فرآیند یکپارچه‌سازی چین و تایوان پیشرفت حاصل شده است.

رویکرد جنگ‌طلبان چین نسبت به تایوان، از وقتی که دموکراسی را در دهه ۱۹۹۰ پذیرفت، به تقابل تبدیل شد، به گونه‌ای که تهدید نظامی آنان، حمایت از اپوزیسیون طرفدار استقلال تایوان را افزایش داد.

شگفتی دموکراسی کسانی که رشوه را می‌پذیرند، باید بسیار محتاطانه عمل کنند. تایوانی‌ها مجبورند مراقب باشند که شیوه مرموز و مخفی مذاکره برای دستیابی به توافق در چار‌چوب همکاری اقتصادی به مدلی برای آینده تبدیل نشود. رژیم پکن همیشه ترجیح داده است که معامله تجاری را پشت درهای بسته نهایی کند، این موضوع، دموکراسی را در تایوان می‌خشکاند و هر شرایط ویژه‌ای مانند رفراندوم برای توافق یاد شده، ممکن است رنگ و بوی همه‌پرسی درباره آینده تایوان را به خود بگیرد. این نکته نیز هنوز روشن نیست که آیا چین می‌پذیرد سایر شرکای تجاری‌اش با تایوان توافق‌نامه تجاری امضا کنند.

این موضوع می‌تواند فرصتی دیگر برای چین به منظور باج گرفتن از تایوان فراهم کند؛ اما با چنین دغل‌کاری‌ای، چین موفقیت تجاری‌ اخیر را از دست می‌دهد. چین همواره نقش پر‌رنگی در سیاست‌های تایوان داشته است. از این رو، بهتر آن است که چین این نقش را به شیوه ECFA بازی کند نه به شیوه قدیمی؛ یعنی با تهدیدهای نظامی و فشارهای دیپلماتیک طراحی شده برای تهدید و سرکوب.