نخستین سالگرد درگذشت راوی قصه‌های خوب

سال گذشته در چنین روزهایی بود که مهدی آذریزدی، پیر قصه‌گوی بچه‌ها، از دنیا رفت. راوی «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» ۱۸ تیر ماه سال ۸۸ چشم از جهان فروبست و حالا در نخستین سالگرد درگذشتش نگاهی داریم به روایت او از این‌که چگونه نویسنده کتاب‌های کودکان شد. مهدی آذریزدی خود می‌نویسد: «اولین‌بار که به فکر تدارک کتاب برای کودکان افتادم، سال ۱۳۳۵ یعنی در سن ۳۵ سالگی‌ام بود. بعضی‌ها از کودکی شروع به نوشتن می‌کنند؛ ولی من تا ۱۸سالگی خواندن درست و حسابی را هم بلد نبودم.

در سال ۱۳۳۵ در عکاسی «یادگار» یا بنگاه ترجمه و نشر کتاب کار می‌کردم و ضمنا کار غلط‌گیری نمونه‌های چاپی را هم از انتشارات امیرکبیر گرفته بودم و شب‌ها آن را انجام می‌دادم. قصه‌ای از «انوار سهیلی» را در چاپخانه می‌خواندم که خیلی جالب بود. فکر کردم اگر ساده‌تر نوشته شود، برای بچه‌ها خیلی مناسب است. جلد اول «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» خود به‌خود از این‌جا پیدا شد. آن را شب‌ها در حالی می‌نوشتم که توی یک اتاق ۲×۳ متری زیر شیروانی، با یک لامپ نمره ۱۰ دیوارکوب زندگی می‌کردم.

نگران بودم کتاب خوبی نشود و مرا مسخره کنند. آن را اول‌بار به کتابخانه ابن‌‌سینا (سر چهارراه «مخبرالدوله») دادم. آن را بعد از مدتی پس دادند و رد کردند. گریه‌کنان آن را پیش آقای جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر، در خیابان «ناصرخسرو» بردم. ایشان حاضر شد آن را چاپ کند... کم‌کم این کتاب‌ها به هشت جلد رسید. البته قرار بود ده جلد بشود؛ ولی من مجال نوشتن آن را پیدا نکردم. بیشتر اوقاتم صرف اسباب‌کشی و تغییر منزل و تغییر شغل و کار شده است. تنهایی هم برای خودش مشکلاتی دارد. باید سبزی بخری، بنشینی پاک کنی. بعد یک‌جوری آن را بپزی و بخوری و ظرف آن را بشویی. پیراهنت را وصله کنی و اتاقت را جارو کنی و رخت بشویی و از این قبیل کارها. روزها هم اگر برای مردم کار نکنی، خرجی نداری. اگر اختیار دست من بود، برای خودم یک پدر میلیونر که مدیر یک کتابخانه هم باشد، انتخاب می‌کردم؛ ولی اختیار در دست من نبود. پدر و مادرم، هر دو در سن ۸۰سالگی مردند؛ در حالی‌که کار و کتاب مرا مسخره می‌کردند.برای کارهایی که در زمینه کتاب کرده‌ام، «جایزه یونسکو» گرفتم و همین‌طور «جایزه سلطنتی کتاب سال». سه تا از کتاب‌هایم را هم «شورای کتاب کودک» به‌عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب کرد.