گفت و گوی اختصاصی دنیای اقتصاد با علی معلم؛ تهیهکننده سینما و مدیر مجله دنیای تصویر در باره آسیبهای سینمای ایران و پروژه بینالمللی کوروش کبیر
پروژه ۷۵ میلیون دلاری سینمای ایران
با علی معلم نشستیم و درباره سینمای ایران حرف زدیم. حرف زیادی داشت برای گفتن، مثل همیشه. هر وقت در دفتر مجلهاش مینشینیم به گپ زدن چیزهای زیادی دارد که آدم از او یاد بگیرد. بیتعارف یکی از کسانی است که از او بسیار آموختهام، علاوه بر اینکه در یکی دو جا هم که با من همکاری کرد، نهایت انرژیاش را گذاشت؛ مثل فیلمهایش. در اینجا، اما بسیار گله داشت از بلایی که بر سر فیلمش؛ آل آوردهاند. بر پایه این اتفاقات و همچنین خبری که هفته گذشته روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت، با او به گفتوگو نشستم و علی در صحبتهایش از اراده و انرژیای گفت که قرار است پروژه بینالمللیاش را سامان دهد. کاری که به نظرم دولت میبایست به جای پروژههایی که فقط اسم فاخر را با خود یدک میکشند، در حضور فیلمهایی مثل ۳۰۰ که هویت ما را زیر سوال بردهاند، در آن پیش قدم میشد که البته شاید نیازش را هنوز حس نکردهاند! من البته امیدوارم این پروژه به نتیجه برسد و ما سرمان را بالا بگیریم که چنین فیلمی در ابعادی که معلم گفت، در سینمای ایران ساخته شده است؛ اما با این مدیران سینمایی فعلی ...؟! نمیدانم چه بگویم. گفتوگو را بخوانید.
علیرضا مجمع
با علی معلم نشستیم و درباره سینمای ایران حرف زدیم. حرف زیادی داشت برای گفتن، مثل همیشه. هر وقت در دفتر مجلهاش مینشینیم به گپ زدن چیزهای زیادی دارد که آدم از او یاد بگیرد. بیتعارف یکی از کسانی است که از او بسیار آموختهام، علاوه بر اینکه در یکی دو جا هم که با من همکاری کرد، نهایت انرژیاش را گذاشت؛ مثل فیلمهایش. در اینجا، اما بسیار گله داشت از بلایی که بر سر فیلمش؛ آل آوردهاند. بر پایه این اتفاقات و همچنین خبری که هفته گذشته روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت، با او به گفتوگو نشستم و علی در صحبتهایش از اراده و انرژیای گفت که قرار است پروژه بینالمللیاش را سامان دهد. کاری که به نظرم دولت میبایست به جای پروژههایی که فقط اسم فاخر را با خود یدک میکشند، در حضور فیلمهایی مثل ۳۰۰ که هویت ما را زیر سوال بردهاند، در آن پیش قدم میشد که البته شاید نیازش را هنوز حس نکردهاند! من البته امیدوارم این پروژه به نتیجه برسد و ما سرمان را بالا بگیریم که چنین فیلمی در ابعادی که معلم گفت، در سینمای ایران ساخته شده است؛ اما با این مدیران سینمایی فعلی ...؟! نمیدانم چه بگویم. گفتوگو را بخوانید. پیش از اینکه به مسائل روز سینمای ایران و همچنین پروژه سینمایی کوروش کبیر برسیم که خبرش را هفته قبل اعلام کردی، از اتفاقهایی بگوییم که در مورد فیلم آل به وجود آمد. آل سومین فیلم شما در مقام تهیهکننده است. البته پیش از آن نیز در فیلمهایی به هر حال مشارکت داشتی، مثل شوکران. اتفاقاتی که در جریان اکران آل افتاد، از حضور یک به اصطلاح «مافیا» در عرصه سینمای ایران حکایت دارد که به هر حال نفعشان در فروش بالای فیلم آل و البته فیلمهای دیگر نیست. به نفعشان نبود که آل روی اکران سینماها بماند، پس بنابراین در غیبت تو زمانی که در فستیوال کن حضور داشتی، فیلم را از اکران سینماها برداشتند. این اتفاق را میشود خودت بیشتر توضیح بدهی.
پیش از ورود به این مساله من توضیحی درباره آل بدهم. در جشنواره سال گذشته دو یا سه فیلم کاملا متعلق به بخش خصوصی بودند، بیتعارف. یکی از این فیلمها آل بوده، آقای رییسیان هم میگوید فیلم چهل سالگی را در بخش خصوصی ساخته است. شعار میدهند که میخواهند بخش خصوصی پرتوان به سینمای ایران وارد شود. برای این هدف چه کار باید بکنیم؟ فیلم آل که متعلق به سینمای مبتذل ایران نیست و من ادعا میکنم تنها فیلمی است که در این چند ساله استانداردهای کیفی سینمای ایران را جابهجا کرده است. این را تاریخ به ما خواهد گفت. چه فیلم را دوست داشته باشیم یا نه، به لحاظ کیفی در این مورد هیچ کس نمیتواند خلاف این حرف را ثابت کند. این کار توسط یک تهیهکننده بخش خصوصی انجام شده. حالا وظیفه نهادهای رسمی و صنفی در قبال این فیلم چیست؟ در جشنواره فجر که مشاهده کردید کاملا فیلم نادیده گرفته شد؛ در حالی که حداقل در بخشهای فنی یک سر و گردن بالاتر از سایر فیلمها بود. این از تلقی دستگاه دولتی. وجه دیگر قضیه این است حداقل به این فیلم که در بخش خصوصی سینمای ایران ساخته شده اکران مناسب داده شود. فیلم برای مخاطب عام است؛ یعنی فیلمی نیست که مثل گاوخونی روشنفکرانه باشد. اکران این فیلم در جدول زمانبندی نوبت سوم اکران بعد از عید را گرفت. یعنی حدودا در همین تاریخی که الان در آن قرار داریم. فیلم قبل از ما ناگهان اجازه اکرانش لغو میشود...
چه فیلمی؟
فیلم صد سال به این سالها. دستگاه سود طلب مافیای محقر سینمای ایران میگوید اگر این فیلم به جای صد سال به این سالها اکران نشود، اکرانش به نیمه دوم سال میافتد، چون تصمیم گرفته شده این فیلم نباید بفروشد...
ببین وقتی این حرف را میزنی خیلیها که حرف تو را میشنوند، ممکن است به تو انگ توهم بزنند. به هر حال معلوم است که خودت موافق اکران آل در این فصل و شرایط نبودهای. برای اینکه روشنتر روی این موضوع حرف بزنیم، میشود دلایلت را هم بگویی...
من موافق نبودم، ولی چارهای هم نداشتم. فیلم را به زور و من بمیرم، تو بمیری در شرایطی که حتی کپیهای فیلم هم آماده نبود و هیچ تبلیغاتی هم نداشتیم، اکران کردیم. در هفته اول نه تبلیغاتی داشتیم، نه پوستری و نه هیچ چیز دیگری. در گروه سینمایی که سرگروهش آفریقا بود. سینما آفریقا که در هفته اول هم به کف فروش نمیرسد. اگر هم دقت کرده باشید از ابتدای سال هر سه فیلمی که در دو سینمای سرگروه آفریقا و عصرجدید اکران شدند، قربانی شدهاند؛ چون اصلا این سینماها داعیهدار این سرگروهی نمیتوانند باشند. فیلم آل در سینما آزادی با چهار سانس در روز چهار برابر سینمای سرگروهش میفروشد. سانسهای سینماها برای آل جابهجا شد؛ یعنی در دو هفته اول فیلم ما اسم سینماها را داشت، سانسشان را نداشت. سینمای اریکه ایرانیان در هفته دوم فیلم را نمایش داده است. سینما آزادی با دو سانس نمایش فیلم را شروع کرده. در سینما فرهنگ در دو هفته اول فیلم پوپک و مش ماشاالله کنار آل بود. دولت ادعا دارد میخواهد جلوی این کمدیهای سطحی بایستد و آل را جزو فیلمهای استاندارد این سینما میداند، دلیلش هم نامزدی هفت جایزه جشنواره فجر است. همین دولت در شورای صنفی هیچ حمایتی از این فیلم در مقابل کمدیهای سخیفی که در کنارش قرار گرفتهاند نمیکند. پس میشود گفت برنامهریزیای صورت میگیرد برای اینکه فیلمی که در بخش خصوصی به شکل استاندارد تولید شده و برای اولین بار از بعضی مرزها گذرکرده زمین بخورد. معنی این عمل این است که ما اجازه نمیدهیم فیلمهای متفاوت به تماشاگر اصلیاش برسند. من نمیگویم آل یک فیلم میلیاردی است؛ اما یک فیلم ۲۰۰ میلیونی نیست. پس شرایطی آماده میشود که وقتی من از ایران خارج میشوم و برای پخشکننده هم اهمیتی ندارد که این فیلم بفروشد یا نه، فیلم پایین کشیده میشود و جایش را به فیلم دیگری میدهد که آن فیلم هم قربانی همین شرایط میشود...
... دختران قاسم جعفری؟!
بله، جالب است که فیلم ما روز قبل از اینکه دختران بیاید هفتصد هزار تومان میفروشد، دختران در روز اول اکران ۱۵۰ هزار تومان میفروشد. کجای این معادله اقتصادی است؟ اگر حتی در این وسط سودپرستی هم وجود داشت، باید غیر از این میشد. پس سود مالی تعیینکننده نیست، تسویهحساب در کار است. جریان اکران فیلم در حال حاضر تبدیل به فیلمسوزی شده است.
چه عواملی در این فیلمسوزی دخیل است. فکر کنم یکی از جریانات غالب این ماجرا سینمای خانگی و ویدئو است.
جریان ویدئو بر سینمای ایران مسلط شده است. فیلمهایی که ساخته میشود با سرمایهگذاری موسسات ویدئویی است. بعضا سینمایی هم نیست. در صنعت سینمای ایران چه کسی به اینها اجازه داده فیلم بسازند؟! مگر این موسسات وظیفه شان پخش فیلم نبود، چطور تولیدکننده شدهاند؟ این اتفاقاتی است که افتاده و باید پاسخگوی آن باشند. این اتفاق یک سال است که شروع شده است. سینمای ایران دارد تبدیل میشود به فیلم خانگی، و آل بر خلاف این جریان یک فیلم سینمایی است.
... یعنی فیلم را روی پرده باید دید...
... و در سینما باید شنید. در واقع در این جا سینما دارد قربانی نمایش خانگی میشود. اول فیلمهای استاندارد، مثل آل و در درجه بعد فیلمهای اجتماعی. هر دو نوع این فیلمها در برابر سخافت کمدی مجبور به باخت شدهاند. از درباره الی ... تا آل. هر دو نوع این فیلمها را نمیگذارند که بفروشند. حتی تیزر تلویزیونی آل با سانسور زیاد پخش شد؛ چون نظر تلویزیون این بود که فیلم ترسناک است!
در واقع نتیجه این فضایی که ایجاد میشود حتی به ضرر کسانی است که خودشان این بازی را راه انداختهاند.
این اتفاق حتی برای فیلمهای محبوب سیستم هم دارد میافتد؛ به مثال این شعر که میگوید: «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» رسانه مکتوب و تلویزیون ما هم دارد در جهت فیلمفارسی عمل میکند. این چه بیماری است که راه افتاده است؟
بحث حاشیهای که اینجا پیش میآید این است که ضمانت اجرایی تصمیماتی که شورای صنفی نمایش میگیرد با کیست؟ یعنی چه کسی باید پاسخگوی این عمل باشد؟ چون به شکلی که عنوان میکنی فردی یا گروهی در اینجا دچار تخلف شده، تخلفی که با سرمایه شخصی یک فرد مرتبط است. ماجرای آل البته دفعه اولی نیست که چنین اعتراضهایی را برمیانگیزد. چه کسی باید پاسخگوی این ماجرا باشد؟
هیچکس پاسخگو نیست. من زمانی که از کن برگشتم درباره همه اینها حرف زدم. حتی گفتم حاضر به مناظره بر سر این ماجرا هستم با هر کسی که این دوستان تشخیص میدهند. هیچ کس جوابگوی من نبوده. حداقل یکی باید میآمد از خودش دفاع میکرد. من شورای صنفی نمایش، اداره نظارت و دستگاههای مرتبط را متهم کردم به اینکه در مورد فیلم آل خلاف عدالت و قاعده عمل شده. یکی حتی نیامد جواب بدهد که من حرفم بیخود است. اگر اتهامهایی که من بیان کردم پذیرفته نبود، یکی میآمد جواب مرا میداد. من همین جا هم اعلام میکنم در مورد مسائلی که مربوط به این نکات میشود با عدد و رقم حاضرم حرف بزنم، به شرطی که دستگاهی مسوولیت این حرفها را بپذیرد.
حالا واقعا به نظر خودت بازوی ضمانت اجرایی این تخلف کیست؟ از درون صنف که ظاهرا بر اساس حرفهایی که زدیم اتفاقی در این زمینه نمیافتد. قوه قضائیه باید وارد عمل شود یا از زیرمجموعه دیگری درون همین صنف باید این مساله حل شود؟
سوال من هم همین است. حرف من این است که ما در دستگاه سینما باید یک ناظر اجرای قانون داشته باشیم. شورای صنفی نمایش باید بر نحوه اکران نظارت کند. این در آییننامه شورا هست. با دستگاههای دولتی هم که وارد بحث میشوی، پای همان صنف را میآورند وسط و خود را کنار میکشند. صنف هم همه تقصیرها را میاندازد گردن دولت. سوال من این است که چرا مثلا قرارداد فیلم «پسر آدم، دختر حوا»با فیلم «کیفر» تعویض شده و این فیلم قربانی این چهارهفته جام جهانی شده است؟ تهیهکننده کیفر هم همین گرفتاریای را داشته که ما داشتیم؛ یعنی به او گفتهاند اگر الان فیلمت اکران نشود، دیگر اکران نمیشود. این جریان فیلمسوزی همین جور ادامه پیدا میکند و هیچ کس هم پاسخگو نیست. همین اتفاق در مورد ازدواج به سبک ایرانی هم افتاد. ضمن اینکه فیلم آتشبس را هم همزمان با فیلم ما اکران کردند. فیلم آتشبس به زور چهار ماه اکران پرفروش شد. این کار مافیای محقر سینمای ایران است. هم آتشبس و هم اخراجیها؛ دو فیلم پرفروش چهار سال پیش هر دو ثمره تسلط نیروهای دیگر بر سینما هستند و طبیعت خود فیلمها نیست که پرفروششان کرده است.
یعنی در شکل طبیعی این مقدار نمیفروختند؟
اصلا. ابر و باد و... دست به دست هم داد تا این دو فیلم بفروشد. و همه این عوامل در کار بودند تا بقیه فیلمها نفروشند. چرا این اتفاق میافتد دیگر از فهم من خارج است. چرا ما خودزنی میکنیم، این را هم نمیدانم. چرا صنف ما طرفدار دستگاههای دیگر است نمیدانم! چرا خانه سینما که باید خانه سینما گران باشد یکی از ادارات دولت شده است، باز نمیدانم. چرا شورای صنفیای که باید حامی بخش خصوصی باشد، حامی سالنهای سینمایی است که متعلق به دولت است. اینها منافع چه کسی را تامین میکنند؟ به نظرم بیشتر از این سوال نکن، چون اگر این حرفها پاسخ داشت زودتر از اینها پاسخ میدادند.
خیلی هم درباره این فضا حرف زدیم. تو در این سینما، به هر حال جسارت انجام خیلی کارها را داشتی. اما این برای خود من سوال است که تو با چه جراتی اعلام کردی میخواهی فیلم «کوروش کبیر» را شروع کنی؟ این پروژه به نظرم به عقبهای نیاز دارد که این عقبه با توجه به حرفهایی که زدیم، نه در سیستم نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی هست و نه در مرحله پس از تولید که به اکران فیلم مربوط میشود. پروژه کوروش کبیر کجای این سینما و معادله قرار میگیرد؟
ببین ما ضرورتهایی را به عنوان هنرمند داریم و از طرفی با واقعیتهای اجتماعی هم مواجهیم. شاخکهای ما به عنوان کسی که در این فضا فعالیت میکند، حرکت خودش را دارد. نیاز به ساخت فیلمی درباره یک شخصیت تاریخی مورد وثوق همه جناحهای فکری در شرایط فعلی که با مسائل مختلف در جهان مواجهیم، به نظر من یک ضرورت است.
مثل فیلم ۳۰۰...
بله، دقیقا. در واقع ساخت فیلم کوروش کبیر از تشخیص ما حکایت میکند که ضرورت چنین فیلمی را حس کردیم. حالا در بخش دیگری با واقعیتها مواجه میشویم. من اصلا فکر نمیکنم سقف هنر برای هنرمند واقعیتهای اجتماع باشد. اگر بلندپروازی را از هنر بگیریم، هنر تبدیل میشود به تجارت صرف. من صابون پز نیستم که ببینم مشتریام از کدام صابون خوشش میآید تا همان را تولید کنم! من خودم را صابونپز نمیدانم. عده دیگری هستند که حتما این کار را خواهند کرد. من تصور میکنم، میتوانیم نیازهای مردم را بفهمیم. از زمانی که اعلام شد قرار است پروژه کوروش کبیر کلید بخورد، در عرض دو روز بالغ بر ۴۰۰ ایمیل برای من آمد که ابراز خوشحالی کردند از این خبر. در این ایمیلها از صاحب یک شرکت ساختمانی وجود دارد، تا گرافیست، تا بازیگران تازه کار، حتی کسی که گفته من پولی ندارم، اما حاضرم در اینترنت هر جا که امکان دارد برای این فیلم تبلیغ کنم. اصلا این سنجش خوبی است برای اینکه ببینیم مردم ما هم همین ضرورت را دارند؟ اهل سرمایه ما هم همین ضرورت را دارند؟ آیا دستگاههای فرهنگی دولتی ما هم همین ضرورت را احساس میکنند؟ این نیازی است که ما احساس کردیم. آمادگی هم داریم برای شروع کار. تحقیقات خودمان را شروع کردهایم. امکان به نتیجه رسیدن این پروژه وجود دارد. امکان حضور یک هنرپیشه بینالمللی در این اثر وجود دارد. ضمن اینکه این اثری است که باید در بخش خصوصی سازماندهی و راهبری بشود، تا بتواند به بازارهای جهانی راه پیدا کند. البته سرمایهگذاریاش میتواند فقط در بخش خصوصی نباشد. چون اگر پای دولت در میان باشد به هزار دلیل ممکن است نتواند وارد چرخه بازار جهانی بشود و به مردم و مخاطب در این اثر فکر نشود. بشود تلقی شخصی آقای ایکس از آدمی به اسم کوروش در ۲۶۰۰ سال پیش! این فیلم باید تلقی عمومی از کوروش در قالب یک داستان حماسی باشد که مورد پسند تماشاگر جهانی و ایرانی قرار بگیرد.
اثری مثل گلادیاتور.
دقیقا. با این حرفها میخواهم بگویم حرف تو درست است، اما ما در اینجا آرمان گراییم، اما واقعیتهایی هم که گفتم وجود دارد. واقعیت این است که در سینمای ایران یک بدنه محقر نمایشی وجود دارد که مافیای محقری هم ادارهاش میکند و دولت هم در برابر این مافیا سکوت میکند، اما در این مورد ما باید به سمت بالا فکر کنیم. دیگر افق سینمای ما این نیست، همان طور که افق تجاری ما دیگر دبی نیست، البته این حرفی را که میزنم دولت باید بزند، نه من!
این پروژه در قالب سینمای ایران قرار است تعریف شود یا سینمای خارج از ایران با سرمایهگذاری ایرانیها؟ اگر قرار است در قالب سینمای ایران تعریف بشود، باید طرحش به همین اداره نظارت برود، همین افراد نظر بدهند و مسائلی پیش میآید که در این یک ساله اخیر فیلمسازان ما با آن دست و پنجه نرم کردهاند. اصلا شکل و چگونگی نمایش فیلم را بگذار کنار. اینکه ما توانایی پخش چنین فیلمی با این عظمتی که میگویی را در سالنهایمان داریم بحث دیگری است. اینکه قرار است پروانه ساخت از این اداره نظارت گرفته شود مساله است. ادارهای که به هر حال بر سر صحت و درستی تصمیماتش بحث است.
من مشکلی نمیبینم در اینکه این پروژه در قالب سینمای ایران با همین چرخه کنونی تعریف شود. به نظرم میآید دستگاه سینمایی ما با این پروژه مخالفتی نخواهند داشت، چه بسا باید موافق باشند، چون در تعاریفی که خودشان گفتهاند هست. قصد ما هم این است که این فیلم به عنوان یک پروژه ایرانی مطرح شود و تا جایی که ممکن است از امکانات ملی استفاده شود، حتی از هنرپیشههای ایرانی. ما قصد نداریم کاملا از تکنسینهای غربی استفاده کنیم. دوست داریم که از تکنسینهای ایرانی استفاده شود. این فیلم باید برآیند سینمای ایران در عرصه تولید فیلم باشد و من این قدرت را در سینمایمان میبینم، به دلایل زیاد. مهمترینش اینکه همین مسعود جعفری جوزانی در سریال در چشم باد که از تلویزیون پخش شد کاری کرده که مقیاس جهانی میتواند داشته باشد. کارگردانی مسعود جعفری جوزانی از کارگردانی خیلی از فیلمسازان آمریکایی کم ندارد، ضمن اینکه من هم گاوخونی را به عنوان اولین فیلمی که تهیه کردم، دارم که بی برو برگرد در فستیوال کن پذیرفته شد. خب ما از پس این کارها برآمدهایم. ازدواج به سبک ایرانی همزمان با ایران در آمریکا اکران شد و در هفته اول ۳۰ هزار دلار فروش کرد. من نامه دارم از کمپانی واین اشتاین که از صف جلوی سالن نمایش فیلم مقابل آکادمی اسکار تعجب کرده بودند. ما عادت کردهایم خودزنی کنیم. این چه بیماری است در این کشور؟ پروژه کوروش کبیر درست علیه این بیماری است، حتی اگر به سرانجام نرسد. قصد و نیت اولیه این پروژه از شدن یا نشدنش شریفتر است. اگر این فیلم ساخته شود، نقطه عطفی است در تاریخ سینمای ایران و اگر به دلیلی متوقف شود این نقطه گذاشته میشود که ما میخواستیم این کار را درباره کوروش بکنیم. در هر دو صورت این حرکت مثبت است. انسان، به ارادهاش زنده است. خدا هیچ محدودیتی برای اراده و خواست انسان قرار نداده است.
این حرکت البته واکنشهای منفی ای را هم برانگیخته است.
بله، من هم شنیدهام کسانی در دفاتر فیلمسازی شان این حرکت را به سخره گرفتهاند و گفتهاند سنگ بزرگ است و علامت نزدن. این دوستان بدانند که اراده بخشی از سینمای ایران بر این قرار گرفته که این فیلم ساخته شود. چرا خود را تحقیر میکنیم؟ همین کارها را میکنیم که مافیایمان هم مافیای محقری است. کاش مافیای بزرگی بود که میتوانستیم بگوییم اگر زیرمجموعهاش بشویم به نفعمان است.
پس کوروش کبیر میشود محصول سینمای ایران؟
به تمامی محصول سینمای ایران است، ولی قرار است به شکلی ساخته شود که قابلیت پخش جهانی داشته باشد، چون کوروش شخصیت شناخته شده جهانی است. منشور حقوق بشر کوروش برای همه جهانیان شناخته شده است. امپراتوری هخامنشی در فیلم اسکندر و شاهزاده ایرانی هم نشان داده شده، پس چیزی نیست که ناشناخته باشد. مخاطب جهانی هم به فیلم حماسی عکسالعمل مثبت نشان میدهد.
سقف هزینههایی که برای این پروژه در نظر گرفتید چقدر است؟ یعنی با چه مقدار شما به آنچه در ذهنتان است میرسید؟
ما الان برای این فیلم هیچ سقفی نگذاشتهایم. به همین دلیل قصد کردهایم این فیلم را با بودجهای که قابلیت جمع شدن دارد انجام بدهیم. هر چقدر که این بودجه افزایش پیدا کند امکان قویتر شدن این پروژه بیشتر میشود. دلیلی هم ندارد که بودجه این کار سقفی داشته باشد. این فیلم میتواند به عنوان یک پروژه ایرانی با ۷۵ میلیون دلار تولید شود، میتواند با ۲۰ میلیون دلار هم تولید شود. اگر پروژه آمریکایی بود کمتر از ۱۵۰ میلیون دلار امکان نداشت تولید شود. ولی وقتی ۷۵ میلیون دلار بودجه صرف میشود، میتوانیم از هنرپیشهای استفاده کنیم که ۲۰ میلیون دلار دستمزدش است. عوض اینکه برویم در چین کارهای فنی فیلم را انجام بدهیم، در لوکاس فیلم این کار را بکنیم. یعنی منویات کارگردان فیلم را به استودیوی لوکاس سفارش بدهیم تا انجام بدهد. چراکه نه؟ بعضی وقتها این حرفها که زده میشود خیلیها فکر میکنند تخیل است. نه، تخیل نیست، من امتحان کردهام. من برای فیلم گاو خونی رابین ویلیامز را راضی کرده بودم، گفتار متن فیلم را به انگلیسی بگوید، بدون دستمزد. چرا نتوانیم این کار را انجام بدهیم؟ اگر برنامه زمانبندی درست اجرا شود، چرا هنرپیشهای مثل رابرت دنیرو نیاید برای ما بازی کند؟ اگر ما یک عنوان خوب در این فیلم داشته باشیم، پخش جهانی کار با مشکل روبهرو نمیشود. فکر میکنی اگر راسل کرو نقش کوروش را بازی کند مشکلی برای پخش جهانی فیلم خواهی داشت؟ چرا ما در مورد خودمان تفکر حقیرانه داریم؟ اصلا پروژه کوروش پاسخ به کسانی است که ایران را تحقیر شده میبینند.
البته این بودجهای که تو میگویی که برای کشور ما به حساب نمیآید. ۷۵ میلیون دلار، یعنی ۷۵ میلیارد تومان. خب اگر این کار بخواهد عزت ملی ایرانیها را در تمام دنیا تهییج کند آبروی ما را به ما بازگرداند که رقم قابل ملاحظه ای نیست.
بله و بگوییم محصولات سینمای ایران فقط فیلمهایی درباره خیابان گردها نیست، فقط کمدیهای آپارتمانی و فیلمهایی از بچههای دهاتی نیست و تعجب میکنم چرا دستگاههای فرهنگی ما نسبت به این موضوع عکسالعمل نشان نمیدهند. اتفاقا بد نیست این موضوع ذکر شود که چند شب پیش آقای احمدینژاد در مصاحبه تلویزیونیاش به این نکته اشاره کرد که وقتی اسلام به ایران آمد، هم مهندسی ایرانیها، هم معماری ایرانیها بالاتر از کسانی بود که اسلام را به ایران آوردند، ضمن اینکه علم بیشتری هم داشتند و اسلام را برای پیشرفت فیزیکی قبول نکردند. از این دین خوششان آمد و ارتباط قلبی با آن برقرار کردند. اسلام باعث پیشرفت ایران نشده، ایران باعث پیشرفت اسلام شده، نه به خاطر زور عربها، به خاطر خصایص این دین. این حرف رییسجمهور این مملکت است. اگر به این تعاریف اعتقاد داشته باشیم پس چه مانعی بر سر ساخته شدن این فیلم باقی میماند.
ارسال نظر