کوری چشم بینای ادبیات جهان

دیدگاه انسان دوستانه آقای نویسنده

مهدی غبرایی

در اواخر دهه ۵۰ ارتباط ادبی ما با ادبیات غرب تا اندازه‌ای قطع شد و در آن زمان ما کتاب‌ها را از کتابفروشی‌های دست دوم یا کتابخانه‌های شخصی تهیه می‌کردیم. در همان دوره که این ارتباط قطع شده بود، جهان ادبیات شاهد بروز و ظهور نویسندگان بزرگی بود که مترجمان و نویسندگان ایرانی با یک وقفه‌ با آنها آشنا شدند. درباره ساراماگو هم وضع به همین منوال بود و مانند برخی دیگر از نویسندگان شاخص آن دوره ما خیلی دیر او را دریافتیم. در همان سال‌های آخر دهه ۵۰ و سال‌های اول دهه شصت اگر یکی از آشنایانم به سفر خارج می‌رفت یا آنهایی که در کشورهای مختلف زندگی می‌کردند و همچنین سفرهایی که به کشورهای دیگر داشتم، مهم‌ترین منبع دریافت کتاب‌ها برایم بود. البته این مشکل در سال‌های اخیر با گسترش دسترسی به اینترنت و رسانه‌ها و همچنین با بیشتر شدن سفرهای به خارج از کشور تا اندازه‌ای مرتفع شده است. من به شخصه ساراماگو را تا دریافت جایزه نوبل نمی‌شناختم و وقتی که او این جایزه را دریافت کرد و درباره رمان معروفش به نام «کوری» بحث‌های زیادی شد، من هم بلافاصله از یکی از آشنایانم خواستم که «کوری» را به دستم برساند و وقتی کتاب را خواندم از آن همه خلاقیت و تمثیل حیران شدم. آنچه بیش از همه و در کنار شگردهای نویسندگی مرا شیفته این رمان کرد، همین دیدگاه انسان‌دوستانه نویسنده بود. با توجه به اینکه من قبلا اثری از او نخوانده بودم دریافت سبک نویسندگی‌اش و ترجمه آن سخت بود. همان طور که می‌دانید ساراماگو در نوشتن به غیر از نقطه و کاما از دیگر علائم نگارشی چون گیومه و خط تیره برای نقل‌قول‌ها استفاده نمی‌کند.

چند سال پیش وقتی که از ساراماگو درباره دلیل دیدگاه بدبینانه‌اش نسبت به زندگی پرسیدند، او در جواب با لحن طنزآمیزی که در بسیاری از کتاب‌هایش نیز دیده می‌شود، گفت: «من بدبین نیستم، بلکه فقط خوشبینی آگاهم.» و بعد ادامه داد: «کسی می‌تواند خوشبین باشد که بی‌احساس، احمق یا میلیونر باشد.» او از جهان به عنوان جهنمی یاد کرد و گفت: «میلیون‌ها نفر به دنیا می‌آیند، تا رنج بکشند و کسی نیست که از آنان حمایت کند.» و ژوزه ساراماگو، شاعر، نویسنده و نمایشنامه‌نویس یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبی پرتغال روز جمعه، ۱۸ ژوئن در سن ۸۷ سالگی چشم از جهان فرو بست. دولت پرتغال برای احترام به او، سه روز عزای عمومی اعلام کرد.

نویسندگی، روزنامه‌نگاری و فعالیت سیاسی

ساراماگو سال ۱۹۲۲ در ده کوچکی در Golega در یک خانواده فقیر کشاورز به دنیا آمد. در سه سالگی با خانواده به لیسبون رفت. در آنجا بود که پدرش به عنوان مامور پلیس مشغول به‌کار شد. ژوزه به‌رغم نمرات بسیار خوب در مدرسه، به دلیل مشکلات مالی خانواده نتوانست تحصیل در دبیرستان را ادامه دهد و حرفه آهنگری را فراگرفت. بعدها به عنوان طراح صنعتی و کارمند اداری و سپس در یک انتشارات به عنوان خبرنگار کار کرد. چهل ساله بود که نگارش را آغاز کرد. اولین رمانش با نام کشور گناه در ۱۹۴۷ به چاپ رسید. به دلیل ناکامی در یافتن و نداشتن ناشر برای رمان دوم، نوشتن را کنار گذاشت.

در سال ۱۹۶۶ مجموعه‌ شعر «اشعار محتمل» را به چاپ رساند. از سال ۱۹۶۸ ساراماگو به فعالیت روزنامه‌نگاری پرداخت و دستی هم در فعالیت‌های سیاسی داشت. او با حفظ مواضع انتقادی خود در ۱۹۶۹ عضو حزب کمونیست شد. در رمان امیدواری در آلن تیو به نگارش یکنواختی زندگی کارگران کشاورزی پرداخت که زیر فشار ساختار فئودالی صدها ساله تا به امروز زندگی می‌کنند.

بعدها با انتشار کتاب بالتازار و بلموندا در ۱۹۸۲ به شهرتی جهانی رسید. رمانی که به انحطاط دربار پرتغال در قرن شانزدهم میلادی می‌پردازد. ساراماگو از دوران کودکی خود که آن را تا پانزده سالگی به رشته تحریر در آورده، می‌گوید: «این دوران بیشترین تاثیر را در شکل‌گیری شخصیت من داشت و من در واقع به عنوان یک بچه رعیت باقی ماندم.»

بسیاری از منتقدان ادبی ساراماگو را در ردیف نویسندگان سوررئالیست و به اصطلاح رئالیسم جادویی قرار داده و آثار او را نزدیک به نویسندگان آمریکای جنوبی از جمله گارسیا مارکز می‌دانند. اگرچه او خود آثارش را در ادامه سنت ادبی اروپایی می‌خواند.

داستان‌های او که با لحنی طنزآمیز نگاشته شده‌اند، معمولا شرح رویدادهای تاریخی یا حوادث تخیلی‌اند که در واقع به انتقاد وضع موجود در جامعه می‌پردازند. انتقاد به تحجر و بی عدالتی اجتماعی در محور آثار این نویسنده قرار دارند.

او درباره شخصیت‌های رمانش می‌گوید: شخصیت‌های من آدم‌های ساده هستند، نه خیلی زیبا و نه خیلی زشت که در موقعیت‌های خاص به دلیل احساس دوستی یا عشق، به یکدیگر می‌رسند. نوشتن برای ساراماگو یک مساله شخصی است که در آن نویسنده نظرات، تجارب و داستان زندگی خود را با استعداد و قریحه خاص خود، به رشته تحریر درمی‌آورد: «اثر یک نویسنده تعبیر وی از جهان است.»

ساراماگو، نامی آشنا در ایران

ژوزه ساراماگو که در برخی از ترجمه‌ها در ایران با تلفظ اسپانیایی خوزه ساراماگو، خوانده، شده، شماری از جوایز ادبی را در پرتغال و در سطح بین‌المللی دریافت کرده است. از جمله این جوایز می‌توان از جایزه ادبی کامو در ۱۹۹۵ و ۱۹۹۸ و در سن ۷۶ سالگی جایزه نوبل نام برد. واتیکان در ۱۹۹۸ زمانی که ساراماگو به دریافت جایزه نوبل نائل شد آن را تاسف‌بار خواند و از تصمیم‌گیری سیاسی در اهدای جایزه به وی نام برد.

رمان مشهور کوری ژوزه ساراماگو که تا به حال با سه ترجمه متفاوت در ایران نیز به چاپ رسیده است، به عنوان داستان فیلم و موضوع نمایشنامه مورد توجه فیلمسازان و کارگردانان تئاتر در جهان قرار گرفته است.

شخصیت‌های این داستان بدون نامند. داستان تخیلی در یک شهر ناشناخته اتفاق می‌افتد. به دنبال شیوع بیماری مسری کوری، تعداد زیادی در شهر بدان مبتلا می‌شوند. دولت برای جلوگیری از سرایت این بیماری، مبتلایان را در بیمارستانی در خارج از شهر در قرنطینه نگاهداری می‌کند. در این کتاب سردرگمی انسان‌ها و مناسبات اجتماعی نادرست و اطاعت کورکورانه به انتقاد کشیده می‌شوند. در واقع بیماری کوری برای او نوعی تمثیل برای نابینایی در عقل و قدرت درک انسان‌ها است.

ژوزه ساراماگو با علاقه در مورد موضوع‌های سیاسی روز اظهار نظر می‌کند. در دیداری که از رام‌الله داشت، او اشغال مناطق فلسطینی نشین را توسط اسرائیل با روش حکومت نازی‌ها و به وجود آوردن اردوگاه‌های کار اجباری آشویتس و بوخن والد مقایسه کرد و گفت: «اسرائیلی‌ها زندگی فلسطینیان را در یک اردوگاه اداره می‌کنند.» و به‌رغم اعتراض‌هایی که به این اظهارات شد، او حرف خود را پس نگرفت.

وی در رمان مقاله‌ای درباره شفافیت به واکنش‌های یک دولت در نظام دموکراسی به انتخاباتی می‌پردازد که مورد مخالف شرکت کنندگان در انتخابات قرار گرفته است. ساراماگو درباره این داستان تخیلی که لحنی طنزآمیز و پیامی سیاسی دارد، می‌گوید: «من پیغمبر نیستم، در اقتصاد دست ندارم، سیاستمدار و نظامی هم نیستم. من فقط یک نویسنده‌ام و می‌خواهم توجه انسان‌ها را به این موضوع جلب کنم که سیستم دموکراسی کارکرد درستی ندارد. من نمی‌دانم که چه بهتر است و چطور می‌توان جهان را نجات داد. من فقط این را می‌دانم که دنیای فعلی بیمار است.»

به‌رغم شهرت ساراماگو به عنوان نویسنده‌ای بدبین و نزدیکی آثارش به کافکا، در کتاب‌های وی اعتقاد ریشه‌دار به اصل خوبی در انسان‌ها و جهان و تحسین انسانیت وجود دارد.

رمان‌های ژوزه ساراماگو امروزه درشمار پرفروش‌ترین کتاب‌ها در جهانند و به زبان‌های گوناگون از جمله فارسی ترجمه شده اند. از جمله ترجمه‌های فارسی آثار او می‌توان از این کتاب‌ها نام برد: بالتازار و بلموندا ۱۹۸۲، بلم سنگی ۱۹۸۶، تاریخ محاصره لیسبون ۱۹۸۹، انجیل به روایت عیسی مسیح ۱۹۹۱، کوری ۱۹۹۵، همه نام‌ها ۱۹۹۷، غار ۲۰۰۱، بینایی ۲۰۰۴.