دایرهالمعارف اقتصاد
مهاجرت
مترجمان: محمدصادق الحسینی، پریسا آقاکثیری
بخش نخست
مهاجرت باری دیگر به عنصری مهم در تغییرات مردمشناختی آمریکا بدل شده است. از سال ۱۹۴۰ به این سو تعداد مهاجران قانونی با نرخی معادل یکمیلیون نفر در هر دهه افزایش یافته است.
مترجمان: محمدصادق الحسینی، پریسا آقاکثیری
بخش نخست
مهاجرت باری دیگر به عنصری مهم در تغییرات مردمشناختی آمریکا بدل شده است. از سال ۱۹۴۰ به این سو تعداد مهاجران قانونی با نرخی معادل یکمیلیون نفر در هر دهه افزایش یافته است.
در سال 2002 تعداد مهاجران قانونی که در هر سال به آمریکا وارد میشد، نزدیک به یکمیلیون نفر بود که معادل ده میلیون نفر در هر دهه میشود
(جدول ۱). این در حالی است که افراد خارجی زیادی نیز به صورت غیرقانونی به این کشور وارد شدهاند. بر اساس برآوردهای رسمی مرکز خدمات شهروندی و مهاجرت، در سال ۲۰۰۰، هفتمیلیون خارجی به شکل غیرقانونی در آمریکا زندگی میکردند و این رقم با نرخی معادل ۳۵۰هزار نفر در سال رشد میکند.
در سالهای ابتدایی دهه 1900 شدت مهاجرت به آمریکا نسبت به قبل بیسابقه بود، به طوری که مهاجرت نیمی از رشد جمعیت این کشور را تشکیل میداد. در دهه 1970 تنها حدود یک چهارم از رشد جمعیت آمریکا به دلیل مهاجرت افراد از کشورهای دیگر به آن بود. در حال حاضر نیز مهاجرت نیمی از رشد جمعیت آمریکا را به خود اختصاص میدهد. بالا بودن مهاجرت و همچنین پایین بودن نرخ زاد و ولد زنان آمریکایی را میتوان از دلایل این امر دانست.
به همان نحو که تعداد مهاجران به آمریکا تغییر یافته است، شیوه گزینش آنها نیز عوض شده است. در فاصله سالهای ۱۹۲۴ تا ۱۹۶۵ مهاجرین عمدتا بر مبنای کشور زادگاه خود انتخاب میشدند.
انگلستان و آلمان بیش از 60درصد ویزاهای اختصاص یافته را در بیرون از نیمکره غربی دریافت میکردند (این سهمیه برای متقاضیان ویزا که اهل آمریکای شمالی یا جنوبی بودند اعمال نمیشد.) همه اینها با اصلاحیهای که در سال 1965 در رابطه با قانون مهاجرت و ملیت اعمال شد، تغییر کرد. تحت این سیستم جدید اغلب ویزاها برای اقوام افرادی که ساکن آمریکا هستند، رزرو میشود.
به عنوان مثال بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ دلیلپذیرش ۶۳درصد از مهاجرین، روابط خانوادگی بود و ۱۰درصد از آنها نیز پناهنده بودند.
تغییرات اعمالشده در سال 1965 ترکیب مهاجرین را به نحو چشمگیری عوض کرد (شکل 1). در دهه 1950، 53درصد از مهاجرین اهل کشورهای اروپایی، 25درصد اهل آمریکای لاتین و 6درصد نیز اهل آسیا بودند. در دهه 1990 تنها 15درصد از مهاجرین متعلق به اروپا بودند، در حالی که 49درصد آنها اهل آمریکای لاتین و 31درصد نیز متعلق به کشورهای آسیایی بودند.
شکل ۱: تغییر ترکیب ملیت مهاجران قانونی
دولت آمریکا بین سالهای 1985 تا 1990 دو تغییر اساسی را در سیاستهای خود در قبال مهاجران اعمال کرد. اولا طبق قانون اصلاح و کنترل مهاجرت که در 1986 به تصویب رسید، سهمیلیون خارجی که به شکل غیرقانونی در آمریکا حضور داشتند، مورد عفو عمومی قرار گرفتند و جریمههایی برای کارفرماهایی که کارگران غیرقانونی را به استخدام خود درمیآوردند، در نظر گرفته شد. اگرچه هدف از تصویب این قانون مقابله با جریان مهاجرت غیرقانونی بود؛ اما آشکارا در دستیابی به این هدف ناکام ماند. دومین قانون، سند مهاجرت مصوب سال 1990 بود که ورود 175هزار کارگر اضافی را در هر سال مجاز میساخت و نیمی از این ویزاهای اضافی را به متقاضیان ماهر اختصاص میداد.
امروزه به خاطر افزایش اهمیت اقتصادی و جمعیتشناسی مهاجرت و نیز به دلیل اثرات این پدیده روی امنیت ملی در دنیای پس از ۱۱ سپتامبر در کانون بحثهای تازهای راجع به «مساله مهاجرت» قرار داریم. بحثهای مربوط به اثرات اقتصادی این پدیده به ناچار در سه مقوله قرار میگیرند که عبارتند از: ۱) مهاجرین تا چه حد خود را با قوانین آمریکا تطبیق میدهند؟ ۲) مهاجرین روی فرصتهای آمریکاییها در بازار کار چه تاثیری میگذارند؟ ۳) چه سیاستی در قبال مهاجرت بیشترین منفعت را برای کشور به بار خواهدآورد؟
عملکرد مهاجرین در بازار کار
وقتی مهاجرین وارد آمریکا میشوند، نوعا از مهارتهایی از قبیل آشنایی با زبان انگلیسی که از دید کارفرماهای این کشور با ارزش است برخوردار نیستند. لذا جای تعجب ندارد که درآمد مهاجرین جدید کمتر از کارگران بومی باشد، با این حال با کسب این مهارتها از سوی افراد مهاجر، جایگاه اقتصادی آنها به شرایط افراد بومی نزدیک میشود (شکل ۲). اما از آنجا که مهارت مهاجران جدیدی که به آمریکا وارد میشوند کمتر از مهارت موجهای اولیه مهاجران است، ضعف دستمزدی این مهاجران تازهوارد با گذشت زمان بدتر شده است. درآمد مهاجرینی که در سالهای آخر دهه ۱۹۵۰ به آمریکا وارد شدند، در زمان ورودشان ۹درصد کمتر از افراد بومی بود. این ضعف دستمزد، در اواخر دهه ۱۹۷۰ به ۲۶درصد و در اواخر دهه ۱۹۹۰ به ۲۸درصد افزایش پیدا کرد. از آنجا که مهاجران جدید کار خود را از شرایطی بسیار عقبتر نسبت به افراد بومی آغاز میکنند، حتی پس از دو یا سه دهه حضور در آمریکا نیز به برابری دستمزدی با آنها دست پیدا نمیکنند (رجوع کنید به شکل ۱).
شکل 2: تغییر شکاف دستمزدی بین مهاجرین و افراد بومی در جریان جذب مهاجران در بازار کار آمریکا (دستمزد نسبی مهاجرینی که در سن 34-25سالگی خود به این کشور وارد شدند)
گروههای دارای ملیت مختلفی که جامعه مهاجران به آمریکا را تشکیل میدهند، از لحاظ عملکرد اقتصادی خود تفاوتهای مهمی با یکدیگر دارند. در سال ۲۰۰۰ درآمد مهاجران اهل جامائیکا ۲/۱۲درصد و درآمد مکزیکیها یا گوآتمالاییهای مهاجر نزدیک به ۴۰درصد کمتر از آمریکاییها بود (جدول ۲). این ارقام را با عدد مربوط به مهاجران کانادایی یا انگلیسی مقایسه کنید که درآمدشان تقریبا ۴۰درصد بیشتر از اهالی آمریکا بود.
این اختلالات شدید درآمدی میان ملیتهای گوناگون تا حدودی به این خاطر است که مهارتهایی که در اقتصادهای پیشرفته و صنعتی (مثل کانادا و انگلستان) کسب میشوند را میتوان راحتتر به بازار کار آمریکا منتقل نمود. اما دلیل دیگر این امر آن است که کارگر نوعی که از کشوری مثل سوئد به آمریکا مهاجرت میکند، تفاوت قابلملاحظهای با کارگر اهل مکزیک دارد. دولت سوئد مالیاتهای سنگینی را بر کارگران ماهر اعمال میکند و از افراد غیرماهر حمایت به عمل میآورد. از این رو پدیده فرار مغزها روی میدهد و افراد ماهر سوئدی به آمریکا مهاجرت میکنند تا بتوانند بخش بزرگتری از درآمد خود را حفظ کنند. در مقابل، نابرابری درآمدی زیادی در مکزیک وجود دارد. کارگران غیرماهر با فرصتهای اقتصادی اندکی روبهرو هستند و کارگران ماهر حقوق و دستمزدهای خوبی دریافت میکنند؛ لذا کارگران غیرماهر تمایل دارند از این کشور به آمریکا مهاجرت کنند.
یکی از پیامدهای مهم تغییر جریان مهاجرین به سوی افراد غیر ماهر، افزایش قابلتوجه هزینههای مرتبط با استفاده از خدمات رفاهی توسط این افراد است. در سال ۱۹۷۰ خانوارهای مهاجر تنها اندکی کمتر از خانوارهای اهل آمریکا از کمکهای عمومی بهرهمند میشدند. مثلا ۹/۵ درصد از خانوادههای مهاجر و ۶درصد از خانوادههای بومی مزایای نقدی دریافت میکردند. در سال ۲۰۰۲ خانوارهای مهاجرین با احتمال بیشتری کمک رفاهی دریافت میکردند، به طوری که ۷/۲۲درصد از خانوارهای مهاجر از نوعی از خدمات رفاهی (مزایای نقدی، Medicaid و بن غذا) بهرهمند میشدند در حالی که این رقم برای خانوارهای اهل آمریکا معادل ۶/۱۴درصد بود.
ارسال نظر