واقعیت در برابر توهم در اقتصاد امروز
اقتصاد آمریکا روبه بهبودی است؟
محدثه زارع
سیاستمداران و نخبگان «سر و صدای» زیادی به پا کردهاند که چگونه اقتصاد آمریکا در حال اصلاح و ترمیم است؛ بنابراین تلاش برای تفکیک واقعیت از توهم درباره اوضاع واقعی امروز مهم است.
دیوید گالاند
محدثه زارع
سیاستمداران و نخبگان «سر و صدای» زیادی به پا کردهاند که چگونه اقتصاد آمریکا در حال اصلاح و ترمیم است؛ بنابراین تلاش برای تفکیک واقعیت از توهم درباره اوضاع واقعی امروز مهم است. توهم: اقتصاد ایالت متحده، با وجود وقفههایی، مستمرا بهبود خواهد یافت.
واقعیت: ایالاتمتحده با بحران ارزی مواجه است.
بازارگرمکنهای حکومت (گایتنر(۱)، برنانکه(۲)، سامرز(۳) و دیگران)، در عین حال که یاد گرفتهاند مضحک بودنشان را با افزودن تعدیلکنندههایی کمجلوه به پیشبینیهای اغلب درخشانشان، بپوشانند، متفقالقول هستند که مشکلترین دوران سپری شده است.
واقعیت این است که ایالاتمتحده، بهتر است بگوییم، جهان، سقوط حتمی ارز را پیش رو دارد. اجازه دهید چند سند در پشتیبانی از این ادعا ارائه دهم.
در این سال مالی، دولت ایالاتمتحده دومین کمبود بیش از یک تریلیونی خود را خواهد داشت. دموکراتها در مورد جمع و جور کردن مخارج شلختهشان سر و صدا راه انداختهاند، چرا که نگران شور و حرارت سیاسی هستند که به انتخابات نوامبر سرایت خواهد کرد.
چندین ماه پیش از این، رییسجمهور(۴) این جمهوری موزی(۵) زمزمه میکرد که دولت ... .. [نمیتواند] به خرج کردن ادامه دهد، انگار که کمبودها پیامدی ندارند ... انگار که دلارهای مالیاتی مردم آمریکا، که به سختی کسب شده، میتواند پول انحصاری تلقی شود.
این یعنی او اعتراف کرد که کمبودها پیامدهایی دارند. و آن پیامدها چه میتوانند باشند؟
برای تازهکارها، افزایش نرخهای بهره؛ چرا که برای تامین مالی مخارج بیش از حد معقول، دولت وادار خواهد شد که مقدار زیادی اوراق قرضه بفروشد- و از آنجا که همه ملتهای توسعهیافته خود را در کشتی مشابهی مییابند، آنها نیز مجبور خواهند بود که آن فروشها را در یک محیط رقابتی فزاینده مدیریت کنند.
مسلما، نرخهای بهره بالاتر، فشار مضاعفی را بر کسبوکارهای بیشماری وارد خواهد کرد که برای سر پا نگهداشتن خود، بر دسترسی به سرمایه متکی هستند. و نرخهای بالاتر، حجم قرضگرفتن برای بنگاهها و سایر کارهای مثبت بزرگ(۶) را خرد میکند ... به این معنا که اقتصاد را خرد میکند و از پا در میآورد؛ مخصوصا آن اقتصادی را که بر شالوده قرض بنا شده است.
تورم پیامدی دیگر است؛ چرا که وقتی خریداران بالقوه اوراق قرضه همچنان در خانه بمانند یا، احتمالا، بپذیرند که خودی نشان دهند، اما تنها به شرط یک بهره جذابتر، دولت فدرال هر چه بیشتر تحت فشار قرار میگیرد تا قرض را نقد کند و این خود به تقاضا برای بهرههای حتی بیشتر منجر خواهد شد. به محض آنکه نقد کردن قرضها در چشماندازی ساده و خودمانی(۷) آغاز شود، قطار پر سرعت مخارج اوباما خود را بر راه پرپیچوخمی خواهد یافت که در مدت زمانی به نسبت کوتاه، به سقوط ارزی میانجامد؛ سقوطی که از قرض ناشی میشود.
نکته این است که تنها امید واقعی برای کشور، با کاهش گسترده مخارج دولت آغاز میشود. اینجا من در مورد «حرف زدن در مورد کاهش مخارج» حرف نمیزنم- منظورم همان ایستادن جلوی حضار مشتاق و حرف زدن درباره کاهش مخارج است. بلکه میخواهم بیشیلهپیله و سرراست درباره کاهش «واقعی» مخارج حرف بزنم.
چیزی که مرا به مریخ میبرد.(۸)
رییسجمهور در ۱۵ آوریل یک سخنرانی در کیپ کاناورال(۹) ایراد کرد. پیشتر تبلیغ شده بود که وی در آنجا، کاهشهایی جدی را در بودجه برنامههایی فضایی اعلام خواهد کرد. این توهمی بود که نخبگان به آن دامن زدند.
در عوض، وقتی زمان ایستادن و عمل کردن فرا رسید، اوباما ۶ میلیارد دلار بودجه ناسا را افزایش داد، سپس لغو یک برنامه را که بار دیگر آقایان را به ماه میفرستاد، با اعلام یک برنامه جدید جبران کرد؛ برنامهای که فضانوردان را بر روی مریخ پیاده کند ... و همینطور سری هم به سیارکی بزند.
در مسیر روزهای زندگیام بر روی سیاره برجسته و قابلتوجه خودمان، این فرصت را داشتهام که بتوانم همه حالات انواع شخصیتها را بشناسم. یکی از پردردسرترین آنان خراجان سریالی هستند ... افراد فریبخوردهای که هیچ کاری از دستشان بر نمیآید مگر هر چه دلشان میخواهد را بخرند؛ بیآنکه متوجه درد ورنجی باشند که پیامد مخارج تامین شده با قرض است. امروزه طبقه سیاسی بدین شیوه توصیف میشود.
اگر نرسد روزی که (و تا آن روز که) بشنوید رییسجمهور در مورد نرفتن به مریخ سخنرانی ایراد میکند، و در پی آن برای لشکر کارمندان دولت، موفقیتی روزافزون را با ورود به بخش خصوصی آرزو میکند، میتوان چنین نتیجه گرفت که سفینه فضایی تنها چیزی نیست که به فضای خارجی رهسپار است، بلکه قرض دولت نیز چنین است.
مخارج قابلیت ماندگاری ندارند، و بههمین خاطر ماندگار نخواهند بود.
توهم: شما میتوانید برای کسب اطلاعات بیطرفانه، بر روی رسانههای مالی عمومی(۱۰) حساب کنید.
واقعیت: آنها به شما دروغ میگویند.
مهم است که هنگام مواجهه با تیترهای مالی خوشایند، باز هم فعالیتهای از پیش برنامهریزیشده خودتان را انجام دهید و تنها به محاسبات خویش اتکا کنید.
برای نمونه، چند هفته قبل گزارش شده بود که شاخص صنعتی ملی فدرال همچنان در حال بهبود است. در حدود ۱/۰ درصد. این پیشرفت به میزان ۰.۰۰۱ است، یا تقریبا به اندازه عرض یک مو بر بدن پشه. و حتی اعدادی که با این بهبود محو و بخار مانند رشد مییابند از دل زیرقیمت فروختن [کالاها] در دوران پس از سقوط میآیند.
اما حتی اگر از اعداد خود دولت فدرال استفاده کنیم، میبینیم که نرخ بهبودهای ماه به ماه مدام «بی بخارتر» میشوند و به ثبات دست پیدا نمیکند. آیا میتوانیم به چنین اقتصادی اعتقاد داشته باشیم؟
البته منظورم این نیست که هیچ نوع بهبودی در اقتصاد وجود ندارد. مسلما وجود دارد. بلکه مدعی هستم که این بهبودها به طور عمده انتخابی و گزینششده هستند.
برای نمونه، بخش معدن کاملا خوب عمل میکند - و اکنون با نرخ ۹۰ درصد بهرهبرداری از ظرفیت به کارش ادامه میدهد؛ در برابر آن، بخش وسیعتر ساختوتولید با فقط ۷۰ درصد بهرهبرداری از ظرفیت، جادهای پردستانداز را طی میکند. تولید نفتخام نیز با بهرهبرداری ۴/۸۷ درصد در مارچ، پرحرارت و امیدوارکننده پیش میرود، اما در برابر آن، کالاهای تمامشده قرار دارند، با نرخ بهرهبرداری ضعیف و کم رمق ۷۸ درصد.
به بیان دیگر، کالاهایی که جهان واقعا به حرکت پرهیاهوی آنها نیاز دارد، هنوز هم تقاضای بالایی دارند- اما مابقی اقتصاد فقط دارد لنگ میزند.
به عنوان مثال، من در ماه گذشته گفتوگوهایی با مدیران و صاحبان سه صنعت مختلف داشتهام.
یک بسازبفروش مسکن ارزانقیمت میگفت با اینکه همه چیز نسبت به موقع مشابه در سال گذشته کمی بهتر است، اما هنوز این بخش مصیبتزده است و در چشمانداز آتی آن بهبود واقعی دیده نمیشود. مدیر یک خردهفروشی قایق/کاراوان(۱۱) آخرین مدل، که انبارش پر از خانهها و قایقهای موتوری گرانقیمت است، تلاش میکرد که با نزدیک شدن به فصل مرسوم فروشهای بزرگ، خوشبین باشد و او به همین منظور انبارش را ترقی داده بود؛ اما از آنجا که فصل فروش هنوز کاملا سر نرسیده است، خوشبینی ملاحظه کارانه او در این لحظه صرفا بر امیدی خشک و خالی بنا شده است. هنگامی که از او در مورد امکان استفاده از اعتبار پرسیدم، او گفت که کسانی با اعتبار بسیار خوب میتوانند پشتیبان مالی شوند؛ اما هر کس دیگری بهتر است آن را فراموش کند. عجب، اکثریت خریداران بالقوهاش در دسته دوم جای دارند.
روز دیگری، به اتفاق اولیویر گرت(۱۲) و الکس دیلی (۱۳)، همکاران پژوهشگرم در کیزی (۱۴)، در یک هتل/رستوران/بار محلی ماءالشعیری نوشیدیم. مالک محل، به آن اطراف آمد تا سلامی کند، و من از او پرسیدم که آیا بهبودی در وضع اقتصاد مشاهده کرده است. چنین پاسخ داد، «اوه، اقتصادی هم وجود داره؟ منو دست انداختین!» اگرچه او سعی کرد نظرش را در قالب جوک بیان کند؛ اما در ساعت معمول نوشیدن که ما آنجا را ترک کردیم، محل کسب و کارش به شدت خلوت بود.
در حاشیه مبحث رستورانها، متوجه شدم رستورانهایی که بهتر اداره میشوند- همانهایی که ارزشی به پول میافزایند - و در محلهای پررفتوآمد نیوانگلند ــ که میزبان اعضای اصلی پژوهشکده کیزی(۱۵) استــ قرار دارند، به طور قابل قبولی خوب عمل میکنند.
به جای تایید نتیجهگیریهایی از این دست که اقتصاد به طور گسترده در حال بهبود و اصلاح است، گمان میکنم این موضوع بیشباهت به پدیدهای نیست که در آن، جوجهها قادرند برای مدت زمانی کوتاه، با بدنی بدون سر راه بروند. یعنی انگار صرف غذا در رستوران یک رفتار انعکاسی است و توسط افرادی بروز مییابد که هنوز شاغلند و بهبودهایی را در موجودی سهامشان مشاهده کردهاند.
به راستی که ما انسانها تغییر را دوست نداریم و عموما از پذیرفتن آن سر باز میزنیم؛ به همین علت، کسانی که زیر بار شرایط شخصی کمرشان خم نشده- یعنی کسانی که هنوز چک پرداختی دریافت میکنند- همچنان رسم صرف کردن غذا در رستوران را به طور منظم دنبال میکنند - رسمی که از سال پر رونق به جای مانده- و با شدتی کمتر، هنوز از کارتهای اعتباری فعالشان برای خرید اجناسی استفاده میکنند که بدون آنها نیز میتوانند سر کنند.
پدربزرگ من، مرد جوانی در دوران رکود بزرگ(۱۶)، به علت تجاربش همیشه خسیس بود. او همواره در برابر نوهای که میخواست پدربزرگ را به خرید اسباببازی یا چیز دیگری وادارد، با این تکیهکلام مقاومت میکرد: «پول روی درخت عمل نمیآد»، وقتی که دیگر دوران چنین حرفی سر برسد، مردم میگویند: «از کارت اعتباری پول جوانه نمیزنه.» به بحث رسانههای مالی برگردیم ... من نمایشهای مالی تلویزیون را تماشا نمیکنم. به این علت که تلویزیون ندارم، اما اگر هم داشتم، نمیدیدم؛ چرا که این افراد اغلب به صورت شخصی، ورشکستگی [اقتصادی] را نادیده میگیرند؛ بنابراین چرا من باید امروز به آنان گوش بسپارم؟
بیشتر نخبگان در حال مطرح کردن کتابهای خود هستند و همه برنامههای خبری مالی میدانند که بازارهای بورس سهام و صندوقهای آنها که آگهیها را خریداری میکنند، در صورتی که برنامهها و طرحهایشان در چشمانداز اقتصاد و بازار سهام پیوسته جلوهای تیره و تار بیابند و ضعیف تر به نظر آیند، قطعا سفارش آگهی را رها خواهند کرد.
توهم: بازار ساختوساز مسکن در حال بهبود است.
واقعیت: آیا دوست دارید یک پل در بروکلین بخرید؟
در اواسط آوریل، بلومبرگ(۱۷) گزارش داد که «سازندگان [مسکن] در ایالاتمتحده، ساخت خانههای بیشتری را نسبت به آنچه که پیشبینی میشد، آغاز کردند و در طی این یکسال و چندماه، با بیشترین سرعت مجوزها را اخذ کردهاند که نشانهای از افزایش اعتماد به ثبات فروش در آینده است.»
«آغاز به کار ساخت مسکن در ماه گذشته(۱۸) به نرخ سالانه ۶۲۶۰۰۰ افزایش یافت. طبق ارقامی که امروز در دپارتمان تجارت در واشنگتن ارائه شد، عدد مزبور ۶/۱ درصد بالاتر از نرخ بازبینیشده فوریه به میزان ۶۱۶۰۰۰ است که خود نرخ فوریه نیز از تخمین اولیه آن بیشتر بوده است.»
از طرف دیگر، فایننشال تایمز(۱۹) اظهار کرد. «وایتهال استریت اینترنسیونال(۲۰)، صندوق بینالمللی سرمایهگذاری املاک و مستغلات گلدمن زاکس(۲۱)، تقریبا همه ۸/۱ میلیارد دلار دارایی خود را طی برآوردهای صندوق از دست داد که این زیان به دنبال کاهش سرمایهگذاری املاک در ایالاتمتحده، آلمان و ژاپن حادث شد.»
«بر مبنای یک گزارش سالانه که ماه گذشته به سرمایهگذاران ارسال شد تا انتهای ۲۰۰۹، موجودی صندوق به میزان نهایی ۳۰ میلیون دلار کاهش یافت، یعنی زیان دفتری به میزان حدودا ۹۸ سنت بر دلار.»
اگر موفقترین بنگاه سرمایهگذاری جهان میتواند همه داراییاش را در یک صندوق املاک و مستغلات از دست بدهد، درمییابید که دیگر در کانزاس زندگی نمیکنید.
فاکس بیزینس(۲۲) بخش دیگری از واقعیت را مطرح میکند: «نشانههایی از رکود در بازار املاک و مستغلات در سرتاسر کشور مشاهده میشود و چندین منطقه همچنان با ادامهیافتن کاهش ارزش، ضربه میخورند.»
میتوانم به شما بگویم که در این حول و حوش، امروز نیز فضای تجاری همچون سال گذشته هنوز بیرونق است و این حرف من حتی در مورد مناطق و موقعیتهای اصلی نیز صادق است.
به این ترتیب، چگونه میتوان مقالههای خوشبینانه بلومبرگ درباره بخش مسکن را توجیه کرد؛ در حالی که واقعیات موجود در این زمینه کاملا خلاف آن را نشان میدهند؟ با صرف نظر از این گواه محکم که بلومبرگ نقش معرکهبگیر را برای ماشین دموکراتیکی بازی میکند که رییسش چرخدنده ثابت آن است، میتوان گفت که سازندگان احتمالا به دنبال ساختوساز هستند؛ زیرا صرفا این کاری است که آنان انجام میدهند.
در واقع، آنها اکنون فقط به دنبال بیمه ورشکستگیهای آتی خویش هستند. در ادامه قطعه منتخبی از یک ایمیل متعلق به جیم ب. ــیک مشترک کیزی که به طور منظم با ما در ارتباط استــ میآید تا موضوع روشنتر شود (تاکیدهای متن از من است):
«اینجا در آستین(۲۳)، بازگشت ساختوساز مسکن به روند عادی آغاز شده است. امروز با یکی از پیمانکاران صحبت میکردم. او پس از یک سال بیکاری مطلق، از بازگشت ۱۰ کارگر خود به کار بسیار خوشحال به نظر میرسید؛ اما یک مشکل کوچک: کمپانی ساختوساز مسکن به او هیچ پولی پرداخت نمیکرد.
من حدس میزنم که کمپانیها از پیمانکاران خرد به عنوان قرضدهنده استفاده میکنند و این «وامها» را وقتی که/اگر خانهها فروخته شوند، باز پس میدهند. البته کسی دیگر روی اعتبار آنها حساب نمیکند و به همین خاطر اوضاع بدتر از این نخواهد شد، اما این اصلا خوب نیست.
من املاک مشکلدار را که اغلب به علت بدهی مالک مصادره شدهاند، خریداری میکنم. تعداد معمول خانههای مصادرهشده در شهرستان تراویس(۲۴) در اواسط دهه ۹۰ حدودا ۳۲۵ خانه در هر ماه بود که در این بین، حدود ۳۰ تا از آنها آنقدر سود داشت که بتوان یک معامله رویشان انجام داد. تعداد این قبیل املاک حدود ۶ ماه پیش به حدود ۸۲۵ عدد رسید، اما تعداد معاملات خوب همچنان از ۳۰ عدد تجاوز نمیکرد؛ بنابراین حدود ۵۰۰ خانه بالاتر از نرخ رایج، در هر ماه، به بازار املاک آستین ارائه میشود. حالا چگونه ساختوساز مسکن از این رقابت سربلند بیرون خواهد آمد؟ این نمایشی پرتبوتاب است که منتظرم آن را تماشا کنم.
بعضی اوقات املاک و مستغلات باز هم بدل به (جای مناسبی برای) یک سرمایهگذاری بزرگ خواهند شد- اما حالا، چسبیدن به خریدهای جدید همان کار معقول است. این در مورد خرید سهام و باندهای صنعت ساختوساز هم صادق است.
توهم: دولت ایالاتمتحده همه چیز را تحت کنترل دارد.
واقعیت: دولت ایالاتمتحده در سراشیبی است.
در این مقطع، طومار رسیدگیهای آبکی و سطحی دولت که با برداشتی شتابزده و با تحریکات سیاسی سرهم بندی شده تا اقتصاد را روبه راه کند- در مقایسه با کار بهتری مثل کنار کشیدن دولت و دادن این فرصت به اقتصاد که خودش را ترمیم کند- میتواند به اندازه کتابی به درازا کشیده شود. تنها چیزی که برای حکومت و متحدانش اهمیت دارد، این است که تعدادی کافی رای جمع کند و با قدمهای کالکتیویستی(۲۵) خود از تنگنای انتخابات نوامبر عبور نماید.
و اکنون گلدمن به خاطر یکی از کلاهبرداریهای بیشمارش متهم شده است. من باید این واقعه را پیشبینی میکردم؛ چرا که امثال گلدمن زاکس (در نظر انتخابکنندگان اصلی اوباما) نماینده تمام عیار حرص و آز وال استریت(۲۶) شده بودند. به علاوه، این شرکت جیبهای بسیار بسیار بزرگی دارد- همانطور که درکسل بورنهام لمبرت(۲۷) چنین جیبهایی داشت، هنگامی که دولت سر و ته کلاهبرداری آنها را، با بریدن یک غرامت ۷۰۰ میلیون دلاری هم آورد؛ غرامتی که در واقع هیچ بخشی از آن به دست قربانیان گزارششده اعمال نادرست این شرکت نرسید.
در مورد گلدمن زاکس، گمان میکنم که آنها دیگر بیش از حد زرنگبازی در آوردند و از خط قرمزهایی عبور کردند که حالا توسط دوستان سابقشان در واشینگتن برای گیر انداختن خود آنها استفاده میشود و گلدمن زاکس با انجام این کار، برای تیم اوباما بازی دو سر بردی را فراهم میکند که این تیم در آن خود را در هیات مخالف ثابتقدم شکمگندههای والاستریت نشان دهد و در عین حال میلیاردها دلار دیگر مصادره میکند تا آنها را باز هم در کوره مخارج دولت به چرخش در آورد.
در این مقطع، تنها شکل قابل قبولی که میتوان دولت را در قالب آن تصویر کرد، یک گوریل از کنترل خارج شده است که وحشیانه در همه جهات چنگ میاندازد. اگر گلدمن زاکس را آیینه عبرت قرار دهیم، پس باید بدانیم روزی که گوریل دستش به ما برسد، به مشکلاتی واقعی و جدی برخواهیم خورد.
متاسفانه، گوریل آنقدر بزرگ شده که در این مقطع بازوهایش را به دور بیشتر بخشهای اقتصاد حلقه کرده است. رشد مالیاتهای بیبازده دیگر به نهایت خود رسیده است و اگر حکومت تغییر روش ندهد، به زودی تلاش خواهد کرد که تا بر همه انواع افزایش در مالیات، با استفاده از مالیات بر ارزش افزوده و به بهانه آن سرپوش بگذارد. (من فکر میکنم در این مقطع، احتمالا شاهد شورشهایی در خیابانها خواهیم بود.)؛ بنابراین راهنمایی دوستانه ما این است که مراقب باشید و در این لحظه بیشتر روی پول نقد در ترکیب با سهامهای به دقت گزینش شده حساب کنید؛ سهامهایی که تحمل یک توفان اقتصادی درجه ۴(۲۸) را داشته باشد. به قول معروف، اگر عاقلی یک اشارت بس است!
***
نویسندگان پژوهشکده - که داگ کیزی(۲۹) و دیوید گالاند(۳۰) دو تن از آنان هستند- همه روندهای اقتصادی اخیر را، ماهها یا حتی سالها پیش از وقوع آن پیشبینی کردهاند: وقوع پیدرپی حباب در بخش مسکن ... ورشکستگیهای کلان بانکی ... بحران اعتبار ... کاهش ارزش دلار ... و بسیاری دیگر. ببینید چگونه این کار را انجام میدهند و بیاموزید چگونه میتوان حتی در دوران بحران هم از جریانها و روندهای در حال ظهور بهره برد.
پانوشتها
۱- Geithner
۲- Bernanke
۳- summers
۴ - در اینجا نویسنده از عبارت لاتین لفظ رییسجمهور استفاده کرده است: El Presidente
۵ - در اصطلاح به کشوری اطلاق میشود که اقتصادش بر یک محصول متکی است.
۶ - Large Ticket: Ticket اصطلاحا به معنای کارمثبت است.
۷ - Earnest: هم به معنای آورده شده در متن و هم به معنای بیعانه و پیش پرداخت به کار میرود.
۸ - در ادامه متن منظور نویسنده از این جمله را خواهیم فهمید.
۹- Cape Canaveral
۱۰- Mainstream Financial Media
۱۱- Boat/RV
۱۲- Olivier Garret
۱۳- Alex Daley
۱۴- Casey
۱۵- Casey Research
۱۶ - The Great Depression: سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۵ در آمریکا
۱۷- Bloomberg
۱۸ - ماه مارچ
۱۹- Financial Times
۲۰- Whitehall Street International
۲۱- Goldman Sachs
۲۲- Fax Business
۲۳- Austin
۲۴- Travis County
۲۵ - Collectivist: یعنی اندیشه حامی collectivism؛ اندیشهای که دخالت دولت در تولید و توزیع ثروت را مجاز و ضروری میداند.
۲۶ - Wall Street
۲۷- Drexel Burnham Lambert
۲۸- Category ۴ Economic Hurricane
۲۹- Doug Casey
۳۰- David Galland
ارسال نظر