مستندسازان؛ محروم از حق طبیعی خود
چند سالی است که در زمینه فرهنگ و هنر با تصمیمات شتابزده و گاه خارج از منطقی روبهرو میشویم. تصمیمهایی که بهرغم در پی داشتن بیاعتنایی اهل هنر، برای مقطعی گاه نه چندان گذرا، کندی خاصی در پیشرفت آن شاخه از هنر و فرهنگ ایجاد کرده است.
همایون امامی*
چند سالی است که در زمینه فرهنگ و هنر با تصمیمات شتابزده و گاه خارج از منطقی روبهرو میشویم. تصمیمهایی که بهرغم در پی داشتن بیاعتنایی اهل هنر، برای مقطعی گاه نه چندان گذرا، کندی خاصی در پیشرفت آن شاخه از هنر و فرهنگ ایجاد کرده است. بهعنوان نمونه کافی است به موقعیت سینمای مستند امروز ایران، تجربه برگزاری جشنوارههای سینمای حقیقت و فجر از یک سو و بحرانی که صنعت نشر و کتاب ما را در بر گرفته اشاره کنیم. آیا تاکنون بر معضلاتی از این دست و پیامدهای خسرانبار آن اندیشیدهایم، آیا همچنان به تکرار تجربههای تاریخی شکست خورده پیشین پرداختهایم؟ صد سالی میشود که در این مملکت فیلم مستند تولید میشود. هر حرفه دیگری که بود تا به حال برای خودش از اعتبار و ثبات اقتصادی ویژهای برخوردار شده بود. ثبات اقتصادی ویژهای که اهالی آن حرفه را در ادامه فعالیت حرفه ایشان با احساس امنیت مالی و شغلی مواجه میکرد؛ اما باید از معاون سینمایی پرسید آیا ما در این مرز پرگهر، در چرخه آزاد تولید، از حرفهای به نام مستندسازی برخورداریم؟ اینکه امروز مستندی ساخته شود و سازندهاش به جای آغاز مستند بعدی ناگزیر از تحمل وقفههای کاری گاه چند سال، و رویکرد به شیوههای معیشتی دیگر باشد که حرفه نشد. ایشان در این زمینه آیا تا کنون به فکر فرو رفتهاند؟ آیا هیچ گاه بر آن بودهاند تا رئوس نظر و برنامههای یک ساله خود را در حمایت از سینمای مستند - و نیز انیمیشن و فیلم کوتاه - در قالب دفترچه منتشر کنند؟سینمای مستند، کوتاه و انیمیشن امروزه به مثابه اجزای تفکیکناپذیر سینمای ملی محسوب میشوند؛ ولی معاونت محترم سینمایی، هیچ گاه حاضر نشده است سالانه هنگام انتشار سیاستهای سینمایی، فرهنگی دولت، در دفترچههای جداگانهای این شاخه از سینما را نیز به حساب بیاورد. تنها یک دوره چنین دفترچهای به صورت ناقص و ابتر منتشر و ظاهرا به نظرخواهی اهالی صنف مستند گذاشته شد؛ ولی تاکنون نه نتیجه آن اعلام شده و نه کسی از سرنوشت آن خبری پیدا کرده است. آیا در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که تنها نهاد دولتی موظف به حمایت از بخش غیر اکران سینمای ملی است، موقعیت بهتری حاکم است؟ زبان مفاهمه به کار گرفته میشود یا زبان ...؟ آیا وقتی برنامه و ساز و کاری حمایتی در میان نیست، اعمال محدودیتهایی از این دست نتایج مخرب خود را در کوتاه مدت آشکار نخواهد کرد؟ سالها است که در فضایی محروم از هر حمایتی کار کرده و فیلم ساختهایم. سخت و ارزان. این را سرشت سینمای مستند و فنآوری دیجیتال به ما بخشیده است؛ ولی برای داشتن همین حداقل هم باید عقوبت شویم و انفعال پیشه کنیم؟نامه اخیر معاونت سینمایی به مدیر مرکز گسترش سینمای مستند را باید در چنین بستری ارزیابی کرد و نباید روح حاکم بر آن را پدیده تازهای دانست. درها و حتی دریچهها باید بر روی فرهنگ غرب که همواره فرهنگ دشمن تلقی شده، بسته باشد. این حدیث تازهای نیست.این هم که ما به اتکای فرهنگ و تمدن چند هزارساله مان در روند رشد فرهنگ جهانی میتوانیم از اعتبار و احترام و فعالیت مثمرثمری برخوردار باشیم و بر فرهنگ جهانی بیفزاییم، اصلا مهم نیست. مهم نیست ما فرهنگ و سینمای خودمان را از برکت این ارتباط روزآمد کنیم. به لحاظ نگرش اجتماعی، فلسفی، به لحاظ زیباییشناختی، به لحاظ تجهیزات مدرنی که قادرند بیان و نوع نگاه ما را به هستی و جهان پیرامون تغییر دهند. به یاری حضور فعال در این جشنوارهها است که میتوانیم در تعامل با آخرین دستاوردهای فکری و فرهنگی جهان غرب قرار بگیریم و صرفا به خاطر نفوذ چنین توهماتی که در سایه تهدید و ارعاب عمل کرده و میکنند، ما از پیشرفتهایی که در آن سوی آبها در زمینه سینمای مستند روی داده و با سرعتی شگفتیآور پیش میرود دور بمانیم. آیا این پیامد، نباید خسران تلقی شود؟ آیا همواره باید در فیلمهایمان به ستایش نیمه پر لیوان بپردازیم و از ترس اتهام سیاهنمایی، نیمه خالی را به فراموشی بسپاریم؟ آیا نمیبایست قبل از گزینش چنین رویکردی به ایضاح تلقی خود از نیمه خالی لیوان و مرز سیاهنمایی با واقعگرایی میپرداختیم؟
در این صورت باید پرسید طرح چند درصد این سیاهی در فیلم مستند سیاهنمایی تلقی نمیشود و اصولا حدود و ثغور این سیاهنمایی کجا است؛ به هر حال این طرح اخیر برای تشکیل کمیتهای ویژه، جامعه مستندسازان را از حق طبیعی خویش در زمینه اطلاعرسانی- به عنوان یکی از وظایف فیلم مستند - محروم میکنند. این طور هر کسی به هر فیلمی میتواند انگ سیاهنمایی بزند. این چه نام دارد؟ قانون یا ... »
*مستندساز
ارسال نظر