فرصتها و چالشهای پیش روی دو حزب
مسیر پیش روی انگلستان
مترجم: دومان بهرامی راد
بالاخره تغییر اتفاق افتاد! دو هفته پیش و در جریان مبارزات انتخاباتی، سخنان دیوید کامرون و نیک کلگ در مورد گسست از گذشته بسیار مبهم به نظر میرسید.
منبع: اکونومیست
مترجم: دومان بهرامی راد
بالاخره تغییر اتفاق افتاد! دو هفته پیش و در جریان مبارزات انتخاباتی، سخنان دیوید کامرون و نیک کلگ در مورد گسست از گذشته بسیار مبهم به نظر میرسید. در آن وضعیت متصلب و غیرعادی، به نظر نمیرسید که آنها بتوانند وعدههای خود را عملی کنند، اما این دو اکنون به عنوان نخستوزیر محافظهکار و معاون لیبرال دموکرات، اولین دولت ائتلافی بریتانیا پس از سال ۱۹۴۵ را تشکیل دادهاند.
پس از آنکه انتخابات عمومی ششم ژانویه به یک پارلمان معلق (hung parliament: به وضعیتی گفته میشود که در آن هیچ یک از احزاب نتوانند اکثریت کرسیهای مجلس را تصاحب کنند.م) انجامید، ایجاد شدن گونهای همکاری بین سیاستمدارانی که تا قبل از این رقیب یکدیگر بودند، محتمل به نظر رسید. سرانجام با وجود تلاشهای بلندپروازانه گوردون براون برای ایجاد ائتلافی به رهبری حزب کارگر و با وجود استعفای وی از نخست وزیری در تاریخ ۱۱ مه، توریها به عنوان بزرگترین حزب بریتانیا توانستند دولت جدید را تشکیل دهند.
در ابتدا تشکیل دولت ائتلافی محافظهکار- لیبرال دموکرات بعید به نظر میرسید. اما بالاخره پس از روزها مذاکره و چانهزنی، حزب محافظهکار و حزب لیبرال دموکرات با هم معامله کردند. در نتیجه این معامله، حزب آقای کلگ توانست ۵ کرسی کابینه و تعداد قابلتوجهی مقام دولتی عالی رتبه (junior minister که وزرایی هستند که عضو کابینه به شمار نمیروند و اغلب ریاست هیچ وزارتخانهای را بر عهده ندارند.م) را اختیار کند.
درست است که جورج آزبورن از حزب محافظهکار وزارت دارایی را اداره خواهد کرد، اما وینس کیبل و دیوید لوز (هر دو از حزب لیبرال دموکرات) که به عنوان وزیر بازرگانی و وزیر مشاور امور خزانهداری منصوب شدهاند نیز با بحرانهای اقتصادی و مالی دست و پنجه نرم خواهند کرد.
در نتیجه مذاکرات بین دو حزب، بسیاری از موارد بنیادی مورد توافق قرار گرفتهاند: طبق این توافقات قرار است تا پایان سال جاری شش میلیارد پوند (۹ میلیارددلار) پسانداز صورت گیرد و کسانی که درآمد بیشتری دارند از بسیاری از خدمات رفاهی دولتی محروم شوند. انتظار میرود که در ماه جون یک بودجه اضطراری معرفی شود.
تشکیل شدن یک دولت ائتلافی، برای آقای کامرون که از ابتدا به دنبال آن بود، اهمیتی استراتژیک دارد. واضح است که سیاستهای افزایش مالیات یا کاهش هزینههای دولتی رایدهندگان را خشمگین میکند. اکنون توریها میتوانند همراه با لیبرال دموکراتها آماج این حملات قرار گیرند. با ایجاد این ائتلاف، تهدید دیرینه لیبرال دموکراتها و طرفداران حزب کارگر همراه با تلاش پیگیرانه برای دور نگهداشتن راستها از قدرت برای مدتی برطرف میشود.
در این میان، آن دسته از ایدههای توریها که جذابیت کمتری دارد (مانند دفاع از معافیت از مالیات بر ارث برای همه از جمله ثروتمندان) و برخی از افرادی که چندان محبوب نبودند (مانند کریس گریلینگ) کنار گذاشته شدند.
این ائتلاف منافعی را برای لیبرال دموکراتها نیز به همراه داشت. رسیدن به قدرت برای اولین بار آن هم در دورهای که از اهمیت زیادی برخوردار است، دستاورد کمی نیست. اگر این ائتلاف موفقیتآمیز باشد، رای دهندگان ممکن است تسهیم قدرت و سیستمهای رایدهی تناسبی که ناگزیر به آن منجر میشوند را بپذیرند. (شایان ذکر است که یکی از شروطی که لیبرال دموکراتها برای ائتلاف گذاشته بودند این بود که مدلهای انتخاباتیای که میتوانند جایگزین سیستم انتخاباتی اکثریت نسبی شوند به رفراندوم گذاشته شود). لیبرال دموکراتها با وجود اینکه آرایشان در انتخابات نسبت به دو رقیب کمتر بود به این موفقیتها دست یافتند. آنها تنها ۲۳درصد آرا را به خود اختصاص دادند که نسبت به دفعه قبل افزایش چندانی نداشته است.
البته وقتی که اوضاع آرام شود، مشخص میشود که این ائتلاف آنچنان که هماکنون به نظر میرسد تغییر ایجاد نکرده است. مقام وزارت اسکاتلند (که یکی از سمتهایی است که در کابینه به لیبرال دموکراتها داده شده) از زمانی که قدرتها در سال ۱۹۹۸ به ادینبورو (پایتخت اسکاتلند.م) تفویض شد، بی مورد شده است. آقای لوز مهمترین مقامی که به حزب لیبرال دموکرات داده شده را در اختیار دارد؛ اما حتی این مقام نیز میتواند به شدت برای حزب مشکلساز شود. در واقع لوز لیبرال دموکرات است که باید تصمیم بگیرد کسری بودجه کاهش داده شود یا خیر و خود او باید در برابر عواقب این تصمیم پاسخگو باشد.
از سوی دیگر لیبرال دموکراتها به شدت اروپاگرا هستند. آنها همچنین نسبت به رویکرد لیبرال خود نسبت به جرم و جنایت و دید صلحگرایانه خود در امور خارجی و نظامی تعصب زیادی دارند. اما با توجه به آنکه توریها وزارت کشور (ترزا می)، وزارت امور خارجه (ویلیام هیگ)، وزارت دفاع (لیام فاکس) و وزارت دادگستری (کن کلارک) را در اختیار دارند لیبرال دموکراتها نمیتوانند به راحتی منویات خود در این زمینهها را عملی کنند. خدمات رفاهی و خدمات عمومی مهم نیز در دست توریها است. اما از سوی دیگر بسیاری از سیاستهای لیبرال دموکرات که توسط توریها مورد پذیرش قرار گرفته (مانند معاف کردن افراد کم درآمد از پرداخت مالیات بر درآمد) ایدههایی است که هیچ حزب دست راستیای قبول نمیکند.
با وجود تمام این حرفها به زودی لیبرال دموکراتها با مشکلات مهمی مواجه میشوند. بسیاری از کسانی که به لیبرال دموکراتها رای دادهاند به افکار چپ گرایانه متمایلند. برخی تنها به خاطر این از لیبرال دموکراتها حمایت میکنند که در منطقه آنها حزب کارگر شانس کمی برای پیروزی دارد. با گذشت زمان احتمالا بسیاری از این گونه رای دهندگان، به حزب کارگر که تا آن موقع فرد موجهی مانند دیوید میلیبند (وزیر خارجه سابق و کسی که احتمالا به رهبری حزب میرسد) رهبری آن را بر عهده گرفته، متمایل خواهند شد.
البته هیچ کدام از این موارد به این معنی نیست که آقای کلگ احمق است یا فریب خورده است. چپها او را به خیانت متهم میکنند؛ اما معامله با حزب کارگر شکست خورده، انتخاب عاقلانهای نبود. بسیاری از افراد منطقی از هر دو طرف به این حقیقت واقف بودند. با این حال آقای کلگ باید بداند که قماری کرده که ممکن است به تضعیف شدید حزب متبوعش بیانجامد.
در عین حال نباید از نظر دور داشت که این ائتلاف ممکن است نتواند برای دوره پنج ساله کنگره به طول بینجامد. عدم توافقها بین دو حزب در مورد ادغام اروپا و توازن بهینه بین آزادی و امنیت همچنان بسیار گسترده است. توافق ایجاد شده برای عدم پیوستن به یورو (که با توجه به شرایط فعلی یورو تصمیم سختی نبود) و تصویب «طرح آزادی» (freedom bill که لیبرال دموکراتها ارائه کردهاند) هم نمیتواند مانع اختلافهای بعدی شود. درست است که احتمال دارد این ائتلاف نتواند برای ۵ سال به طول بینجامد؛ اما بعید است که به آن زودی که حزب کارگر امیدوار است از هم بپاشد.
در آخر باید این نکته را هم متذکر شویم که این دو حزب نقاط اشتراکی هم دارند. یکی از این اشتراکات نقدی است که هر دو حزب نسبت به دولت دارند. هر دو معتقدند دولت بریتانیا بیش از حد متمرکز و بوروکراتیک است. لیبرال دموکراتها بر دولتهای محلی سنتی تاکید دارند و توریها طرفدار ایدههای آوانگارد برای انتقال پول و مسوولیت به مردم هستند. اما هر دوی این سیاستها به کاهش قدرت خود دولت ائتلافی منجر میشود(نکته جالب توجه این است که آقای کلگ در طول کمپین انتخاباتی مفهوم «جامعه بزرگ» توریها را رد نکرد).
نکته دوم آن است که شخصیت افراد اهمیت زیادی دارد. مسخرگی چاره ناپذیر همکاری نیک کامرون و دیوید کلگ هر بار که این دو در کنار هم ظاهر شوند خود را به رخ میکشد، اما میتوان این را هم در نظر گرفت که این دو نفر از جهت پیش زمینه و سن و روحیه بسیار به هم شبیهاند.
اما به هر حال، آنچه که برای دوام یک ائتلاف لازم است گوهر سیاسی دارد. هیچ کدام از این دو حزب نمیخواهد که در چند سال آتی انتخابات دیگری برگزار شود. سیاستهای ریاضت اقتصادی به هیچ وجه برای افکار عمومی جذاب نیستند. لیبرال دموکراتها قطعا بسیاری از طرفداران چپ گرای خود را از دست خواهند داد. این دسته از افراد دولت ائتلافی را به این متهم میکنند که به نفع ثروتمندان عمل میکند.
مشکل این است که با وجود این که دو حزب تلاش خواهند کرد که این ائتلاف به شکست نینجامد، اما شاید اقتصاد در این میان قربانی شود. در سالهای پیش رو، برای حل بحران بدهیها باید وضعیتی کاملا خلاف مصالحه و اقدامات نیمه کاره سهلالوصول در جریان باشد، در غیر این صورت ائتلافی که هفته پیش ایجاد شد، در آینده به عنوان یک نمایش مضحک به نظر خواهد رسید.
ارسال نظر