دو قاشق مطلوبیت - از فواید بحران اعتباری
من بحران را پیشبینی کرده بودم
مترجم: گلچهره پاکدل
یکی از عواقب خوشایند بحران اعتباری افزایش آگاهی عمومی نسبت به اقتصاد رفتاری بوده است – شاخهای که آموزههای روانشناختی را وارد تئوری اقتصاد میکند.
تیمهارفورد
مترجم: گلچهره پاکدل
یکی از عواقب خوشایند بحران اعتباری افزایش آگاهی عمومی نسبت به اقتصاد رفتاری بوده است - شاخهای که آموزههای روانشناختی را وارد تئوری اقتصاد میکند. کتابهای مربوط به اقتصاد رفتاری، از جمله دوتا از مشهورترین آنها «نیشگون» (Nudge) و «به شکل پیشبینی پذیری غیرعقلایی»
(Predictably Irrational)، بسیار پرفروش بودهاند و تاثیرگذار هم شدهاند. بخشی از این به خاطر آن است که اینها کتابهای خوبیاند و بخشی دیگر به خاطر اینکه این کتابها و بحران اعتباری به ظاهر هردو یک چیز میگویند: مردم دیوانهاند!
با این حال، با وجودی که افزایش آگاهی عمومی درباره اقتصاد رفتاری مدیون بحران اعتباری بود، پیوندهای میان رفتار غیرعقلایی و بحران اعتباری مبهمتر از آن است که در نگاه اول به نظر میرسد. برای این منظور کافی است کتابهای اقتصاد رفتاری را که تا پیش از بحران اعتباری چاپ شده بودند را بخوانید. نیشگون قسمتی مربوط به وامهای پرخطر دارد، اما تنها به مساله پوشش مصرفکنندگان در برابر ریسک میپردازد. کتاب «به شکل پیشبینیپذیری غیرعقلایی» هم که اکنون در حال بازبینی برای انطباق با حوادث پس از بحران است در چاپ اول اش رویکرد مشابهی داشت و تنها بر آسیب پذیری مصرفکنندگان بیتجربه انگشت میگمارد. به نظر نمیرسد که به فکر اقتصاددانان رفتاری - حتی پس از آنکه اولین نشانههای بحران در سال ۲۰۰۷ ظاهر شد - رسیده باشد که خود بانکها هم ممکن است در معرض خطر باشند، البته این فکر به ذهن بسیاری اقتصاددانان دیگر هم نرسید.
یک بخش مهم دیوانگی در ماجرای بحران اعتباری مربوط به حباب بخش مسکن ایالات متحده بود. این حباب توسط اقتصاددان رفتاری به نام رابرت شیلر تشخیص داده شده و بسیار درباره آن هشدار داده شده بود. شیلر نویسنده مشترک کتاب جدیدی به نام «روحیه حیوانی» است. سالها پیش شیلر من و بسیاری دیگر را قانع کرده بود که رونق بخش مسکن حبابی است و حتی پنج سال قبل از آن هم همین کار را درباره رونق ناگهانی دات کامها انجام داده بود. دیوید لیبسون، یک اقتصاددان رفتاری دیگر، اخیرا سخنرانی مهمی درباره «اقتصاد حبابها» ایراد کرده است که در آن به برخی پایههای روانشناختی شکلگیری حبابها پرداخته است.
ریزش دات کامها، تاییدی بود بر این فرضیه که ما همگی ذاتا در برابر حبابها آسیب پذیریم. شیلر آن را پیشبینی کرد - و شواهد بسیاری هم ارائه داد. من متعجبم که پس از آن تجربه چطور کسی ممکن است از ترکیدن حباب مسکن تعجب کند.
همچنین مهم است که بدانیم چطور ترکیدن این حباب نظام مالی جهان را ساقط ساخت. در چنین لحظاتی، روشن بینی قدرتمندترین ابزار است. مکاتب سنتی اقتصاد هم چیزهای بسیاری برای آموختن به ما دارند.
درست زمانی که رونق اقتصاد رفتاری از راه رسید، من مشغول نوشتن درباره انگیزههای پلید در شرکتهای بزرگ بودم. معتقد بودم زمانی که سهام شرکت میان دهها هزار سهام دار خرد پخش میشود، هیچ کس واقعا انگیزهای برای توجه به مدیریت نخواهد داشت. اما مدیران انگیزهای داشتند تا در قالب طرحهای مبهم که نیازمند ریسک پذیری بالا بودند، یا استفاده از صندوقهای بازنشستگی و سایر پرداختهای معوق پاداشهایشان را مخفی نگه دارند.
نتیجه: پاداشهای کلان، ریسکهای بزرگ، و پرداختهای بیحد و حصر، آن هم درست زمانی که همه عقلایی عمل میکردند.
خیلی خوشحال میشوم که بگویم من بحران اعتباری را پیشبینی کردم، اما متاسفانه حقیقت این است که در این میان، بیش از اقتصاددانان رفتاری که بر آسیبپذیری مصرفکنندگان در اخذ وامهای پرریسک تاکید میکردند نقشی نداشتهام. تفاوت هست میان تشخیص یک مساله و اینکه پیشبینی کنیم آن مساله موجب ریزش پایههای اقتصاد جهانی میشود. اکنون که برای تشخیص دلایل بحران، درمان شرایط به وجود آمده و کشف واکسن برای موارد مشابه آینده تلاش میکنیم اقتصاد رفتاری هم بهحق باید در میان ابزارهای بررسی جای داشته باشد. درمان همه دردها نیست، اما بیفایده هم نیست.
ارسال نظر