این نگاه تلخ نیست

کیومرث مرادی که این روزها نمایش «شهر بدون آسمان» را در تالار «چهارسو» مجموعه تئاترشهر اجرا می‌کند، یکی از مهمترین دغدغه‌های این نمایش را مساله مهاجرت در منطقه خاورمیانه دانست. این کارگردان تئاتر گفت: مساله من در این نمایش نگاه بومی و مهاجرت ایرانیان نیست، بلکه مساله من اتفاقی است که در منطقه خاورمیانه در حال وقوع است. در این منطقه شرایطی وجود دارد که شاید وقوع این اتفاق اثر‌گذار است. بنابراین اگر نگاه انتقادی دارم، به شرایط منطقه خاورمیانه است. مرادی درباره نگاه تلخ این نمایش به پدیده مهاجرت هم در عین حال گفت: از سوی دیگر نسبت به شرایط انسانی حاکم بر غرب هم انتقاد دارم. اما در این کار نگاه تلخی ندارم، بلکه آن را تراژدی می‌دانم. در تراژدی به قول ارسطو چیزی را به مخاطب نشان می‌دهیم که از دیدن آن دچار «کاتارسیس» می‌شود؛ بنابراین این نگاه تلخ نیست بلکه‌ساختار تراژیک نمایش است.

این کارگردان تئاتر مهم‌ترین ویژگی «شهر بدون آسمان» را تلاش در جهت جهانی‌بودن و فراملیتی‌ بودن آدم‌های این نمایش دانست و افزود: تلاش می‌کنم این نمایش برای تماشاگران تئاتر در سراسر دنیا قابل درک باشد. تراژدی، ماجرای پایان نمایش و اتفاقی است که برای «آلما» می‌افتد. به مردم پاریس ارتباطی ندارد که چنین فجایعی اتفاق می‌افتد و چه بسا که آنان از این‌گونه رویدادها بی‌خبر باشند و اگر این نمایش را ببینند، حتما نوع ارتباط و نگاه آنان با این رویداد‌ها متفاوت خواهد بود. مرادی ادامه داد: کوشیدم آدم‌های این نمایش انسان باشند، بدون توجه به ملیت خاصی. مساله مهاجرت در تمام دنیا بحث روز و در واقع یکی از دغدغه‌های مدرن و حتی پست‌مدرن دنیای امروز است که پس‌لرزه‌ها و پیش‌لرزه‌ها باعث این اتفاق می‌شود. در یک اثر نمایشی وقتی درباره شخصیت‌ها سخن می‌گوییم، به کنه آنها می‌پردازیم؛ به‌ ویژه در نمایشنامه‌ای مانند «شهر بدون آسمان» که برخلاف نمایشنامه‌های قبلی من براساس شخصیت نوشته شده است نه براساس موقعیت و موضوع. ما در این اثر چهار شخصیت داشتیم که آنها را دنبال می‌کردیم.

این استاد دانشگاه درباره پروسه شکل‌گیری این نمایش یادآور شد: سال گذشته به‌دنبال اتفاقی که در یکی از سفرهایم دیده بودم، طرح اولیه این نمایش در ذهنم شکل گرفت، اما نویسنده گروهمان خانم نغمه ثمینی با این طرح ارتباط لازم را برقرار نکرد و از من خواست تا نگارش آن را به نویسنده دیگری بسپارم و این اصلا به معنای این نیست که در گروه تئاتر «تجربه» اتفاقی افتاده است، همان‌طور که دیگر اعضای گروه ما با دیگر گروه‌ها هم همکاری می‌کنند. خوشحالم این ظرفیت در گروه ما وجود دارد که من هم می‌توانم برخی تجربیات جدید را با دیگر هنرمندان انجام دهم و تجربیات تازه‌تری را به گروه منتقل کنم.

دوستی ما آنقدر قدرتمند است که به این راحتی هرگز خدشه‌ای در آن به‌وجود نمی‌آید. بنابراین با داشتن این طرح دنبال نمایشنامه‌نویسانی گشتم تا این متن را بنویسند و در نهایت با پیشنهاد آتیلا پسیانی نگارش متن را به پوریا آذربایجانی سپردم. او را می‌شناختم و داستانی از او خواندم که بسیار آن را دوست داشتم. کارگردان نمایش‌هایی هم‌چون «شکلک» و «خواب در فنجان خالی» یاد‌آور شد: در نمایش «شهر بدون آسمان» صاحب چهار ساحت هستیم که نشانه‌هایی در تصویر هست که یا خودش را کامل می‌کند یا صحنه را.

یکسری نشانه‌های نمایشی داریم که در درون نمایش زنده است و آنها را کامل می‌کند، مانند بحث «آلما» و «نسرین» درباره مرگ «فیروزه» یا کشته‌شدن «عفی» در آب دریا بخش دیگر حلقه‌های پنهان قصه را کامل می‌کند. یکسری قصه در تصویر می‌بینیم و یکسری قصه در اجرای زنده که یکدیگر را کامل می‌کنند و حتی گاهی هریک خودشان را کامل می‌کنند.

او معتقد است: بسیاری از نویسندگان رمان مدرن از همین شیوه استفاده می‌کنند که «کوندرا» به عنوان یکی از مشهورترین این رمان‌نویسان به‌خوبی از ذهن شخصیت‌هایش استفاده می‌کند و بخشی از قصه‌هایش حلقه‌های پنهانی است که در ذهن شخصیت‌های رمانش شکل می‌گیرد و بخشی از زندگی آنها است که یکدیگر را کامل می‌کنند.