مهدی محمدی

بخش دوم

دومین نکته‌ای که نهادها را از نظر نورث بااهمیت کرده این است که آنها بایستی قواعد بازی اقتصادی را اجرا کنند. در اینجا دولت عامل اقتصادی مهمی‌می‌شود و با مبادلات کلیدی روبه‌رو می‌شود. از یکسو، دولت نبایستی به افراد اجازه دهد که کلاهبرداری کنند و بدون تعقیب قانونی به کار خود ادامه دهند. در ساده‌ترین حالت، دولت باید شهروندان و فعالیت‌های تجاری را از سرقت و اعمال زور مصون نگه دارد، چون اگر عایدی افراد توسط دیگران سرقت شود، هیچ کس تن به کار و تولید نمی‌دهد. در حالت پیچیده‌تر این است که دولت باید اطمینان حاصل کند که قواعد نقض نشده و به عملکرد اقتصادی آسیب نمی‌زنند. کلاهبرداری‌های موفق توسط افراد موجب تشویق این کار با دیگران شده و انگیزه‌های اقتصادی به کار سخت را کاهش می‌دهد، در واقع آنچه که عنصر اساسی برای اقتصاد موفق و در حال رشد است را کاهش می‌دهد.

از سوی دیگر، با زیاد شدن کلاهبرداری‌ها، هزینه‌های اجرا و نظارت توسط دولت افزایش می‌یابد و این مستلزم مالیات‌های بیشتر است و به نارضایتی بیشتری با مداخله دولت در امور شخصی روبه‌رو می‌شود. از این رو دولت‌ها بایستی محیطی را فراهم کنند که در آن اغلب افراد با قواعد اقتصادی بازی کرده و قواعد برای بازیگران اقتصادی زورگویانه نباشند.

سومین نکته مهم بودن نهادها از دیدگاه نورث این است که آنها به طور نزدیکی به ایدئولوژی یا شکل روانی و اجتماعی جامعه اقتصادی مربوط هستند. نهادها کمک می‌کنند تا تعیین گردد که چطور افراد به رفتار درست و انصاف نگاه کنند. این عوامل نیز به نوبه خود بر اینکه افراد چگونه به موقعیت‌های مختلف واکنش نشان دهند، تاثیر می‌گذارد. نورث بر خلاف نظریه سنتی اقتصاد که همواره فرض می‌کند افراد بر مبنای نفع شخصی به طور عقلایی رفتار می‌کنند، افراد را درباره آنچه که انجام می‌دهند و آنچه که به نفع شخصی آنهاست، نامطمئن می‌بیند. در نتیجه افراد به اسطوره‌ها، ایدئولوژی، اعتقادات و عادت‌ها رو می‌آورند. برای مثال اگر کارگران معتقد باشند که با آنها خوب برخورد می‌شود، آنها سخت‌تر کار می‌کنند و اگر شهروندان به دموکراسی سیاسی معتقد باشند در انتخابات شرکت می‌کنند و اگر افراد اعتقاد داشته باشند که دولت‌ها کیفیت کالاها را تضمین می‌کنند، از کالاها بیشتر می‌خرند. از این رو نورث برخلاف گری بکر که به پاداش‌ها و تنبیه‌ها اعمال شده بر افراد بیشتر از ایدئولوژی نهادی بها می‌دهد، او معتقد است که اگر افراد باور داشته باشند که سیستم اقتصادی منصفانه است، احتمال کمتری برای دزدی و عدم شرکت در انتخابات وجود دارد. در واقع، اگر افراد اعتقاد داشته باشند که سیستم منصفانه نیست و مجازات‌ها نسبت به جرائم سنگین تر هستند، مجازات‌های افراطی را موجب افزایش رفتار نامطلوب می‌داند. بر این اساس، نهادها مهم هستند، چون می‌توانند اقتصادها را در رسیدن به رشد بالقوه آنها یاری کرده یا دور نگه دارند. اگر افراد مشاهده کنند که پاداش‌های نهادی اختیاری و نامنصفانه است، از تلاش سخت دست کشیده و رشد اقتصادی کند می‌شود. همچنین اگر بنگاه‌ها به جای تولید کالاها و خدمات مقامات دولتی را برای منافع خاص حمایت کنند، رشد اقتصادی آسیب خواهد دید. در مقابل، مجموعه درستی از نهادها منجر به رشد اقتصادی بیشتر و منفعت برای همگان می‌شود.

نورث چنین استدلال می‌کند که ایدئولوژی و سیستم‌های اعتقادی موجب کاهش رفتارهای نامطلوب شده و احتمال درگیرشدن افراد در رفتارهای زیان‌بخش برای کل اقتصاد را کاهش می‌دهد. سوالی که اغلب از نورث پرسیده شده است، این است که چرا قواعد یا نهادهای ناکارآ به بقا ادامه می‌دهند. پاسخ او این بوده که بازارهای سیاسی ناکارآ هستند و گروه‌های ذی‌نفع خاص انگیزه لازم برای سازماندهی و مجاب کردن دولت به گذراندن قوانین مورد نظر آنها را دارند، اما چون زیان این کار برای دیگران کوچک است، آنها انگیزه کمی ‌برای مخالفت با این گروه ذینفع خاص دارند. رای‌دهندگان نیز انگیزه کمی ‌برای مطلع شدن دارند، چون تقریبا هیچ شانسی وجود ندارد که یک رای نتیجه انتخابات را تعیین کند. علاوه بر این، مسائل تمایل به پیچیده شدن دارند و این باعث می‌شود تا رای‌دهندگان از مسائل چشم‌پوشی کنند. در نتیجه، ایدئولوژی غالب شده و افراد برای ایده‌های ساده و کاندیداهای محبوب رای می‌دهند.

۲ - رابرت فوگل

رابرت فوگل در سال ۱۹۲۶ در نیویورک سیتی متولد شد، ولی والدینش روسی بودند و چهار سال قبل از تولد او به ایالات متحده مهاجرت کرده بودند. او لیسانس خود را در دانشگاه کورنل (۱۹۴۸) گرفت و بعد از تقریبا یک دهه فوق لیسانس رشته تاریخ و اقتصاد را از دانشگاه کلمبیا در سال ۱۹۶۰ اخذ کرده و برای دکترا به دانشگاه جان‌هاپکینز رفت و با راهنمایی استاد خود کوزنتس پایان‌نامه‌اش را نوشت. شروع کارهای علمی‌فوگل با کتاب سال ۱۹۶۴ او درباره نقش راه‌آهن در اقتصاد آمریکا بوده است. فوگل دریافت که به جای تعداد محدودی ابداعات و نوآوری‌های بزرگ، مجموع بسیاری تغییرات فن‌آوری‌های خاص تعیین‌کننده توسعه اقتصادی است. در همین چارچوب او به آزمون نقش راه‌آهن در توسعه اقتصادی پرداخت و دریافت که برخلاف تصور اولیه که نقش بزرگی برای راه‌آهن متصور می‌شود، حضور راه‌آهن در فرایند توسعه اقتصادی چندان هم ضروری نبوده و تاثیر آن بر تولید ناخالص داخلی کمتر از سه درصد بوده است. استفاده فوگل از استدلال‌های ضدواقعیت برای آزمون اهمیت وقایع و تحلیل هزینه-فایده او را از جمله نوآوران روش‌شناسی تاریخی اقتصادی قرار داده است. به اعتقاد فوگل فقدان داده‌های مربوط به جای فقدان نظریه درست اغلب مسائل بزرگتری را برای تحقیقات ایجاد می‌کند. دومین اثر عمده فوگل (۱۹۷۴) که توجه و مباحثات زیادی را در پی داشت به نقش برده‌داری به عنوان یک نهاد در توسعه اقتصادی ایالات متحده بر‌می‌گردد. او نشان داد که عقیده غالبی که برده‌داری پیش از سرمایه‌داری، غیرسودآور و بی‌تاثیر بوده، نادرست است. در واقع، به اعتقاد او نهادها نه به دلیل ضعف اقتصادی، بلکه تصمیمات سیاسی از هم فرو می‌پاشند. به عبارت دیگر، سیستم برده‌داری با وجود شکل غیرانسانی آن از نظر اقتصادی کارآ بوده است. آزمون محتاطانه فوگل از تمامی‌منابع ممکن و رویکرد روش‌شناختی پیش‌روی او موجب افزایش دانش ما از عملکرد و تجزیه نهادها گردید و روش‌های تحقیق را نوسازی کرد. هر دو کتاب عنوان شده فوگل محققان را به بازنگری در نتایج عموما پذیرفته شده فراخواند. بخش سوم تحقیقات فوگل به جمعیت شناسی اقتصادی بازمی‌گردد و به‌ویژه نرخ متغیر مرگ و میر در طول دوره‌های طولانی زمان و رابطه‌اش با تغییرات در استانداردهای زندگی در طول قرن‌های اخیر بوده است. این کار او کمتر از دو کار قبل مناقشه انگیز بوده و مقوله‌ای بین رشته‌ای و بین‌المللی است. نتیجه او این است که قبل از ظهور پزشکی مدرن، کمتر از نصف کاهش در مرگ و میر با بهبود استانداردهای تغذیه قابل توضیح است و قسمت عمده کاهش در مرگ و میر بدون توضیح باقی می‌ماند.