آینده اقتصاد‌های نوظهور

خاویر سانتیسو

امیرحسین میرابوطالبی

سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (FDI) در نتیجه‌ بحران مالی جهانی به شدت افت کرده است. اما این مقاله نشان می‌دهد که روند دهه‌ گذشته همچنان پابرجا است؛ روندی که نشانگر وجود جریان بزرگ‌تر سرمایه‌گذاری به سوی بازارهای نوظهور است. بازارهای نو ظهور دیگر برای کمپانی‌های اروپایی یک بخش بیگانه و ناشناخته به حساب نمی‌آیند؛ بلکه آنها امروزه بخش عمده‌ای از شرکت‌های چند ملیتی «اروپایی- نوظهور» را تشکیل می‌دهند.

سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی به شدت در سال ۲۰۰۹ کاهش یافت، اما این اعداد و ارقام بعضی روندهای قدرتمند را پشت خود پنهان کرده است. تا همین چند وقت پیش بخش عظیمی از سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی بین کشورهای عضو OECD (سازمان همکاری‌های اقتصادی اروپا) مبادله می‌شد. اما دهه‌ اخیر یک سری جریانات مهم از نوع «جهان چند قطبی» را به خود دید. سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی از طرف بازارهای نوظهور رو به افزایش بوده است (یک شرکت استیل هندی یک کمپانی استیل بلژیکی را خریداری کرد). اما بازارهای نوظهور به مقصد مهم تری برای سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی هم تبدیل شده‌اند، آن هم بالاتر از همه‌ شرکت‌های چند ملیتی OECD. این روند در دهه‌ آینده هم ادامه خواهد یافت و شرکت‌هایی از OECD که در فعالیت‌های اصلیشان هر چه بیشتر با بازارهای در حال توسعه همکاری داشته باشند را به طور عمیقی دگرگون خواهد ساخت.

اخیرا UNCTAD (کنفرانس تجارت و توسعه‌ ملل متحد) ارقام سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در سال ۲۰۰۹ را منتشر کرد. سرمایه‌گذاری جهانی در سال۲۰۰۹ نزدیک به ۴۰‌درصد نسبت به سال ۲۰۰۸ کاهش یافته و از رقم ۷/۱تریلیون دلار به کمتر از یک‌تریلیون دلار رسیده است.

این اطلاعات نشان‌دهنده‌ افت بیشتر کشورهای عضو OECD در مقایسه با همتایان آنها در بازارهای نوظهور است. در حالی که کاهش در اقتصادهای توسعه یافته‌ OECD در سال ۲۰۰۹ ادامه‌ کاهش سال ۲۰۰۸ بود، در اقتصادهای نوظهور رکود سال ۲۰۰۹ در ادامه‌ افزایش سال ۲۰۰۸ به وقوع پیوست. در حالی که در انگلستان یا ایالات متحده این کاهش بسیار شدید بوده (۹۳-‌درصد و ۵۷‌-درصد)، چین با کاهش ناچیز ۳ درصدی روبه‌رو شده است. چین در سال ۲۰۰۹ از سرمایه‌گذاری شرکت‌های خارجی در شرکت‌های داخل کشور و دیگر دارایی‌های مولد به راحتی ۹۰ میلیارد دلار به دست آورد. اگر فقط ماه دسامبر ۲۰۰۹ را در نظر بگیریم، چین بیشتر از ۱۲ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی جذب کرده، که بیشتر ۱۰۳ درصد مدت مشابه سال قبل از آن است. بعضی کشورهای نوظهور مانند پرو حتی افزایش ۲۸ درصدی را تجربه کرده‌اند. با این حال بیشتر کشورهای نو ظهور با کاهش سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی روبه‌رو بودند - اما از نقطه‌ ماکزیمم در سال ۲۰۰۸. برای مثال در برزیل در سال ۲۰۰۹ سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی تقریبا به نصف کاهش یافت، اما این کاهش از رکورد تاریخی ۴۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۸ صورت گرفت. در کلمبیا این کاهش کمتر حس شد (۱۵-‌درصد در سال ۲۰۰۹) اما این کاهش هم از نقطه‌ ماکزیمم در سال ۲۰۰۸ انجام شد. در هند طبق آمار ملی، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی تا مارس ۲۰۱۰ به ۱۸ میلیارد دلار کاهش خواهد یافت، از ماکزیمم ۲۷ میلیارد دلاری در سال ۲۰۰۸/۲۰۰۹.

این روندها نشانگر جریان بزرگ‌تر سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی به سمت بازارهای نوظهور است و به همان نسبت نشانگر وارد آمدن ضربه‌ محکم‌تری به همتایان آنها در OECD است. نه تنها شرکت‌های چند ملیتی نوظهور بیشتر و بیشتر در حال سرمایه‌گذاری خارجی‌اند که باعث پایدار ماندن ورودی سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی به دیگر کشورهای نوظهور می‌شود، شرکت‌های چند ملیتی OECDهم حواس خود را به کشورهای در حال توسعه معطوف کرده‌اند. در حقیقت به موازات اتفاق مهمی که در دهه‌ اول قرن ۲۱ به وقوع پیوست (سربلند کردن شرکت‌های چندملیتی نوظهور به عنوان سرمایه‌گذاران بین‌المللی) ما شاهد ظهور یک روند قدرتمند دیگر هم خواهیم بود: علاقه‌ فزاینده‌ شرکت‌های چند ملیتی OECD به اقتصادهای نوظهور. همین الان هم اشتیاق به کشورهای در حال توسعه باعث دگرگونی عظیم بعضی شرکت‌های چند ملیتی مهم عضو OECD شده است. در نتیجه‌ هر دو روند برای اولین بار سه کشور نوظهور چین،هند و برزیل جزو ۵ کشور اول از نظر شاخص اعتماد AT Kearney قرار گرفته‌اند- شاخصی که مقصدهای آینده‌ سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی را ردیابی می‌کند- این مساله نشانگر یک رای اعتماد قوی به توان این اقتصاد‌ها در آینده است.

در طول ۲۰ سال گذشته، کمپانی‌های کشورهای عضو OECD به میزان قابل توجهی سرمایه‌گذاری و معاملات خود در بازارهای نو ظهور را افزایش داده‌اند. این که یک کمپانی چند ملیتی مانند Telefonica که در مادرید واقع است و امروزه یکی از پیشروان جهانی در بخش اطلاعات است، بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۹ تقریبا ۹۰ میلیارد دلار در آمریکای لاتین سرمایه‌گذاری کرده حاوی نکات کنایه‌آمیزی است.

دورنمای جدید همکاری

پیامد اصلی این سرمایه‌گذاری‌های مستقیم خارجی این است که بازارهای نوظهور دیگر برای این کمپانی‌ها به عنوان یک بخش بیگانه و بی‌اهمیت به حساب نمی‌آیند. این روزها نه تنها بازارهای نوظهور در تمامی این کمپانی‌ها یافت می‌شوند، بلکه در قلب سرمایه‌گذاری، فروش و سود شرکت‌های چند ملیتی اروپایی قرار گرفته‌اند. در حقیقت، کشورهای نوظهور تقریبا ۵۰ درصد صادرات کل اروپا را به خود اختصاص داده‌اند. بالاتر از همه‌ اینها امروز یک سرمایه‌گذار می‌تواند به صورت مستقیم با استفاده از شاخص‌های Ibex ۳۵، CAC ۴۰ یا FTSE ۱۰۰ مستقیما روی کشورهای نوظهور سرمایه‌گذاری کند. در حالی که سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در بازارهای نوظهور در سال ۲۰۰۹ کاهش یافت، اما بر اساس برآوردی که موسساتی مانند AT Kearney از نظر سرمایه‌گذاران انجام می‌دهند، دور نمای این بازار همچنان مثبت است. در آخرین آمار منتشر شده از طرف AT Kearney، برای اولین بار از شروع انتشار این آمار سه بازار عمده‌ نوظهور یعنی چین، هند و برزیل بین ۴ مقصد اول سرمایه‌گذاری و بالاتر از همه‌ کشورهای اروپایی قرار گرفتند. این مساله بیانگر انتظار سرمایه‌گذاران برای ادامه‌ رشد این کشورها با وجود بحران اقتصادی است.

بحران فعلی تا حدی را پشت خود پنهان کرده است. مانند این چند وقت در آینده هم نرخ رشد بالا در بازارهای نوظهور ادامه پیدا خواهد کرد و نه در کشورهای عضو OECD. این مساله بیانگر دلیل تلاش شرکت‌های چند ملیتی کشورهای توسعه یافته برای مشارکت هر چه بیشتر در بازار جدید جهانی است. برای مثال شرکتی مانند زیمنس (Siemens) برآورد کرده که در چند سال آینده بیش از ۵۰‌درصد از رشد بخشی که آنها در آن فعالند از کشورهای نوظهور خواهد آمد. شرکت‌هایی مانند Philips، MAN یا Renault برآورد کرده‌اند که تا سال ۲۰۱۵، یا به عبارت دیگر در یک چشم به هم زدن، بیشتر از نصف گردش مالیشان در بازارهای نوظهور انجام بگیرد. حتی همین الان که ما صحبت می‌کنیم شرکت‌های چند ملیتی مانند کمپانی سوئدی/ سوئیسی ABB، کمپانی فرانسوی Schneider Electric یا شرکت آلمانی Volkswagen مقدار قابل توجه ۵۵‌درصد، ۳۲‌درصد و ۲۶‌درصد از کل فروششان را از بازارهای نوظهور به دست می‌آورند. علاوه براین در مورد شرکت آلمانی این رقم فقط دو کشور را تحت پوشش قرار می‌دهد: چین و برزیل.

برای کمپانی فرانسوی Schneider Electric چین یک بازار کلیدی به حساب می‌آید، در حالی که برزیل در حال تبدیل به یک بازار مهم برای شرکت شیکیایی Rhodia است. شرکت Tullow Oil که در لندن قرار داشته و یکی از کمپانی‌های مستقل کشف و استخراج اروپایی به حساب می‌آید، تقریبا تمام بهره‌برداری خود را از آفریقا، آسیای جنوبی و آمریکای جنوبی به دست می‌آورد. شرکت کشف و استخراج نفت و گاز Cairn Energy که در ادینبورگ واقع شده و در لیست بازار سهم لندن هم قرار دارد، قسمت عظیمی از درآمد خود را از بازارهای نوظهوری نظیر هند، آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرقی به دست می‌آورد. شرکت‌های تولید‌کننده‌ کالاهای مصرفی تنها کمپانی‌هایی نیستند که به بازارهای نوظهور روی آورده‌اند. Lafarge شرکت فرانسوی تولید‌کننده‌ سیمان تقریبا ۶۵‌درصد سود خود را از نواحی مختلف نوظهور جهان به دست می‌آورد، از جمله آفریقا و خاورمیانه (رقیب سوییسی این شرکت یعنی Holcim، ا۳۴‌درصد از فروش خود را در کشورهای نوظهور انجام می‌دهد). در سال ۲۰۰۸ با تملک کمپانی آفریقای شمالی Orascom، شرکت Lafarge شکل خود را به یک شرکت چند ملیتی «اروپایی- نوظهور» در آورد. بالا‌تر از این، سهامداران اصلی آنها هم دیگر فقط سرمایه‌گذاران سنتی فرانسوی و بلژیکی نیستند، بلکه یک مصری به نام نقیب ساویرس که ۱۳‌درصد از شرکت چند ملیتی «gala» را در اختیار دارد. رقابت گروه‌های غربی به سمت کشورهای نوظهور مشخصا فقط به BRIC (برزیل، روسیه، هند و چین محدود نمی‌شود)، بسیاری به دنبال تثبیت خود در کشورهای دیگر هستند. کشورهایی مانند مکزیک، ترکیه، مصر، ویتنام و آفریقای جنوبی.

برخی شرکت‌ها مانند Unilever فعالیت خود را کاملا به کشورهایی مانند آفریقای جنوبی یا هند منتقل کرده‌اند. برای مثال

Hindustan Unilever یک کمپانی «هندی» است که در بازار داخلی فعالیت می‌کند. با این حال بعضی کمپانی‌ها مانند بانک انگلیسی

Standard Chartered یک قدم فرا‌تر رفته و با تبدیل خود به یک بانک بازار نوظهور تمام سود حاصل را در همین مناطق سرمایه‌گذاری می‌کند. اگرچه مقر اصلی بانک Standard Chartered در لندن باقی مانده، اما تمرکز دادوستد و درآمد آن در آفریقا، خاورمیانه، آسیای جنوب شرقی، هند و یا چین قرار دارد.

بانک سرمایه‌گذاری Goldman Sachs اخیرا مطالعه‌ای را منتشر کرده است که طبق آن این گروه از کمپانی‌ها- شرکت‌های اروپایی با حضور، سود و فروش قدرتمند در بازارهای نوظهور- نه تنها بیشترین پتانسیل را در شاخص‌های قابل توجه سهام خود دارا هستند، بلکه یک گروه از دارایی‌های بسیار ویژه را تشکیل داده‌اند. در حقیقت تقریبا در یک دهه، این گروه ۴۰ تایی شرکت‌های چند ملیتی اروپایی حضور خود در بازارهای نوظهور را دو برابر کرده‌اند. در بخش بانکداری Goldman Sachs، دو بانک HSBC و Standard Chartered را برجسته کرده، کمپانی‌هایی که به ترتیب مقادیر قابل توجه ۵۰ درصد و ۱۰۰ درصد از درآمدشان را از بازارهای نوظهور به دست آورده‌اند.

در حقیقت تشخیص ملیت ۴۰ کشور اروپایی که در لیست ذکر شده بسیار دشوار است.

چه کسی می‌تواند شرکت Arcelor Mittal را که در اروپا واقع شده و در اختیار یک نجیب زاده‌ هندی است، در یک دسته‌بندی مشخص قرار دهد؟ همین طور Vedanta Resources که در اروپا واقع شده اما سرمایه و مدیریت آن هندی است و بیش از ۷۳ درصد از فروشش هم در بازارهای نوظهور انجام می‌شود و باز چه کسی می‌تواند کمپانی Kazakhmys را که مقر آن لندن قرار دارد، فعالیت‌های اصلیش در آسیای مرکزی انجام می‌شود و بیش از ۴۰ درصد فروشش در بازارهای نوظهور انجام می‌شود، دسته‌بندی کند؟ یک مورد که حاوی نکات کنایه‌آمیزی در خود است، کارخانه‌ آبجو‌سازی بلژیکی/ برزیلی/ آمریکایی

Anheuser-Busch InBev است. مکان کمپانی در بلژیک باقی مانده، اما بعد از ادغام با آبجوسازی برزیلی، توسط برزیلی‌ها مدیریت می‌شود.

شاخص بازار سهام اسپانیایی Ibex ۳۵ شامل چند کمپانی است که در رابطه با این بخش قرار داشته و فعالیت زیادی در بازارهای نوظهور دارند. در حقیقت مطالعه Goldman Sachs بانک BBVA را هم شامل می‌شود که۵۰ درصد درآمدش را از آمریکای لاتین به دست می‌آورد. با این حال بسیاری از شرکت‌ها در این لیست از قلم افتاده‌اند. برای مثال Telefonica که در مورد آن صحبت شد، در ۹ ماهه‌ ابتدایی سال ۲۰۰۹، ۴۰ درصد از درآمدش را از آمریکای لاتین به دست آورده است. این شرکت نماینده‌ گروهی از کمپانی‌های اروپایی است که DNA آنها نوظهور است، همین طور از این دست می‌توان به شرکت‌هایی از اروپای شمالی مانند Telenor،Ericson و Nokia اشاره کرد که به ترتیب ۲۸‌درصد، ۳۹‌درصد و ۵۴‌درصد از درآمدشان را در کشورهای نوظهور به دست می‌آورند. شرکت‌هایی مثل Santander، Inditex، Iberdrola، Endesa و یاGas Natural حضور قدرتمندانه‌ای در بازارهای نوظهور دارند و به راحتی می‌توانند به این لیست اضافه شوند.

سرمایه‌گذاری در بازارهای نوظهور از خانه

همه‌ این شرکت‌های چند ملیتی امکان حضور در کشورهای نوظهور از خانه را فراهم کرده‌اند. همه‌ آنها در لندن، پاریس، زوریخ یا مادرید فعالیت می‌کنند. آنها این اجازه را به سرمایه‌گذاران می‌دهند که از طریق کمپانی‌های اروپایی در کشورهای نوظهور سرمایه‌گذاری کنند. این مساله محتمل خواهد بود که ما به زودی شاهد ظهور صندوق‌های سرمایه‌گذاری باشیم که بر این پایه بنا شده‌اند: سرمایه‌گذاری در بازارهای نوظهور از طریق کمپانی‌های اروپایی. Goldman Sachs، BRIC‌ها را ابداع کرد. شاید الان شاخه‌ای جدید از دارایی‌ها و کمپانی‌های چند شعبه در حال ابداع باشند. حتما شرکت‌های اروپایی اما با DNA هر چه قوی‌تر نوظهور: شرکت‌های چند ملیتی اروپایی- نوظهور.

منابع:

AT Kearny (۲۰۱۰), Foreign Direct Investment Confidence Index ۲۰۱۰, AT Kearny.

Goldman Sachs (۲۰۰۹), The new BRICs Nifty ۵۰ - EM and DM baskets, New York and London, Goldman Sachs Global Economic Research, November.

UNCTAD (۲۰۰۹), World Investment Report ۲۰۰۹, Geneva, UNCTAD.