علیرضا مجمع

واقعا ما چقدر باید همه چیز را تحمل کنیم؟ واقعا چرا باید بعد از این همه سال که از عمر سینمای ایران بعد از انقلاب می‌گذرد حسرت یک مراسم آبرومند سینمایی باید بر دلمان بماند. وقتی با یک جشن منظم و با پرستیژ مثل مراسم دنیای تصویر مواجه می‌شویم سر از پا نشناسیم و خدا را هزار بار شکر کنیم که بالاخره کسی پیدا شد که بفهمد یک چنین مراسمی چطور باید برگزار شود و اهمیت جایزه‌های آن در چه حد است و تا چه میزان باید به آن اهمیت داد. یازدهمین جشن حافظ در حالی برگزار شد که کمتر از یک ماه قبلش در همین سالن بدترین مراسم تاریخ برگزاری جشنواره فجر به شرم‌آورترین شکل ممکن اجرا شده بود و حداقل نظم را هم نداشت. این تازه یک بخش ماجرا است؛ سوی دیگر قضیه این است که جوایز جشنواره فجر بسیار کمتر از جوایزی است که در جشن حافظ داده می‌شود. زمان مراسم فجر بسیار کمتر از زمان جشن حافظ است و به قاعده باید سرگرم‌کننده‌تر و منظم‌تر باشد، که نبود. متاسفم که این را بگویم واقعا برای یک سیستم سینمایی شرم‌آور است که تمام بودجه سینمای کشور را در اختیار دارد و با نگاه خودمحور خود همه تشویق‌ها را نثار فیلم‌های دولتی می‌کند و از بخش خصوصی کمترین حمایتی نمی‌کند و آن وقت مهمترین جایزه سینمایی کشور به نام حضرت حافظ و یک مجله سینمایی ثبت شود. بی‌تعارف شاید تندیس حافظ از دو جشن مهمی که در طول سال برای سینمای ایران برگزار می‌شود - تندیس خانه سینما و سیمرغ بلورین فجر - ارزشمندتر باشد. برای این سخن دلایل فراوان است؛ نخست اینکه در این جشن نگاه همه‌جانبه‌ای به مقوله تصویر - و نه فقط سینما - وجود دارد و محصولات تلویزیونی نیز در این میان در بوته قضاوت قرار می‌گیرد. در زمانی که محصولات کم محتوای تلویزیونی هفت شبکه سیما را قرق کرده است و هر روز از تعداد تماشاگران برنامه‌های تلویزیونی کم می‌شود بی‌شک جایی نیاز است که به تماشاگر بگوید از همین محصولات فله‌ای کدام‌یک از دیگری بهتر است و همان‌ها تشویق شود تا سطح برنامه‌های تلویزیونی یک پله هرچند کوچک ارتقا یابد. دوم اینکه در این جشن جای خالی خیلی چیزها پر شده است؛ مثل جایزه یک عمر فعالیت هنری - که امسال به منوچهر اسماعیلی؛ بزرگ دوبله ایران اختصاص داشت و با خلاقیت حامد بهداد که یکی از جوایز بهترین بازیگر مرد را گرفت از بزرگمرد دیگری از عالم دوبله نیز تقدیر شد، چنگیز جلیلوند که صدای ماندگارش دیگر در تاریخ سینمای ایران کاملا ثبت شده است - که با نگاه «پهلوان زنده را عشق است»، مرده‌پرستی ایرانی جماعت را یکسره خط بطلان می‌کشد. سوم اینکه به عرصه قلم و نوشتار سینمایی اهمیتی ویژه داده می‌شود و در این میان به اهل قلم هم جایزه یک عمر فعالیت هنری داده می‌شود - که امسال غلام حیدری این تندیس را صاحب شد- و نکته مهمتر از همه اینها سعی در نزدیک کردن استانداردهای این مراسم به مراسم‌های مشابه در سطح جهان؛ چه در زمینه برگزاری منظم و چه در اجرای مراسم است که علی معلم خودش این مهم را بر عهده می‌گیرد و هر سال انصافا از عهده این مهم در نهایت کمال بر می‌آید.

همه این نکات را داشته باشید و آن وقت به این ماجرا فکر کنید که دنیای تصویر یک سال بدون هیچ دلیل محکمه پسندی از دایره مطبوعات سینمایی ایران حذف شده بود و جایگزینی هم برایش وجود نداشت تا نبودش بیشتر از قبل حس شود. البته در یک اتفاق تاریخی در عرصه مطبوعات ایران وقتی پرونده دنیای تصویر به قوه قضائیه رفت یکی از قضات با منطق این قوه با درایت هر چه تمام‌تر روی توقیف این نشریه خط کشید و اجازه داد که پس از یک سال وقفه از اسفند ماه سال قبل دنیای تصویر دوباره روی دکه بیاید. واقعا تاسف‌آور است که در این مملکت گل و بلبل یکی هم که می‌خواهد کار درست انجام بدهد هزار سنگ جلوی پایش می‌اندازند و از هر راهی که شده می‌خواهند به او یادآور شوند که قدرت در دستان آن هاست. هر چه هست و با هر سنگی که بر سر علی معلم و مجله‌اش بارید؛ تندیس حافظ در سال‌های آینده در کلکسیون افتخارات هنرمندان این سرزمین بی‌شک جایگاهی بالاتر از سیمرغ فجر و تندیس خانه سینما خواهد داشت. این را از همین الان می‌شود به سادگی در حرف‌های هنرمندانی که از این جشن با دست پر بیرون آمدند درک کرد. زمان بهترین قاضی برای این سخن نگارنده است.