گفتوگویی محاورهای با ابراهیم حاتمیکیا درباره سالهای تولید «به رنگ ارغوان»
شکل و قیافه عوض نمیکنم
«به رنگ ارغوان» آخرین فیلمی است که از ابراهیم حاتمیکیا روی پرده رفته و تاکنون به عنوان نخستین فیلم اکران ۸۹ با استقبال خوبی از سوی مخاطب روبهرو شده است. این فیلم پس از ۵ سال توقیف با حمایت جواد شمقدری معاون سینمایی وزارت ارشاد رفع توقیف شد و در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه، کارگردانی و فیلم را از آن خودکرد. به هر حال حرف و حدیثها درباره حاتمیکیا و فیلمش همچنان نقل محافل سینمایی است. خبرگزاری فارس گفتوگویی مفصل با این کارگردان مطرح انجام داده است که بخشهایی از آن را میخوانید.
آقای حاتمیکیا، میخواهم در مورد نوع فیلمسازی شما سوال کنم. شما یکی از معدود فیلمسازان ما هستید که همیشه توجه نسبت به فیلمهایتان زیاد است. فکر میکنم دلیل اول این توجه به خود شما برمیگردد که بدون تعارف، فیلمسازی باهوش و نکتهسنج هستید؛ اما سوال اصلی این است که چرا در مورد ساخت «به رنگ ارغوان» اینقدر اصرار داشتید تا تولیدش در سکوت خبری کامل انجام شود؟
دوست دارم این تعارف رو جدی بگیرم، ولی مشکل این است که کتک این ویژگی بیشتر از شیرینیش بوده. یه جور زندگی در برزخ خوف و رجا! روزگاری فکر میکردم که برپا کردن یه سایت مخصوص باعث میشه که با مخاطبان راحت در تماس باشم، ولی در عمل دیدم که دوست ندارم خیلی آفتابی بشم. ما تو کشوری هستیم که هر چی کمتر زیر نگاه باشی، بیشتر در امانی و به همون نسبت آرامش داری و خودتی.
صریحتر بپرسم. چرا فیلمساز متعهدی مثل حاتمیکیا باید احساس ناامنی بکند؟ فاصله این احساس از کجا نشات میگیرد؟ این خوف و رجا که شما به آن اشاره کردید، چرا همراهتان است؟
سوال سادهای نیست یا حداقل الان نمیتونم شفاف جوابتو بدم. اصلا بهتره به این سوال امثال شما جواب بدن. این عمر فیلمسازی خیلی پستی و بلندی داشته و من دیدم که نباید به این تعریفهای فیلمساز متعهد، با هوش و انقلابی و دل آشنا و... دل بدم. اینجایی که دلمون بهش بنده، صفر و صدش خیلی تنده! وقتی دارن رو دستها بلندت میکنن، مواظب باش. چون صف دستها یه جایی تموم میشه و ناگهان ولت میکنن. بهتره از همون اول به پاهای خودت تکیه کنی.
ریشه این احساس از کجا نشات میگیرد؟ در واقع میخواهم بدانم آن «ابراهیم حاتمیکیا» که همیشه کارگردانی مورد احترام در نظر مخاطب و منتقدان بوده، چرا به این احساس رسیده است؟
چون ایرانیام. ایرانی زادهام. چون عقبهام چند هزار سالهاس. چون تو زمینی بزرگ شدم که خیلی اقوام خوش اومدند و بد رفتند یا بالعکس. یاد گرفتیم خونههامون اندرونی و بیرونی داشته باشه. یاد گرفتیم به هر کسی، اندرونی رو تعارف نکنیم. یادمون دادن که دروغ نگیم، ولی نگفتن راستشو داد بزنید.
کسی که جنس سینمایش ابراز نگرانیهای درون جامعه است و به خوبی این کار را هم انجام میدهد، چرا باید نگران بروز نگرانیهایش باشد؟
من دلم نمیخواد مثل بعضی همکارها، سال به سال شکل و قیافهام عوض بشه. یعنی از من برنمیاد، نتیجه این شده که بعد از دو دهه کار یه نفس، عدهای با این بابا و رنگ و طعم این بابا آشنا شدن. اونا با من همنوا شدن و وکالت حسیشونو دادن به من. اون «حاتمی کیا»ی سال ۶۷ که با «دیدهبان»ش نگران از دست رفتن پرچم «نصرمن الله و فتح قریب» بود و حالا بعد از سالها، با «دعوت»ش نگران یه چیزای دیگه است.
با این توضیح که شما ارائه دادید، میخواهم وارد بحث کلیتر فیلم شویم. شما اشاره کردید که درطی این بیست سال کار مستمر وکالت حسی عدهای را به عهده گرفتید که با شما به عنوان فیلمسازشان همراه شدهاند که شاید خود من هم جزئی از آنها باشم. نگرانی درونی که شما را به سمت ساخت «به رنگ ارغوان» هدایت کرد، چه بود؟
پس باید بریم اون دوران. یعنی محدوده سالهای ۸۱ به بعد. یادتونه چه اتفاقاتی افتاد. یادمه که تلاطمهای سیاسی خیلی رنگیتر شد. بحثهایی مطرح شد که یه وقتی تابو بود. بازدم اون فضا میشه «به رنگ ارغوان».
بنابراین «به رنگ ارغوان» هم مثل اکثر فیلمهای شما واکنشی به هیاهوی جامعه است؟
من گفتم تلاطم.
چه چیز زمان سال ۸۱ که در آن فضا تنفس میکردیم، برای شما تبدیل به دغدغه شد؟ و چقدر نگران بازخوردهای این دغدغه بودید؟
واضحترین واژه اسمش بود «امنیت». شمشیر دولبهای که هر وقت با کجاوه میارنش میدون، محافظاش داد میزنن که دور شوید و کور شوید و لال شوید یا مثل ما هم آواز شوید. دعوا هم همینجا شروع میشه. به نظرم قرار مصلحت نیست که فقط یه قرائت از این واژه تو بوق باشه. اگه میوندار مصلحان جامعه باشه، اجازه میدن همه از موضع خودشون این واژه رو تفسیر کنن، ولی وای از وقتی که این واژه مونوپلی یه گروه بشه.
دلیل پرسیدن این سوالها، تعارضاتی است که دراین ۵ساله درمورد مفاهیم «به رنگ ارغوان» وجود داشته و من هم دارم سعی میکنم با مطرح کردن همه اینها، در نهایت به اصل قضیه که همون نگاه شما به ماجرا است، برسیم.
من دیگه نگران نیستم. شما هم نباشید! «به رنگ ارغوان» یک فرصت تست زنی بود که شکر خدا با همت شمقدری حل شد. اونایی که همچنان فیلم رو امنیتی تفسیر میکنن، چه بخوان و چه نخوان، نگاهشون به آثار فرهنگی، رنگ امنیتی خورده. حواسمون باشه، من منظورم این جناح و اون جناح نیست. این تفسیر توی همه جناحها است. فرقی نمیکنه زمان آقای خاتمی باشیم یا آقای احمدینژاد. این نگاه تو هر فرصتی مانع تراشی میکنه. تحریم میکنه، تقبیح میکنه، تکفیر میکنه و حاضره که تو سالها فیلم نسازی، چون مسالهاش، مساله تو نیست.
اینکه گفتید اگر همین الان فیلمنامه «به رنگ ارغوان» آماده ساخت بود، آن را نمیساختید، به معنای تغییر روش فیلمسازی شما که نیست؟ یعنی «حاتمیکیا»، همان نگرانیها را همچنان دارد یا خیر؟
اینو برای اون خاله خرسههایی گفتم که اصرار دارند مهار من دست اونا باشه. من روندم طبیعیه و از تولد اثری مثل «به نام پدر»، «حلقه سبز» و این آخریها «دعوت» ناراضی نیستم. من سوارهام. با همه اختیارات سواره بودن. راننده قطار نیستم که یه راهو برام تعریف کنن و بگن حق نداری از این خطها فاصله بگیری.
ارسال نظر