جان هیکس و کنت آرو
مهدی محمدی
بخش نخست
پیشرفت علم اقتصاد با تحولات زیادی در نظریه تعادل عمومی همراه بوده است. بخش عمده‌ای از این تحولات به کارهای جان هیکس و کنت آرو مربوط می‌شود.

هیکس کارهای خلاقانه خود را در دهه ۱۹۳۰ و آرو در دهه ۱۹۵۰و ۱۹۶۰ انجام داد. همانطور که فاصله زمانی بین این دو نشان می‌دهد به دو نسل مختلف از دانشمندان تعلق دارند، اما در زمینه‌های مشترکی فعالیت داشتند. با توجه به فاصله زمانی ابتدا به بررسی ارهای عمده هیکس و سپس آرو پرداخته می‌شود.

جان هیکس
بدون شک هیکس یکی از بزرگترین اقتصاددانان انگلیسی دوران خود بوده است. قدرت اصلی او در توانایی مفهوم‌سازی او نهفته بود. او روش‌های نوینی را برای تحلیل مسائل اقتصادی نشان داد. جان هیکس در سال 1904 در انگلستان متولد شد. پدر او سردبیر روزنامه بود. او پس از تحصیلات مقدماتی و اخذ مدرک لیسانس مدتی را به حرفه پدری خود گذراند تا اینکه در سال 1926 توانست شغلی را در مدرسه اقتصاد لندن برای خود پیدا کند. هیکس در پی 9 سال فعالیت در مدرسه اقتصاد لندن توانست کارهای برجسته‌ای در زمینه نظریه ارزش، اقتصاد رفاه، نظریه پرتفوی پولی و تعادل عمومی انجام دهد.
هیکس به همراهی آلن در مقاله سال ۱۹۳۴ تجزیه تقاضای اسلاتسکی را به دو اثر درآمدی و جانشینی معرفی کرد و مکمل و جانشین بودن را به طور صریح تعریف نمود و منحنی‌های تقاضا را با استفاده از منحنی‌های بی‌تفاوتی و محدودیت بودجه استخراج کرده و معادلات بین نرخ‌های نهایی جانشینی و قیمت‌های نسبی را به دست آورد.
هیکس در مقاله سال 1937 تحت عنوان «کینز و کلاسیک‌ها» مدل و همچنین مفهوم دام نقدینگی را معرفی کرد. او در کتاب ارزش و سرمایه (1939) این رشته‌های مختلف را به هم پیوند داد و بخش قابل توجهی از اقتصاد خرد مدرن و نظریه تعادل عمومی در این کتاب ریشه دارد. او مفهوم تعادل موقتی را نیز گسترش داد. در زمینه اقتصاد رفاه نیز او درباره ترتیب بندی تخصیص‌ها معیاری را معرفی کرد که به ملاک جبران هیکس معروف شد. او همچنین مفهوم مارشالی مازاد مصرف کننده را احیا کرده و ایده‌هایی را درباره معیار تغییر رفاه معرفی نمود. او در دهه 1950 به موضوع رشد و چرخه‌های تجاری توجه نمود و بر مسائل مسیرهای رشد تعادلی و عدم تعادلی متمرکز گردید. آنگاه در سال 1967 به مسائل پولی پرداخت و کوشید نظریه‌های پولی را بهبود بخشد. با این وجود، سرمایه و رشد همچنان اولویت‌های نخست او بودند و او در کتاب سرمایه و زمان(1973) نظریه سرمایه مکتب اطریشی را فرمول‌بندی نمود.
هیکس در تمام عمر کاری خود علاقه زیادی به نظریه سرمایه داشت و کلمه سرمایه در هر سه کتاب مهم او یعنی: ارزش و سرمایه، سرمایه و رشد و سرمایه و زمان به‌کار رفته است. اما در کتاب دیگری قبل از ارزش و سرمایه تحت عنوان نظریه دستمزدها نیز به این موضوع پرداخته است. او دو رویکرد متفاوت را نسبت به مفهوم سرمایه در کتاب‌هایش به‌کار برده است. در کتاب‌های نظریه دستمزدها و سرمایه و ارزش از مفهوم فیزیکی سرمایه استفاده کرده است. در نظریه دستمزدها او سرمایه را به عنوان عامل تولید در تابع تولید همانند نیروی کار در نظر گرفته است. همچنین ابزار تکنیکی کشش جانشینی بین سرمایه و نیروی کار برای تحلیل تابع تولید نقش برجسته‌ای در نظریه سهم‌های توزیعی او داشته است. در کتاب سرمایه و رشد نیز هیکس از مدل دو بخشی استفاده نموده که کالای سرمایه‌ای به‌عنوان هر دو کالای تولیدی و مصرفی استفاده شده است. از سوی دیگر، در کتاب‌های ارزش و سرمایه و سرمایه و زمان او با فرآیند در زمان سر و کار دارد و تابع تولید را با توالی نهاده‌ها و ستانده‌ها جایگزین کرده است. او در این دو کتاب با سه موضوع اصلی و مربوط به‌هم سروکار دارد. موضوع اول خواص حالت‌های ایستا و مقایسه آنها با هم است. موضوع دوم گذر از حالت ایستا به حالت دیگر بعد از تغییر در شرایط است و موضوع سوم، ویژگی و پیامد پیشرفت فنی است. هیکس کوشید تا اقتصاد قبل از کینزی اقتصاددانانی مانند بوهم - بورک، ویکسل و ‌هایک را با اقتصاد کینزی ترکیب کند. در اقتصاد قبل از کینز، نقش‌های اصلی را مفاهیم دوره تولید و عمر مفید کالاهای سرمایه‌ای بادوام بازی می‌کنند، اما اشتغال کامل نیز جزو مفروضات آنها است. اما کینز با مساله بیکاری سروکار داشته و دو عنصر زمانی نظریه سرمایه را نادیده گرفته است. هیکس از دو روش قیمت‌های ثابت و انعطاف پذیر در تحلیل‌های خود استفاده می‌کند. در روش قیمت‌های ثابت، چنین فرض شده که قیمت‌ها به‌طور برونزا ثابت هستند و اقتصاد بر مبنای مقادیر کالاها تعدیل می‌شود. در این حالت می‌توان تمام بخش‌های اقتصاد را با استفاده از قیمت‌ها به‌عنوان وزن تجمیع به یک بخش جمع کرد. از این رو روش قیمت‌های ثابت به سمت تحلیل کلان می‌رود، اما روش قیمت انعطاف‌پذیر که تعادل در هر بازار را ایجاد می‌کند تمایل غیرقابل اجتنابی به سمت خرد دارد.
اما وقتی که تعداد بخش خیلی زیاد است، تحلیل اقتصاد خرد نمی‌تواند نتایج قطعی و مجزایی را تولید کند، از این رو لازم است تا مدل به یک مدل شبه کلان با تعداد اندکی بخش تجمیع گردد. چنین به نظر می‌رسد که هیکس در سرمایه و رشد از هر دو روش استفاده کرده است. او قیمت‌های انعطاف‌پذیر
را برای تحلیل کالاهای غیرقابل ذخیره مناسب می‌دانست و با این حال این روش را قابل کاربرد در کالاهای قابل ذخیره مانند تولیدات صنعتی نیز می‌دانست.
مدل هیکس در کتاب سرمایه و زمان مدل مدرنی از مدل بوهم- بورک - ویکسل از تولید حلقه‌ای است که کالاهای سرمایه‌ای بادوام را در آن چارچوب قرار داده است. پایان نامه هیکس در آکسفورد به دستمزد نیروی کار ماهر و غیرماهر در بخش‌های مهندسی و ساخت‌و‌ساز مربوط بوده و چنین پیش‌زمینه‌ای باعث گردید که بعدها به‌عنوان اقتصاددانی نظریه‌پرداز
به نوشتن کتاب نظریه دستمزدها روی آورد. اولین جمله کتاب به این قرار است که نظریه تعیین دستمزدها در بازار آزاد تنها یک مورد خاص از نظریه عمومی ارزش است. البته هیکس بعدها تحت نفوذ دیدگاه‌های جدید و وقایع در حال تغییر به ویژگی‌های خاص بازار نیروی کار و نقش عناصر غیراقتصادی توجه بیشتری نشان داد. اما در این کتاب جنبه تقاضای نیروی کار بیش از عرضه آن مورد تحلیل قرار گرفت. بخش اول کتاب با موضوع بهره‌وری نهایی نقش محوری داشته و پایه اساسی برای کل کتاب را تشکیل می‌دهد. با این وجود او فاصله زیادی را بین این مطالب انتزاعی تا تحلیل دنیای واقعی می‌دید. تاکید خاص هیکس و سایر نویسندگان به بهره‌وری نهایی به تمرکز آنها بر مدل‌های ایستا و رقابت کامل باز می‌گردد. هیکس در این کتاب ابزار تحلیلی نوینی از قبیل مفهوم کشش جانشینی را ابداع کرد. این مفهوم به هیکس اجازه داد تا به برخورد سهم‌های نسبی تحت تاثیر شرایط در حال تغییر (قیمت‌های نسبی و غیره) تداوم و سازگاری بخشد و دسته‌بندی‌های ظریف‌تری (از قبیل پس‌انداز نیروی کار، پس‌‌انداز سرمایه‌) را معرفی کند.
اگرچه هیکس در زمینه نظریه سرمایه کارهای برجسته‌ای انجام داده، اما در این کتاب چندان به آن نپرداخته است و تنها به عنوان عامل تولیدی مطرح شده که عرضه آن می‌تواند با پس‌انداز افزایش یافته یا با مصرف کاهش یابد و این تغییرات به تحولات دستمزد و نسبت دستمزد به سود بستگی دارد. هیکس در کنار تلاش برای یافتن الگوی جدید، علاقه‌های خود را به تاریخ اقتصادی و تاریخ اندیشه‌های اقتصادی در اواخر عمرش گسترش داد. او به این مطلب اذعان داشت که اقتصاد جدیدی را ایجاد نکرده است، بلکه عمرش را صرف درک، فرمول‌بندی و جهت‌دهی ایده‌های مکاتب کینزی و نئوکلاسیکی کرده است.