جنگ سرد، کمونیسم و پایان جماهیر شوروی

پیتر رابینسون

مترجم: حسن افروزی

چند هفته پیش، هنگامی که‌میلیون‌ها نفر ۲۰ امین سالگرد فروریزی دیوار برلین را جشن می‌گرفتند، متوجه نکته‌ای ناراحت‌کننده شدم: با اینکه من خاطرات بسیار روشنی از این اتفاق در ذهن دارم، ولی هیچ یک از افرادی که سنشان کمتر از ۲۵ سال است هیچ خاطره‌ای از آن ندارند. اگر گذشته کشوری دیگر است - همانطور که ال.پی.‌هارتلی در رمان خود اینگونه می‌گوید - در طول این دو دهه من نسبت به نسل جوان هموطنان آمریکایی‌ام بیگانه شده‌ام. برای نسل جوانان آینده: چند کلمه‌ای درباره‌ سرزمینی عجیب و مبهم، گذشته‌ای نزدیک و جنگ سردی که معرف آن است. چیزی را که می‌خواهم برایتان بازگو کنم و بر این باورم که درک آن بسیار برایتان ضروری و مفید است در دو نکته خلاصه می‌کنم.

جماهیر شوروی و دول دست نشانده اش در اروپای شرقی به راستی نمونه‌ای از یک امپراتوری شیطانی بودند. این نکته اول. اگر فقط می‌خواهید یک چیز از جنگ سرد بدانید این تنها چیزی است که باید آن را به خاطر بسپارید، هیچ گاه فراموشش نکنید و اگر نیازی به دلیل و اثبات داشتید به شهری فکر کنید که نامش را طی چند هفته‌ گذشته بسیار شنیده اید: برلین.

شاید بدانید که پس از جنگ جهانی دوم، شوروی قسمت تاریخی و مرکزی شهر یعنی برلین شرقی و آمریکا، بریتانیا و فرانسه قسمت‌های تجاری و حومه‌ شهر یعنی برلین غربی را به اشغال در آوردند. چندین اتفاقی که بعد از این ماجرا برای برلین اتفاق افتاد:

• وقتی در سال ۱۹۵۳ کارگران در برلین شرقی برای به دست آوردن شرایط معیشتی بهتر دست به اعتصاب زدند، شوروی با فرستادن ارتش سرخ و اعمال خشونتی که حدودا ۲۰۰ قربانی داشت، اعتصاب را مهار کرد.

• در طول دهه‌ ۱۹۵۰ چیزی بیشتر از ۳‌میلیون نفر از ساکنان آلمان شرقی به برلین غربی گریختند. شرایط در دنیای کمونیست شرق بسیار غم انگیز بود،

به طوری که به زبان دیگر حدود ۱۵‌درصد جمعیت خانه و خانواده‌ خود را رها کردند و به برلین غربی پناه بردند.

• بین سال‌های ۱۹۶۱، هنگامی که شوروی با تصمیم آلمان شرقی برای کشیدن دیوار برلین جهت جدا کردن دو قسمت شهر از هم موافقت کرد و ۱۹۸۹ که دیوار بالاخره فروریخت، حدود ۵۰۰۰ نفر مرد و زن زندگی خود را برای فرار به خطر‌انداختند. بعضی‌ها سعی کردند تا با شنا از رودخانه‌ اسپری عبور کنند، بعضی‌ها سعی کردند از طریق دروازه‌ها فرار کنند و بعضی‌ها سعی کردند تا از روی خود دیوار عبور کنند. سربازان آلمان شرقی بیشتر ۲۰۰ نفر را به گلوله بستند.

• با اینکه بارها شنیده ایم که شرایط آلمان شرقی در سال‌های آخر جنگ سرد بسیار تسهیل شده بود، با این حال اتفاقی که در فوریه ۱۹۸۹، یعنی تنها چند ماه مانده به فروریزی دیوار، به وقوع پیوست چنین چیزی را در ذهن القا نمی‌کرد: مردی که سعی کرده بود از آلمان شرقی بگریزد توسط سربازان این کشور به گلوله بسته شد.

این ماجراها ما را به سوی درسی که من از «زیل» گرفتم رهنمون می‌سازد، یعنی نکته دوم.

وقتی در ۱۹۸۷ میخائیل گورباچوف از کاخ سفید دیدن کرد، با لیموزینی

جا به جا می‌شد که زیل نام داشت. زیل یکی از محصولات تولیدی شوروی بود که‌اندازه‌ بسیار بزرگی داشت. وقتی این اتومبیل را که در ساوث لاون پارک شده بود وارسی می‌کردم مبهوت ابهت و قدرتی شده بودم که به من القا می‌کرد. خم شدم و داخلش را نگاه کردم، داخلش با پارچه‌ای ارزان و زمخت تودوزی شده بود و صندلی‌هایش شبیه نوعی پلاستیک بود. دسته صندلی‌ها و دستگیره درها کج و معوج بودند، انگار که به سختی در جای خود نصب شده باشند.

بعدها به نظرم رسید که زیل استعاره‌ای واقعی از خود جماهیر شوروی است: در درون ظاهری دلربا و پرابهت، واقعیتی دردناک نهفته بود. در ظاهر جهان اول و در داخل جهان سوم. البته این برداشت را من بعدها کردم و در آن لحظه تنها آن لیموزین را می‌دیدم. ولی چرا؟ چون که تنها بعد از فروپاشی شوروی بود که چهره‌ واقعی آن برای همه آشکار شد. تا آن موقع ظاهرش تنها چیزی بود که ما در غرب می‌توانستیم ببینیم. «آنهایی که در ایالات متحده فکر می‌کنند که جماهیر شوروی در مرز فروپاشی اقتصادی و اجتماعی است» - ادامه‌ این جمله را تنها مورخ بی اطلاعی چون آرتور شلزینگر جونیور می‌تواند بنویسد - «تنها خود را به مسخره گرفته‌اند.»

و این درسی است که من از زیل گرفتم: وقتی دوباره نگاهی به آن می‌اندازید، گذشته شاید پیش‌بینی شده به نظر می‌آید، ولی از آنجایی که ما گذشته مان را در حال زندگی کردن هستیم هیچ کس نمی‌داند که بعد از این چه اتفاقی خواهد افتاد.

برای چیزی بیشتر از دو دهه، ایالات متحده نقش اساسی را در برابر شوروی بر عهده داشت: بازگو کردن حقیقت درباره‌ کومونیزم و در سال‌های آخر جنگ سرد، آوردن فشار دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی بر شوروی برای فهماندن این نکته به خودشان که سیستم آنها شکست خورده است. هیچ وقت فراموش نکنید که هزینه‌ آن چه بود: جرات.