رکود و تناقض خست
مترجم: حسین توکلیان
بخشی از دانش مرسوم در مورد این رکود این است که این رکود توسط «تناقض خست» به وجود آمد و یا حداقل به نحو قابلتوجهی به واسطه مشکل مصرف نکردن، بدتر شد: مصرفکنندگان ناگهان تمایل به خرج کردن یا توانایی خرج کردن را از دست دادند. تفسیر دیگری بازار کار را مد نظر قرار داده و کاهش مخارج را تنها به صورت رکود بازار کار میبیند.
کیسی مولیگان *
مترجم: حسین توکلیان
بخشی از دانش مرسوم در مورد این رکود این است که این رکود توسط «تناقض خست» به وجود آمد و یا حداقل به نحو قابلتوجهی به واسطه مشکل مصرف نکردن، بدتر شد: مصرفکنندگان ناگهان تمایل به خرج کردن یا توانایی خرج کردن را از دست دادند. تفسیر دیگری بازار کار را مد نظر قرار داده و کاهش مخارج را تنها به صورت رکود بازار کار میبیند.
آیا مخارج یا بازار کار علل اصلی در این رکود بودهاند؟ مشخص کردن علیت همیشه مشکل است، اما توجه به یک واقعیت اهمیت دارد: مخارج مصرفکننده نسبت به بازار کار بسیار کمتر کاهش پیدا کرد.
نمودارهای مخارج مصرفکننده خصوصی که نسبت به تورم تعدیل شده و تعداد ساعات کار در بازار کار (حاصل ضرب اشتغال و تعداد ساعات کار هر شاغل) را برای هر ماه این رکود نشان میدهد، از سپتامبر ۲۰۰۹ کار بیشتر از مخارج مصرفی کاهش یافته است.
هر سری به صورت یک شاخص نشان داه شده که مقدار آن در آغاز رکود (دسامبر ۲۰۰۷) ۱۰۰ در نظر گرفته شده است. معمولا مخارج مصرفکننده نسبت به اشتغال روند رو به بالاتری را دارد، لذا من این نکته را با از بین بردن روندهای اولیه از مخارج مصرفکننده و ساعات کار تعدیل کرده ام.
برای مثال مقدار ۹۵ برای مخارج مصرفکننده در سپتامبر ۲۰۰۹ به این معنی است که مخارج تعدیل شده مصرفکننده نسبت به تورم در سپتامبر ۲۰۰۹، ۵درصد کمتر از آن چیزی است که اگر روند قبلی خود از دسامبر ۲۰۰۷ را ادامه میداد به آن میرسید.
مخارج مصرفکننده طی ماههای ۲۰۰۸ به نحو قابلتوجهی کاهش یافته است، که این کاهش به تنهایی به تولید و سایر صنایع آسیب میرساند. اما کار در نه ماه اول ۲۰۰۸ حداقل به همان میزان و پس از آن بسیار بیشتر افزایش یافته است.
از سپتامبر ۲۰۰۹ ساعات کار ۱۱درصد پایینتر از روند بوده، در حالی که مخارج مصرفکننده «تنها» ۵درصد پایینتر از روند بوده است.
اخبار اقتصادی در سپتامبر ۲۰۰۸ یعنی زمانی که لمن ورشکست و بازار اعتبارات وارد رکود شد، شروع به جلب توجه همگانی کرد. تا آن زمان مخارج مصرفکننده تنها دودرصد به پایینتر از روند خود کاهش پیدا کرده بود در حالی که کار ۸درصد دیگر نیز کاهش یافته بود.
در حالی که این نکته که کاهش چنددرصدی مصرف باعث کاهش چندین برابری ساعات کار میشود قانعکننده است، اما به نظر میرسد کاهش مخارج مصرفکننده عمدتا عکسالعملی نسبت به اخراجها یا کاهشهای ساعات کار باشد، بنابراین ریشههای این رکود بسیار عمیقتر از تناقض خست است.
* کیسی مولیگان استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو است
ارسال نظر