وبلاگهای اقتصادی
نسبتهای جنسی و رشد اقتصادی
یکی از مسائل حوزه سلامت و تاثیرگذار بر رشد اقتصادی که کمتر مورد توجه قرار گرفته نسبتهای جنسی نامتوازن است که در بخشیهایی از جهان بهویژه چین، هند و تا حدی هم کره جنوبی وجود دارد.
محمد رضا فرهادیپور*
یکی از مسائل حوزه سلامت و تاثیرگذار بر رشد اقتصادی که کمتر مورد توجه قرار گرفته نسبتهای جنسی نامتوازن است که در بخشیهایی از جهان بهویژه چین، هند و تا حدی هم کره جنوبی وجود دارد. در حالی که بسیاری از کشورهای جهان بهدلایل بیولوژیک (این تمایل بیولوژیک وجود دارد که بچههای پسر بیش از دختر باشند تا مرگ و میر بیشتر در میان پسر بچهها را جبران کنند) با عدمتوازن ناچیری در نسبتهای جنسی نوجوانان روبهرو هستند، عدمتوازن در کشورهایی مانند چین و هند حاد است و نشان از انتخاب جنسی پیش از تولد توسط والدین دارد- تمایل والدین به سقط جنین دختران براساس فراصوتهای پیش از تولد است. برای مثال، در چین و هند نسبت جنسی در زمان تولد تنها ۸۹۳ دختر بهازای ۱۰۰۰ پسر است و در کره جنوبی ۸۵۵ دختر به ازای ۱۰۰۰ پسر (برای کنیا و آفریقای جنوبی ۹۸۰ و برای کامبودیا و مکزیک۹۵۲ است).
در هند، نسبت جنسی نوجوانان (که اغلب بهعنوان نسبت جنسی میان کودکان ۶-۰ سال تعریف شده است) طی ۴-۳ دهه اخیر بهطرز شگفتآوری کاهش یافته است. این نسبت از ۹۶۴ دختر بهازای ۱۰۰۰ پسر در ۱۹۷۱ به ۹۲۷ در ۲۰۰۱ رسیده است. این پدیده در حال حاضر شدیدتر شده و به ایالاتی مانند اوریسا، گجرات، ماهارشترا و تامیل نودار نیز رسیده که بهطور تاریخی نسبتهای جنسی متوازنتری نسبت به ایالاتهای شمالی داشتهاند. در واقع، همه ایالتهای اصلی به جز کرالا شاهد کاهش نسبت جنسی جوانان خود در فاصله ۲۰۰۱-۱۹۹۱ بودهاند. در چین، نیز این مساله در گذر زمان حادتر شده است. یک مطالعه مبتنیبر ۵میلیون کودک در چین نشان داده است که در میان کودکان متولد در ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹ این نسبت ۹۲۶ دختر بهازای ۱۰۰۰ پسر بوده است. اما، در میان کودکان متولد در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ این نسبت به ۸۰۶ کاهش یافته است. بنابراین، در هر دو کشور، وضعیت در حال بدتر شدن است.
نسبت جنسی نامتوازن حکایت از ترجیحات فرهنگی قوی در میان والدین هندی و چینی برای پسران به زیان دختران دارد. کاهش نسبت جنسی نوجوانان / تولد در این کشورها موضوع نگرانی از سیاست گور است، نه تنها بهدلیل اینکه حقوق انسانی دختران متولد نشده و نوباوه را زیر پا میگذارد، بلکه بهدلیل اینکه این کشورها از مشارکتهای بالقوه اقتصادی و اجتماعی زنان متولد نشده بیبهره میشوند. برخی برآوردها حکایت از دسترفتن ۱۰۰میلیون زن در این دو کشور دارند. البته ارزشگذاری محصول اقتصادی ازدسترفته ناشی از نبود این زنان غیرممکن است، در حالی که هنوز هم دستمزد زنان در بازار کار کمتر از مردان است شواهد زیادی وجود دارد که بازدهیهای پولی برای مدرسه رفتن زنان در حقیقت بزرگتر از همان برای مدرسه رفتن مردان است. شکی وجود ندارد که نرخ رشد اقتصادهای چین و هند اگر این زنان از دست نمیرفتند بیش از حال حاضر بود.
برای حل این مشکل چه باید کرد؟ مشخصا، غیرقانونی کردن معاینات تعیین جنسیت پیش از تولد و سقط جنینهای جنسی - انتخاب یک واکنش سیاستی مشخص است- که پیش از این در هر دو کشور اجرا شده است. متاسفانه، قوانین ممنوعکننده معاینات تعیین جنسیت چندان برای توقف وقوع سقط جنینهای جنسی- انتخابی بهکار گرفته نشده است. همانطور که الزام به اجرای این قوانین نیز ضعیف بوده، روزنههایی در قانون وجود دارد که به کلینیکها و پزشکان اجازه انجام معاینات تعیین جنسیت قبل از تولد را نیز میدهد. دلیل ریشهای نسبتهای جنسی نامتوازن ترجیحات قوی برای داشتن پسر در میان والدین است و جز اینکه این ویژگی تغییر کند، سیاست غیرقانونی کردن معاینات تعیین جنسیت احتمالا چندان موفق نخواهد بود. ممکن است چنین بهنظر برسد که بهبود سوادآموزی و تحصیل در میان زنان شاید ترجیحات والدین برای داشتن پسر را کاهش دهد. با این حال، شواهد امیدوارکننده نیست. شواهد آشفتهای از هند وجود دارد که نشان از بدتر شدن نسبت جنسی نوجوانان در کنار باسوادتر شدن و تحصیل زنان دارد. چرا این پیامد منفی؟ شاید یک توضیح پیامد منفی سوادآموزی زنان بر باروری این است که زنان آموزش دیده نسبت به زنانِ کمتر آموزش دیده تمایل به داشتن فرزندان کمتر دارند و در بافتار یک فرهنگ پسردوست، سطح پایینتر باروری منجر به فشار بیشتر برای داشتن پسران بهجای دختران خواهد شد. این رابطه میان کاهش باروری و کاهش نسبت جنسی نوجوانان نیز در کره جنوبی و چین مشاهده شده است. علاوهبر این، شناخت این نکته مهم است که یک (اگرچه نه تنها) دلیل برای مرجح بودن پسر بر دختر این است که بهطور تاریخی قوانین وراثت در هر دو کشور پسران را بیشتر مورد لطف قرار داده است. درحالیکه حالا هر دو کشور دسترسی زنان به دارایی والدین را ممنوع نمیکنند، رسم و رسوماتی که پسران را وارثین طبیعی زمین میداند هنوز در بیشتر مناطق روستایی چین و هند رایج است. تنها هند اخیرا (۲۰۰۴) ملاحظات تبعیضی قوانین پیشین را حذف و به والدین اجازه داده تا دارایی خود را به دختران نیز تخصیص دهند. آنچه در هر دو کشور برای مبارزه با بلای کاهش نسبت جنسی جوانان ضروری است عبارت است از یک بسته سیاستی که شامل الزامات شدیدتر برای ایجاد و اجرای قوانین ارثی برابرتر، انگیزههای اقتصادی برای والدین برای داشتن دختر و آموزش دادن آنها و داشتن یک برنامه آموزشی برای مدارس سطح ابتدایی و راهنمایی که اهمیت رفتار برابر با پسران و دختران را در خانواده برجسته سازد. حتی با وجود چنین بسته سیاستی، سالها طول میکشد تا این ویژگیها تغییر کند و انتخاب جنسی فرزندان توسط والدین و بیتوجهیشان به دختران از بین برود. با این حال، مدیریت نسبت جنسیتی نوجوانان در چین و هند دههها طول میکشد. در غیر این صورت گذار جمعیتی و دگرگونی اقتصادی آنها ناقص باقی خواهد ماند.
* منبع: Farhady.com
ارسال نظر