اقتصاد سیاسی رشد- ۱
موانع سیاسی رشد اقتصادی
مترجم: علی سرزعیم
بخش نخست
مقدمه
این مقاله درسهایی که از تحقیقات اخیر پیرامون اقتصاد سیاسی رشد در چارچوب مقالات پیمایش منطقهای که در پروژه تحقیقات جهانی صورت گرفته را مورد بررسی قرار میدهد.
میکائل کاستانهیرا، هادی صالحی اصفهانی
مترجم: علی سرزعیم
بخش نخست
مقدمه
این مقاله درسهایی که از تحقیقات اخیر پیرامون اقتصاد سیاسی رشد در چارچوب مقالات پیمایش منطقهای که در پروژه تحقیقات جهانی صورت گرفته را مورد بررسی قرار میدهد. ما چارچوب نسبتا فراگیری را توسعه خواهیم داد که موضوعات متنوع مطرح شده در مقالات مربوط به تجربههای مناطق مختلف را در برگیرد. سپس شواهد موجود را مرور خواهیم کرد و فرضیات طرح شده در آن مقالات را مورد ارزیابی قرار خواهیم داد. در پایان، نتیجهگیری را عرضه کرده و پیشنهاداتی برای تحقیقات بیشتر پیرامون موضوعات کلیدی اقتصاد سیاسی رشد که تاکنون به خوبی درک نشده، ارائه خواهیم نمود. هدف از این کار ارزیابی یافتههای موجود و مشخص کردن تحقیقات تئوریک و تجربی مورد نیاز در سطح کشوری و منطقهای است تا اقتصاد سیاسی رشد بتواند یک چشمانداز عمیقتر نسبت به فرآیند رشد عرضه کند.
ادبیات اقتصاد سیاسی نقش فرآیندهای اقدام جمعی (فعالیت گروههای ذینفع، نهادهای سیاستگذاری و امثالهم) را در تخصیص منابع و توزیع رانت مورد بررسی قرار میدهد. بخشی از این ادبیات که مربوط به رشد اقتصادی میشود، اثر این فرآیندها را روی انگیزه عاملین اقتصادی برای انجام سرمایهگذاری و بهبود کارآیی در بلندمدت واکاوی میکند. به این معنا که سوال کلیدی اقتصاد سیاسی از منظر رشد این است که چقدر از پتانسیل مازاد اقتصاد (یعنی رانتها و شبه رانتها یا ارزشی که علاوه بر هزینه تولید فعلی ایجاد میشود) محقق میشود و به فعالیتهای مولد رشد سوق مییابد. اگرچه اقتصاد سیاسی به طور کلی در مورد توزیع مازاد دغدغه دارد، اما از منظر رشد، توزیع تنها تا آنجا اهمیت دارد که بر مازاد موجود برای سرمایهگذاری در عوامل بهبوددهنده کارآیی تاثیرگذارد.
در این مروری که انجام میدهیم، دلایل مختلف در مورد چرایی تفاوت نحوه بسیج منابع برای رشد اقتصادی در سیستمهای سیاسی مختلف را مورد تحلیل قرار خواهیم داد. از میان موضوعات مختلف، این مساله را برجسته خواهیم کرد که چگونه تعامل گروههای ذینفع و سیاستهای عمومی به توانایی نهادهای یک کشور (یعنی قواعدی که تعاملات را در جامعه ساخت داده و نقشها را مشخص میکند) در تسهیل جریان اطلاعات، ایجاد هماهنگی و متعهد کردن گروههای ذینفع مختلف در جامعه بستگی دارد. ما عوامل متعددی را مشخص خواهیم کرد که موجب میشود یک سیستم سیاسی ناکارآتر از سیستمهای دیگر اقدامات جمعی را تنظیم کند. همچنین به این بحث خواهیم پرداخت که ناکارآییهای ناشی از ضعف نهادها در خلال زمان ماندگار میشود، زیرا اصلاح نهادها خود نیازمند کارآمدی اقدامات جمعی است. در ذیل، در بخش دو، به اختصار موضوعات تئوریک مربوط به تبعات نهادهای سیاسی بر رشد را مرور خواهیم نمود. در بخش سوم، این موضوعات را در سایه تجربیات کشوری و منطقهای بررسی خواهیم کرد. بخش چهارم نتیجهگیری ما را عرضه میکند.
تئوریهای اقتصاد سیاسی رشد
a. مروری بر تئوریهای موجود
برای ساده کردن امور، سه گروه از عاملین (اجتماعی یا اقتصادی م.) را مشخص میکنیم که به اشکال مختلف بر سیاستگذاری تاثیر دارند: عموم مردم (یا جمعیت به معنی کلی کلمه که در مواقع انتخابات به شکل رایدهنده عمل کرده و در فرصتهای دیگر موافقت یا عدم موافقت خود را با سیاستها یا سیاستگذاران اظهار میکند)، گروههای ذینفع (گروههای سازمان یافتهای که تصمیمات سیاستی را به شکلی نظاممند تحت تاثیر قرار میدهند اما به طور مستقیم این تصمیمات را در کنترل خود ندارند) و نخبگان سیاسی (یا به اختصار سیاستمداران، سیاستگذاران منصوب یا رسمی، مجریان و احزاب سیاسی). سیاستمداران مایلند تا کنترل خود را بر دستگاههای دولتی گسترش دهند که این امر نیازمند پشتیبانی مردم و/یا گروههای ذینفع است. هر فردی از مردم و هر گروه ذینفع میخواهد که منفعت خالص خود از اقتصاد را حداکثر کند و میتواند حمایت خود را از سیاستمداران در ازای منافعی که از محل سیاستها کسب خواهد کرد، عرضه کند. این امر موید آن است که در انتخاب سیاستهای اقتصادی، سیاستمداران عمدتا تحت تاثیر توانایی نسبی گروههای ذینفع و بخشهای مختلفی از رایدهندگان که آنها را حمایت میکنند، قرار دارند. نزاع بر سر در اختیار گرفتن سهم بیشتری از مازاد اقتصادی میتواند در درون و در میان گروههای ذینفع و همچنین بخشهای مختلف رایدهندگان رخ دهد و تخصیص نهایی بر اساس قواعد مربوط به بازی سیاسی مشخص میشود.
تعاملات توصیف شده در بالا میتواند بسیار پیچیده باشد و «قاعده بازی» خود در اثر فعالیتهای سیاسی دستخوش تغییر قرارگیرد. این مشکلات ادبیات موجود را از توسعه یک چارچوب تئوریک منسجم برای تحلیلهای اقتصاد سیاسی بازداشته است. در ادبیات (موضوع)، میتوان سه رویکرد مختلف در تبیین سیاست اقتصادی را از هم متمایز نمود. رویکردها قطعا تکامل خواهد یافت و در آینده به یک نگاه واحد همگرا خواهد شد، اما ادبیات موضوع موجود هنوز به آن مرحله نرسیده است. در مروری که انجام میدهیم، تلاش خواهیم کرد که این سه رویکرد را با هم ترکیب کرده و نقاط قوت آنها را به کارگیریم.
ادامه دارد...
ارسال نظر