اقتصاد هنر ایران متاثر از حراج‌های خارجی

صادرات هنر و فرهنگ ایرانی با فروش آثار هنرمندان ایرانی حاصل می‌شود، ولی آیا این مقوله می‌تواند دلیلی برای تجارت و درآمدزایی دولت باشد؟ همیشه نام هنرمندان بزرگ ایرانی در حراج‌های مطرح هنری مانند اکسپوی کریستیز یا حراج ساتبی درخشیده و آثار آنها با قیمت‌های بالا به فروش رفته است.

به گزارش ایلنا، در شرایطی که قیمت نفت در بازارهای بین‌المللی پایین و پایین‌تر می‌رود، در بورس‌های آثار هنری اوضاع از قرار دیگری است. تابلوهای نقاشی و خوشنویسی، عکس‌ها و مجسمه‌های هنرمندان ایرانی بعد از اینکه چندین بار در حراج‌های بین‌المللی عرضه شدند هر روز گران قیمت‌تر می‌شوند.

اگر تا دیروز جشنواره‌های بین‌المللی با توجه شان به آثار سینمایی برای هنرمندان سینمای ایران شهرت می‌آوردند، حالا تالارهای حراج کریستی و ساتبی، اقتصاد هنر را در ایران تغییر می‌دهند. در بازار آثار هنری ایرانی، کسی دیگر از بالا بودن قیمت این آثار شگفت‌زده نمی‌شود. دیگر کمتر کسی با تعجب از این صعود چندین برابری یاد می‌کند.

در اولین حراج کریستی که در ماه مه ‌سال ۲۰۰۵ که در دبی برگزار شد، تابلویی از فرهاد مشیری و عکسی از شیرین نشاط هر کدام با قیمت چهل‌هزار دلار رکورددار فروش آثار ایرانی بودند.

در دومین حراج در فوریه سال ۲۰۰۶، آثار هنری محمد احصایی خوشنویس، پرویز تناولی مجسمه ساز و فرهاد مشیری نقاش و طراح، با فروش ۱۰۲‌هزار دلاریشان در مجموع، رکورد تاریخ فروش آثار هنری ایرانی را در دنیا شکستند. در سومین حراج کریستی که در ۳۱ اکتبر سال ۲۰۰۸ برگزار شد، فرهاد مشیری بعد از احمد مصطفی هنرمند مصری بیشترین قیمت را برای اثر هنری‌اش به دست آورد. تابلوی مشیری به مبلغی بیش از ۷ برابر برآورد اولیه چکش خورد و به قیمت ششصد‌هزار دلار به فروش رسید. حراج چهارم آثار ایرانی به رکورد قابل توجه ۵/۲ میلیون دلاری دست یافتند و ایرانی‌ها در صدر کریستی چهارم ایستادند. در این حراج، شش اثر ایرانی در میان هفت اثر نخست این حراج از نظر قیمت قرار داشتند.

«پرسپولیس» ساخته پرویز تناولی مجسمه ساز ایرانی توانست با رکورد بی‌سابقه دو میلیون و ۵۰۰‌هزار دلاری به عنوان گران‌قیمت‌ترین اثر این دوره از حراج کریستی در دبی به فروش برسد که در تاریخ حراج کریستی در خاورمیانه نیز رکوردی بی‌سابقه است. خریداران آثار ایرانی و هندی این فروش، عموما به صورت تلفنی از نیویورک، لندن، میلان، پاریس، ژنو و... بودند، اما ۹۵‌درصد فروش آثار عرب‌ها حضوری انجام شد. طبق آمار خانه حراج کریستی، ۷۷‌درصد از خریداران این حراجی از خاورمیانه و ایران ، ۱۷‌درصد از اروپا و انگلیس و ۶‌درصد از آمریکا بوده‌اند.

در پنجمین حراج کریستی در ۲۸ اکتبر ۲۰۰۸، در بخش هنر بین‌الملل مدرن و معاصر، تابلو خط محمد احصایی با بالاترین رقم فروش در پنجمین حراج آثار هنری کریستی دبی، به قیمت ۴۸۲‌هزار و ۵۰۰ دلار فروخته شد.

رقابت بر سر تصاحب آثار هنرمندان صاحب نام، رویای بسیاری از این سرمایه‌داران است، اما می‌توان گفت فروش آثار هنری در ایران هم سابقه طولانی دارد.

به گفته شهریار عدل، کارشناس هنرهای تجسمی، حدود پانصد سال پیش در پایان دوره تیمورى و آغاز دوره صفوى، نقاشى‏هاى بهزاد خریداران بسیارى پیدا کرد. همزمان با دوران شاه عباس هم پادشاهان مغول در هند بسیار هنردوست بودند و پول‏هاى قابل توجهی براى خرید و جمع‏آورى آثار هنرى خرج مى‏کردند.

شهریار عدل می‌گوید: آثار هنری تجسمی‌هند و چین هنوز بهترین فروش را در حراجی‌ها به خود اختصاص داده‌اند. حتی نمی‌توان به یقین گفت که چه نوع آثاری از هنرمندان ایرانی بهتر به فروش می‌رود و خریداران بیشتری دارد. با اینکه همه آثار ارائه شده در این حراج‌ها مربوط به هنر معاصر ایران است، اما توجه به آثار سنتی‌تر، مثل نقاشی خط‌های صداقت جباری و محمد احصایی که از گرانترین آثار عرضه شده در این حراج‌ها هستند، از توجه خریداران به آثاری که در هنر قدیم ایران ریشه دارند حکایت می‌کند.

به نظر پرویز تناولی زمان آن رسیده که سرمایه‌گذاران به جای سرمایه‌گذاری بر روی خانه و زمین؛ آن طور که در ایران رایج است، نگاهی هم به آثار هنری بیندازند. پرویز کلانتری که یکی از آثار کاهگلی‌اش برای اولین بار در حراج چهارم کریستی به فروش رفت درباره تاثیر این فروش‌ها بر بازار فروش آثار هنری در ایران می‌گوید: در داخل کشور اتفاق خوبی که می‌افتد این است که گالری‌ها میان نقاش و مخاطب واسطه می‌شوند و نقاش فقط کار نقاشی را انجام می‌دهد. اتفاق مهم دیگر این است که آثار هنرمندان داخلی به جهان هنر معرفی می‌شود. این برای من مهمتر است. البته اقتصاد هنر مساله‌ای بسیار جدی است.

در دولت اصلاحات قرار بر این بود که این اکسپوها و فروش‌ها در ایران نیز پایه‌گذاری شود و علیرضا سمیع‌آذر، مدیر امور تجسمی وزارت ارشاد وقت با ارائه لایحه‌ای به مجلس درخواست بودجه‌ای برای این امر کرد که اتفاقا بودجه‌ای نیز که گویا کم هم نبود برای این کار اختصاص یافت. ولی پس از گیر و دارهای بسیار و برخی اشکالات، این لایحه در نطفه خفه شد و مسکوت ماند و معلوم نشد بر سر این طرح چه آمد.

به هر حال آثار هنرمندان ایرانی همان طور که گفته شد، در حراج‌های بین‌المللی بسیار مورد استقبال قرار گرفته و می‌گیرد و این موضوعی نیست که به راحتی بتوان از کنار آن گذشت. در این میان وزارت ارشاد نیز وارد عمل شده است و سال پیش اکسپوی تهران را به راه انداخت هر چند این اکسپو دومین دوره آن بود، ولی استقبال از آن زیاد قابل قبول نبود و تنها خریداران داخلی آثار هنرمندان را خریدند. اکسپو به فروش آثار هنرمندان مطرح تبدیل شد و آنچه که جزو اهداف آن بود، یعنی فروش هنرمندان جوان تحقق آن چنانی نیافت. نگارخانه‌داران حاضر در اکسپوی تهران که سال پیش در تالار وحدت برگزار شد نیز با درک این جریان آثار بزرگان هنر را که در انبارهای خود داشتند، به صحنه وارد کردند که دست خالی از این خوان نعمت بیرون نروند. با این وضعیت در داخل کشور، هنرمندان ایرانی بسیار علاقه‌مند هستند که آثارشان در حراج‌های خارجی و بین‌المللی مانند کریستیز یا ساتبی به فروش برود که علاوه بر درآمد بیشتر، مطمئنا برای آنها اعتبار بیشتری نیز به همراه دارد. باز هم وزارت ارشاد پا به میان گذاشت و نگارخانه‌های دائمی ایران را در اروپا پایه‌گذاری کرد تا شهرهای ونیز، رتردام پاریس و در آینده‌ای نزدیک به احتمال زیاد زاگرب نیز شاهد حضور ایرانی‌های هنرمند باشند. افق این طرح بسیار خوشایند و روشن می‌نمود و در ابتدا بسیاری از هنرمندان از این امر استقبال کردند و آن را بسیار موفق و قابل قبول برشمردند هر چند که برخی نیز اصولا و کلا به خروج هنر ایران روی خوش نشان ندادند.

مسعود زنده روح کرمانی در این مورد می‌گوید: فروش آثار هنری در خارج از کشور به منزله خروج بخشی از میراث هنری کشور است. چرا باید مردم خودمان از داشتن و دیدن این آثار محروم شوند در صورتی که این آثار باعث غنی شدن کلکسیون کلکسیونرهای خارجی می‌شوند؟

تا اینجای این طرح همه چیز به خوبی پیش می‌رفت تا آنکه خبری در میان اهالی هنر برخی را نگران کرد و واکنش‌هایی را در پی داشت و آن خبر این بود که وزارت ارشاد به جای فروش آثار هنرمندان جوان ایرانی، آثار هنرمندان بزرگ را به فروش می‌رساند و علاوه بر این برخی زمزمه می‌کردند که مرکز توسعه هنرهای تجسمی که یک شرکت و موسسه دولتی و مدیریت آن بر عهده عبدالرحیم سیاهکارزاده است، اقدام به فروش آثاری در این نگارخانه‌های ایرانی ـ خارجی می‌کند که از هنرمندان به بهانه تقویت گنجینه‌های حوزه‌های هنری خریداری کرده‌اند.

البته این امر در حالت عادی به نظر مشکلی پیش نمی‌آورد، ولی فروش آثار هنرمندان بزرگ، پیشکسوت و گاهی هم در گذشته از یک سو و تفاوت قیمت بین آثار خریداری شده و آثاری که به فروش می‌رسد، از سوی دیگر باعث شده که برخی از این کار انتقاد کنند. مرتضی حیدری، ‌هنرمند نقاش و دبیر دوسالانه نگارگری در این رابطه می‌گوید: در زمان صمیمی‌آذر بحث برگزاری اکسپو در ایران قوت گرفت و قرار بود که ایران حراج‌های بزرگی بر پا کند، ولی بنا به دلایلی این امر محقق نشد. وی در رابطه با وضعیتی که امروز در خرید و فروش آثار هنرمندان ایرانی وجود دارد، توضیح می‌دهد: ‌من شنیده‌ام که موسسه توسعه هنرهای تجسمی یک سری کارهایی را به امانت می‌گیرد و بعد می‌فروشد. وی می‌افزاید:‌ فلسفه و شرح وظیفه نهادی مثل مرکز توسعه هنرهای تجسمی چیست؟ انجمن هنرهای تجسمی که قبلا وجود داشت بودجه‌ای دریافت می‌کرد و در هیات مدیره خود تصمیم می‌گرفت که آثاری را بخرد و به موزه‌ها هدیه کند و اگر مرکز توسعه هنرهای تجسمی هم این وظیفه را بر عهده دارد، پس چرا آثار خریداری شده خود را می‌فروشد؟

حیدری می‌گوید: سراغ دارم استادی که به خاطر فروتنی و هم‌سطح کردن قیمت کارش با دانشجویانش اثری را به مرکز توسعه با قیمت ۵۰‌هزار تومان فروخت و بعد از چند وقت اثرش را در یک شرکت خصوصی یافت که مرکز آن را به ۵۵۰‌هزار تومان فروخته است. این جریان به نظر خلاف قانون است. وی به نقش و وظیفه مرکز توسعه اشاره کرد و ادامه می‌دهد: نقش مرکز توسعه هنرهای تجسمی حمایت از جریان جاری و ساری هنر در کشور و هنرمندان جوان معاصر است، نه افزودن بر منابع مالی خود.