دایرهالمعارف اقتصاد
معجزه اقتصادی آلمان - ۱۴ مهر ۸۸
مترجمان:محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
ارهارد تابستان آن سال از اقتصاد آلمان نازیزدایی کرد. فرد کلاپستاک، یکی از اقتصاددانهای بانک فدرال رزرو نیویورک مینویسد که در فاصله ژوئن تا آگوست ۱۹۴۸ «دستورالعمل پشت دستورالعمل برای حذف نظارتهای اعمال شده بر قیمتها، تخصیص و جیرهبندی صادر میشد»(ص ۲۸۳). محدودیتهای مربوط به سبزیجات، میوه، تخممرغ و تقریبا تمامی کالاهای تولیدی لغو گردید.
مترجمان:محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
ارهارد تابستان آن سال از اقتصاد آلمان نازیزدایی کرد. فرد کلاپستاک، یکی از اقتصاددانهای بانک فدرال رزرو نیویورک مینویسد که در فاصله ژوئن تا آگوست ۱۹۴۸ «دستورالعمل پشت دستورالعمل برای حذف نظارتهای اعمال شده بر قیمتها، تخصیص و جیرهبندی صادر میشد»(ص ۲۸۳). محدودیتهای مربوط به سبزیجات، میوه، تخممرغ و تقریبا تمامی کالاهای تولیدی لغو گردید.
حداکثر قیمت بسیاری از کالاهای دیگر نیز به نحو چشمگیری افزایش یافت و بسیاری از کنترلهای باقیمانده نیز دیگر اعمال نمیشدند. شعار ارهارد میتوانسته این باشد: «دست روی دست نگذار، چیزی را لغو کن».
ژورنالیستی به نام ادوین هارتریچ ماجرای زیر را درباره ارهارد و کلی بیان میکند. وی میگوید: در جولای ۱۹۴۸ بعد از آن که ارهارد به ابتکار خود جیرهبندی غذا را لغو کرد و به تمام کنترلهای قیمتی پایان داد، کلی با او مواجه شد:
کلی: «آقای ارهارد، مشاورانم به من میگویند کاری که تو کردهای یک اشتباه وحشتناک است، نظرت در این باره چیست؟»
ارهارد: «ژنرال، به آنها توجه نکن! مشاوران من هم همین حرفها را میزنند»(۲)
هارتریچ همچنین رویارویی ارهارد با یک سرهنگ ارتش آمریکا در همان ماه را این گونه نقل میکند:
سرهنگ: چگونه جرات میکنی سیستم جیرهبندی ما را نادیده بگیری، مگر نمیبینی کمبود غذایی گستردهای وجود دارد؟
ارهارد: ولی آقای ابرست. من سیستم جیرهبندی را نادیده نگرفتهام، آن را از میان بردهام! از حالا به بعد تنها قبض جیرهبندی که مردم نیاز خواهند داشت، مارک آلمان است. آنها سخت کار خواهند کرد تا مارک آلمان به دست بیاورند، صبر کن تا ببینی! (3)
البته پیشبینی ارهارد بسیار دقیق بود. لغو محدودیت از قیمتها این امکان را به خریدارها داد تا تقاضای خود را بدون آنکه سیستم جیرهبندی در کار باشد به فروشندهها انتقال دهند و افزایش قیمتها نیز انگیزه افزایش عرضه را برای فروشندهها فراهم آورد.
دولت همراه با رفرم پولی و حذف کنترلهای اعمال شده بر قیمتها نرخهای مالیاتی را کاهش داد. اقتصاددان جوانی به نام والتر هلر که در آن زمان با اداره دولت نظامی آمریکا در آلمان همکاری میکرد و بعدا به ریاست شورای مشاوران اقتصادی جان اف کندی رسید، تغییرات فوق را در مقالهای که در سال 1949 به نگارش درآورد، توضیح داده است. هلر مینویسد «قانون شماره 64 دولت نظامی برای حذف اثر سرکوبکننده نرخهای بسیار بالا، سیستم مالیاتی آلمان [غربی] را درست در زمان رفرم پولی به کلی از میان برد» (ص 218). نرخ مالیات بر درآمد شرکتها که بین 35 تا 65درصد متغیر بود، در نرخ 50درصد تثبیت شد. به علاوه، اگرچه حداکثر نرخ مالیات بر درآمد اشخاص در میزان 95درصد ثابت ماند، اما تنها برای درآمدهای بالاتر از 250هزار مارک آلمان در سال اعمال میشد. این در حالی است که متفقین در سال 1946 تمامی درآمدهای بالاتر از 60هزار مارک رایش (یعنی در حدود 6هزار مارک آلمان) را مشمول این نرخ مالیات کرده بودند. در 1950 نرخ نهایی مالیات برای آلمانیهای دارای درآمد متوسط با درآمد سالانهای کمتر از 2400 مارک آلمان برابر با 18درصد بود. اگر همین افراد در 1948 درآمدی
معادل را برحسب مارک رایش کسب میکردند، در بازه مالیاتی 85درصد قرار میگرفتند.
شرایط پس از اعمال این تغییرات تاثیری که این تغییرات بر اقتصاد آلمان غربی نهاد، هیجانانگیز است. والیچ مینویسد: «حال و هوای کشور یک شبه عوض شد. چهرههای رنگ پریده، شبح مانند و گرسنهای که در جستوجوی بیپایان خود برای غذا در خیابانها پرسه میزدند، دوباره زنده شدند» (ص ۷۱).
در دوشنبه 21 ژوئن که مردم متوجه شدند پولی که بابت فروش کالاهایشان به دست میآورند بسیار باارزشتر از پول قدیمی است، مغازهها پر از کالا شد. والتر هلر مینویسد که این تغییرات «به سرعت پول را دوباره بهعنوان واسطه ارجح برای مبادله برقرار کرد و انگیزههای پولی را مجددا بهعنوان محرک اصلی فعالیتهای اقتصادی به وجود آورد» (ص 215)
شایان ذکر است که غیبت از کار نیز کاهش پیدا کرد. در ماه مه ۱۹۴۸ کارگران بهطور متوسط ۵/۹ ساعت در هفته از محل کار خود غایب بودند که بخشی از آن به این امر باز میگشت که پولی که آنها برای کسب آن کار میکردند، چندان با ارزش نبود و بخشی نیز به خاطر این بود که کارگرها مجبور بودند زمان زیادی را به جستوجو برای یافتن پول یا مبادله کالا با پول اختصاص دهند. در ماه اکتبر میزان متوسط غیبت از کار به ۲/۴ ساعت در هفته کاهش یافت. شاخص تولید صنعتی دو منطقهای در ژوئن ۱۹۴۸ تنها برابر با ۵۱درصد مقدار آن در ۱۹۳۶ بود. اما این میزان در ماه دسامبر به ۷۸درصد افزایش یافت. بهعبارت دیگر تولید صنعتی بیش از ۵۰درصد افزایش پیدا کرده بود.
پس از 1948 رشد تولید با فراز و نشیبهایی ادامه پیدا کرد. در 1958 نرخ سالانه تولید صنعتی بیش از 4برابر مقدار آن در شش ماه پیش از تغییر واحد پول در 1948 بود. همچنین تولید سرانه صنعتی بیش از 3برابر افزایش یافته بود. در مقابل، اقتصاد کمونیستی آلمان شرقی در رکود به سر میبرد.
از آن جا که ایدههای ارهارد موثر واقع شده بود، کنراد آدناور، اولین صدراعظم جمهوری فدرال جدید آلمان او را به عنوان اولین وزیر امور اقتصادی آلمان منصوب کرد. او تا ۱۹۶۳ که خود به عنوان صدر اعظم برگزیده شد، در این مقام ماند. ارهارد تا سال ۱۹۶۶ صدر اعظم آلمان بود.
طرح مارشال
در این نوشته هنوز به طرح مارشال اشاره نشده است. آیا نمیتوان احیای آلمان غربی را به میزان زیادی به این طرح نسبت داد؟ پاسخ منفی است و دلیل آن ساده است: کمک طرح مارشال به آلمان غربی آن قدرها زیاد نبود. کل کمک های این طرح و دیگر برنامهها تا اکتبر ۱۹۵۴ تنها به ۲میلیارددلار میرسید. حتی در ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ که این کمکها به حداکثر مقدار خود رسیدند، مقدار آن کمتر از ۵درصد درآمد ملی آلمان بود. به علاوه دیگر کشورهایی که کمکهای عمدهای از طرح مارشال به آنها رسیده بود، رشد کمتری را در مقایسه با آلمان از خود نشان دادهاند.
علاوه بر اینها در همان حال که آلمان غربی در حال دریافت کمک بوده تاوانها و جریمههایی معادل بیش از یکمیلیارددلار را نیز پرداخت کرد. نکته آخر و مهمترین نکته این که متفقین سالانه 2/7میلیارد مارک آلمان (4/2میلیارددلار) را بابت هزینههایی که اشغال آلمان برای آنها به همراه داشت از مردم این کشور مطالبه میکردند (البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که پرداخت هزینههای اشغال بدین معنا بود که آلمان غربی نیازی به هزینه کردن در امور دفاعی خود نداشت). به علاوه همان طور که تایلر کوئن متذکر میشود، بلژیک با بیشترین سرعت در میان کشورهای اروپایی خسارت دیده از جنگ بهبود یافت و اتکای خود به بازارهای آزاد را افزایش داد و بهبود و تجدید قوای این کشور پیش از اجرای طرح مارشال صورت پذیرفته بود.
نتیجه
آنچه برای بسیاری از ناظرین شبیه معجره به نظر میرسید، واقعا معجزه نبود. لودویگ ارهارد و دیگر اعضای مکتب فرایبورگ که خسارتهای ناشی از تورم همراه با کنترل قیمتها و بالا بودن نرخهای مالیاتی را درک میکردند و از امکان افزایش بهرهوری از طریق پایان دادن به تورم، حذف کنترلها و کاهش نرخهای نهایی مالیاتی آگاه بودند، چنین بهبودی را انتظار میکشیدند.
درباره نویسنده
دیوید هندرسون، سردبیر دایرهالمعارف مختصر اقتصاد است. وی عضو محقق موسسه هوور در دانشگاه استنفورد و استادیار اقتصاد در دانشکده تحصیلات تکمیلی در مونتری کالیفرنیاست. هندرسون اقتصاددان ارشد شورای مشاوران اقتصادی رییسجمهور بوده است.
منابعی برای مطالعه بیشتر
Cowen, Tyler. "The Marshall Plan: Myths and Realities." In Doug Bandow, ed., U.S. Aid to the Developing World. Washington, D.C.: Heritage Foundation, 1985.
Hazlett, Thomas W. "The German Non-miracle." Reason ۹ (April ۱۹۷۸): ۳۳-۳۷.
Heller, Walter W. "Tax and Monetary Reform in Occupied Germany." National Tax Journal 2, no. 3 (1949): 215-231.
Hirshleifer, Jack W. Economic Behavior in Adversity. Chicago: University of Chicago Press, ۱۹۸۷.
Klopstock, Fred H. "Monetary Reform in Western Germany." Journal of Political Economy 57, no. 4 (1949): 277-292.
Lutz, F. A. "The German Currency Reform and the Revival of the German Economy." Economica ۱۶ (May ۱۹۴۹): ۱۲۲-۱۴۲.
Mendershausen, Horst. "Prices, Money and the Distribution of Goods in Postwar Germany." American Economic Review 39 (June 1949): 646-672.
Wallich, Henry C. Mainsprings of the German Revival. New Haven: Yale University Press, ۱۹۵۵.
پانوشتها :
۱. Nicholas Balabkins, Germany Under Direct Controls (New Brunswick, N.J.: Rutgers University Press, ۱۹۶۴), p. ۶۲.
2. Edwin Hartrich, The Fourth and Richest Reich (New York: Macmillan, 1980), p. 4.
۳. Hartrich, The Fourth and Richest Reich, p. ۱۳.
ارسال نظر