تحلیل نایبرییس مجلس از اوضاع اقتصاد
نگاه پروژهای به اقتصاد خطای استراتژیک است
محمدرضا باهنر در گفتوگوی مفصلی با «دنیایاقتصاد»، تحلیل خود را از معضلات فعلی و چشمانداز آینده اقتصاد ارائه کرد.
محمدرضا باهنر در گفتوگوی مفصلی با «دنیایاقتصاد»، تحلیل خود را از معضلات فعلی و چشمانداز آینده اقتصاد ارائه کرد.
محمدرضا باهنر در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» توصیههای خود را به دولت دهم بیان کرد
نگاه پروژهای به اقتصاد خطای استراتژیک است
بعد از انتخابات یک عده میخواستند تلاش کنند که فضا را به سمت رادیکالیسم ببرند و متاسفانه موفق هم شدند.
مرجان توحیدی
بخش اول
محمدرضا باهنر به محض اینکه وارد دفتر کار خود شد منشیهای او مشغول تماس با حبیبا... عسگراولادی شدند و بعد از صحبت مهندس با وی برای مصاحبه به دفتر او راهنمایی شدیم. هرچند که آقای باهنر در تمام طول مصاحبه با موبایل خود سخت در تلاش بود تا بتواند با آقای لاریجانی تماس برقرار کند و وقتی با موبایل به نتیجه نرسید، با همان لحنی که گاه مجلس را اداره میکند، گفت که تنفس بدهیم! و بعد پس از یادداشتی که به او دادند با منزل آقای لاریجانی تماس گرفت و بالاخره در یک تماس دیگر آقای رییس را پیدا کرد و درباره امام صادق(ع) صحبت کرد. در همان دقایق تنفس از او پرسیدم به دانشگاه امام صادق میروید در پاسخ گفت: بله. گفتم برای چه؟ گفت: برای نماز. گفتم این همه راه، گفت: مگر نماز کم اهمیت دارد! بعد بلافاصله مصاحبه را از سر گرفتیم. باهنر در قسمت اول گفتوگو به سوالهای اقتصادی من پاسخ داد و نقدهایی را به عملکرد دولت در بخش خصوصی سازی و سهام عدالت مطرح کرد. باهنر گفت که دولت در اقتصاد پروژهای عمل میکند و در این سه چهار سال گذشته مثل پاندولی بوده است که یک سر آن به سمت تورم رفته و یک سر آن به سمت رکود. بهرغم عجلهای که داشت با اصرار
من، آقای باهنر موافقت کرد که به یکی دو سوال سیاسی هم پاسخ دهد. او اما در پاسخ به تمام سوالات من که به اتفاقات درون جریان اصولگرایی پس از انتخابات اشاره داشت دائما به حوادث پیش و پس از انتخابات گریز میزد و موسوی و کروبی را مورد انتقادهای شدید خود قرار میداد و هر قدر که تلاش داشتم او را به سمت پاسخ خود سوق دهم، وی گویی آنچه را باید میگفت، بر آن تاکید میکرد تا به نوعی زهر انتقادات افرادی را بکاهد. او البته در جواب آنهایی که او را در مجلس از تیغ نقد خود گذراندهاند، چون حمید رسایی، بارها تاکید کرد که قرار نیست که اگر آنها تیری به سمت ما پرتاب کردند، ما هم تیری به سمت آنها پرتاب کنیم. ما میگوییم دستتان درد نکند! شما تیر بزنید ما کار خودمان را میکنیم. شاید مقصود باهنر همان کارهایی بود که قرار بود حین نماز در دانشگاه امام صادق در مجاورت مهدوی کنی و لاریجانی و ... پیگیری کند.
آقای باهنر، به نظر میرسد بعد از حوادثی که بعد از انتخابات اتفاق افتاد، یک مقدار مباحث اقتصادی مغفول واقع شد. این رویه قبل از انتخابات هم مشاهده میشد. خیلیها هم به نگاه دولت به اقتصاد انتقاد داشتند.
بعد از انتخابات با توجه به حوادث بعد از آن به نظر میرسد که مشکلاتی که در اقتصاد بود یک مقدار عمیقتر شده است.
آیا فکر میکنید بعد از این 3-2 ماهی که از انتخابات گذشته است مجلس میتواند وارد عمل شود و مباحث و مشکلاتی که در اقتصاد وجود دارد را حل کند.
اولین مسالهای که من عرض میکنم این است که متاسفانه، بهرغم اینکه ما انتخابات زیاد در کشورمان داریم ، اما این انتخابات عملا ۳-۲ ماه مانده به برگزاریاش تا ۶-۵ ماه بعد از انتخابات بقیه مسائل کشور را تحتالشعاع قرار میدهد.
این موضوع مطلوبی نیست و بهتر است ما که مسوولان کشورمان را مستقیم یا با یک واسطه توسط مردم انتخاب کنیم و این یک کار مستمری است و باید تلاش کنیم بقیه جریانات کشور تحت تاثیر این موضوع قرار نگیرند.
شاید یکی از علتهایی که مسائل اقتصادی تحت تاثیر این انتخابات قرار میگیرد اقتصاد به شدت دولتی ما است.
یعنی همه دستگاهها و بنگاههای اقتصادی به نوعی وابسته به دولت هستند. مدیران آنها به وسیله مسوولان دولتی عزل و نصب میشوند.
وقتی به یک انتخابات نزدیک میشویم، مدیران منتظر میمانند که آیا عوض میشوند یا نه؟ و این از مشکلات عمومی کشور ما است.
شاید یکی از راهحلهای آن واگذاری باشد، یعنی اگر تصدیهای دولت در بخش اقتصاد کم شود قاعدتا بخشخصوصی دیگر منتظر نمیماند که حالا دولت میرود و میآید و کارها با رکود روبهرو نمیشود.
به صورت اخص هم الان ما در دوران رکود هستیم، در دنیا کاملا رکود حاکم هست و خبرهایش را همه دارند، بر بازارهای مالی بعد از آن فروپاشی رکود سنگینی حاکم است و حتی ممکن است تشدید هم بشود.
اقتصاد ما خیلی درگیر اقتصاد جهانی نیست، به همین دلیل آثار رکود بیرونی در کشور ما هم دیر میرسد و هم کم میرسد. برای اقتصاد ضعیف ما باز موثر است و تعیینکننده است.
این رکودی که به آن اشاره فرمودید، متاثر از حوادث بعد از انتخابات هم بود که این رکود بخواهد بیشتر هم بشود؟ با توجه به اینکه ما جو ملتهبی را داشتیم.
ما نمیتوانیم بگوییم بیتاثیر بوده اما اگر تصور کنیم این مسائل، همان چیزی که شما میفرمایید.
اتفاقا همان بخشخصوصی اگر بتواند بدون بخش سیاسی کارش را جلو ببرد قطعا معطل نمیکند، بخش دولتی شاید بکند اما بخش خصوصی چون سرمایه، زمان سرمایه و مدت خواب سرمایه و ... برایش هزینه و قیمت دارد، تفکیک میکند کارهایش را. یعنی مردم کارهای سیاسیشان را از کارهای اقتصادیشان جدا میکنند. اما همین که اقتصاد دولت یک مقدار رکود دارد و خوابیده اثر میگذارد، اما من میخواهم بگویم که الان باز هم پارامتر عمده آن نیست. مثلا الان ما در کشورمان در بخش مسکن رکود سنگینی داریم.برای این رکود سه عامل موثر را میشود مثال زد:
یکی همین مساله بازار جهانی است، عمدتا مسکن در خیلی از کشورها دچار یک رکود وحشتناک شده است.
نکته دوم اینکه اصلا سابقه تاریخی خود ما است. ما در ۴۰ سال گذشته در کشورمان عموما در بخش مسکن ۳-۲ سال رکود داشتهایم و بعد رونقی پیدا میکند و با قیمت شتابان پلکانی بالا میرود و دوباره به یک رکود میرسد.
ما الان در دوران رکود مسکن هستیم، اگر آن منحنی 40 ساله را در نظر بگیریم، الان قیمتها تقریبا در کف است و باز هم معاملهای انجام نمیگیرد، چون بعضیها معتقدند که ممکن است منحنی قیمت این کف را هم سوراخ کند و پایینتر برود.
بنابراین نه خریدی انجام میشود و نه فروشی انجام میشود و طبیعی است سرمایهای هم که باید به این بخش بیاید، نمیآید.
مسکن که راکد میشود به تبع آن از 100 تا 300 رشته صنعتی تحت تاثیر قرار میگیرند و میخوابد، از سیمان و فولاد و شیشه و رنگ و ...
اینها همه صنایع وابسته به مسکن است، یعنی اگر بخش مسکن راه بیفتد آنها را پشت سر خودش میکشاند، اگر آنها بایستد که ...
اینها یک طرف است و بله خود جریانات سیاسی هم یک بخش تاثیرگذار است.
یعنی این ۳ عامل: یکی رکود جهانی، یکی رکود طبیعی داخلی خودمان و یکی بخش مسکن و یکی هم ممکنه جریانات سیاسی باشد.
من در این بخش سهم مسائل سیاسی را سهم زیادی بهش نمیدهم در این قضیه!
در بخش مسکن فقط؟
نه در بسیاری از مسائل.
یکی از عوامل موثر رکود در کشور ما مسائل داخلیما است، مساله قفل شدن بانکها است.
در 3 سال گذشته بانکها خیلی بیحساب و کتاب خرج کردهاند، وام دادند، زودبازدهها بود. نقدینگی بسیار افزایش پیدا کرد و ...
بعد دولت رسید به نقطه کنترل تورم و به قول مسوولان بانک مرکزی میگفتند ما ۲ قفله کردیم، ۳ قفله کردیم بانک مرکزی را، نقدینگی کم نشده اما سرعت گردش نقدینگی کاهش پیدا کرده و تورم ناشی از حجم نقدینگی است به اضافه سرعت نقدینگی.
سرعت نقدینگی که کم شده، تورم را کاهش داده اما به همان نسبت رکود را هم حاکم کرده است.
دلیل یک بخش از مشکلات اقتصادی که در کشور به وجود آمده از چهار پنج سال گذشته قطعا متاثر از تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای دولت بوده است و شاید بخشی از آن هم اظهارنظرها و تحلیلهایی بوده که اقتصاددانان خارج از دولت آنها را مطرح کردند و رابطهای با دولت نداشتند، خیلیها هم سعی کردند این ارتباط را ایجاد کنند؛ نامه بدهند، درخواست دیدار داشتند، اما عملا نتیجه خاصی نداشت، به خاطر همین الان ما شاهد هستیم که فضای ساکتی بین تحلیلگران اقتصادی که خیلی با دولت ارتباط ندارند دیده میشود، فکر میکنید این بخش قضیه به این مساله برمیگردد که دولت در تصمیمگیریهای اقتصادی براساس تفکر خاص خودش عمل میکند و با مشاوران و اقتصاددانان که بیرون از دولت هستند توجهی ندارد.
به طور کلی بخشی از مشکلات به خاطر این بیتوجهیها به تحلیلهای متفاوت است؟
قرار شد سوالات سیاسی و اقتصادیتان را جدا کنید، حالا سوالات اقتصادیتان را به سمت سیاسی میکشید. اما من عرض کنم که در این بخش من عامل موثر را عدم شفافیت سیاستهای کلان اقتصادی دولت میدانم.
اینکه کارشناسان یک چیزهایی میگویند، بعضی از حرفهایشان شنیده میشود و بعضی دیگر نه بالاخره هست. آقای رییسجمهور چند جلسه گذاشتند با اقتصاددانان و صحبت کردند و جالب بود که نتوانستند همدیگر را قانع کنند، همین جوری یک گپ و گفتی بود که چیزی گفته باشند تا اینکه جلسات نتیجه داشته باشد.
دو طرف هم بعد از مذاکرات در رسانهها اعلام کردند که ما طرفمان را قانع کردیم، آنها میگویند ما رییسجمهور را قانع کردیم آن طرف دولت میگوید ما سیاستهای اقتصادیمان را مطرح کردیم و آقایان پذیرفتند و اگر نپذیرفتند به خاطر گرایشهای سیاسی بوده است.
من معتقدم که دو طرف حرفهای همدیگر را اصلا گوش ندادند، نه خیلی اقتصاددانان دریافتند که سیاستهای راهبردی دولت چی هست و نه دولت تلاش کرد که سیاستهای خودش را تنظیم کند طوری که اقتصاددانان بتوانند درک کنند.
آیا واقعا دولت سیاستهای مشخص اقتصادی دارد؟ با توجه به عملکردی که الان میبینیم میشود گفت که از سیاست اقتصادی خاصی پیروی میکند؟
نمیشود که نداشته باشد، دارد اما من فکر میکنم که قبلا میگفتیم، الان هم میگوییم سیاستهای راهبردی اقتصادی دولت بیشتر سیاستهای اقتصادی نیست، به اصطلاح اقتصاد کشور را پروژهای به آن نگاه میکند که من فکر میکنم از خطاهای استراتژیک دولت است .
شما که این کار را نمیکنید؟!دولت کار اجرایی را بر عهده دارد.
بله،ما در حاکمیتیم نباید زیاد کارها را گردن یکدیگر بیندازیم. من انتقادی ندارم. میخواهم بگویم خطا اینجاست که کارها را پروژهای میبینند، یعنی به عنوان نمونه دولت میبیند که قیمت مسکن بالا رفته، بعد میگوید باید قیمت را پایین بیاوریم، به هر قیمتی باید این کار انجام شود و قیمت مسکن پایین آورده شود.
اقتصاددان این را قبول ندارد، میگوید من باید تورم را کنترل کنم، اما مواظب رشد اقتصادی هم باشم، مواظب نرخ بیکاری هم باشم. یعنی یک اقتصاددان یک سبد سیاستی میبیند و با هم و همزمان دغدغه رشد اقتصادی دارد، دغدغه سطح عمومی قیمتها را دارد، دغدغه نرخ بیکاری را دارد. دغدغه شاخصهای توسعه انسانی را دارد و تعادل در توزیع درآمدها را دارد. اما پروژهای که بخواهند به قضیه نگاه کنند، شما در نظر بگیرید، ما اول در دولت نهم در ۲ سال اول به شدت دولت دنبال رونق اقتصادی بود. یک اختلاف نظری هم که با مجلس پیدا کرد ما میگفتیم بودجهای که برای طرحهای عمرانی میگذارید اقتصاد ما کشش جذب آن را ندارد و باعث تورم میشود، میگفتند نه ما پول داریم و باید خرج کنیم و کار کنیم. واقعا هم کار کردند.
در مسکن، در راه، مثلا در جادهسازی و بندرسازی کارهای عمرانی زیاد کردند، بعد مواجه شدند با آن پیشبینی که ما میکردیم که اقتصاد کشش ندارد. خوشبختانه خوانندگان روزنامه شما تخصص دارند و نیاز نیست زیاد توضیح دهیم، اما وقتی که ما فرض میکنیم 20میلیون تن سیمان در کشور داریم ما باید به اندازه مصرف 20 میلیون تن سیمان در کشور سرمایهگذاری کنیم در طرحهای عمرانی و الا اگر قرار باشد به اندازه 30میلیون تن سرمایهگذاری کنیم در یک سال این 10میلیون تنی را که کم میآوریم باید از نقاط خیلی دوردست وارد کنیم و اقتصادی نیست و گران است. از آمریکا و اروپا و آسیای دور که نمیشود سیمان وارد کرد، نفت حرکت میکند در تمام دنیا، ولی سیمان و سنگ و اینها باید یک حدفاصل مشخصی برای حملونقلش در نظر بگیریم. بعد از آن توجیه اقتصادی ندارد.
اگر ما پول به اندازه ۳۰میلیون تن سیمان گذاشتیم، اما ۲۰میلیون تن سیمان داشتیم یا باید از راه دور یا گرانقیمت وارد کنیم یا این که سیمان موجود را گران بخریم یعنی بازار، طرف تقاضا تحریک شد، طرف عرضه رشد متناسب با آن ندارد. یا کوتاهمدت نبوده است.
ما این مسائل را اوایل دولت گذشته به بحث گذاشته و درگیری داشتیم، بعد که تورم رفت بالا و به 26-25 رسید و یک دفعه به این جمعبندی رسیدند که حالا باید جلوی تورم را بگیرند. چه طور جلوی تورم را بگیرند؟ بانک مرکزی سهقفله شود. بنگاههای اقتصادی نیمهکاره بماند.
پول سرمایه در گردش را بعضی از بنگاهها الان ندارند، قیمتهایی که بالا رفت الان سرمایه در گردش را افزایش میدهد، مثلا یک خودروساز وقتی میخواهد کار کند، با هزارمیلیارد تومان میتوانسته مثلا ۲۰۰هزار خودرو در سال تولید کند، الان اگر بخواهد همان مقدار تولید کند باید هزار و پانصدمیلیارد تومان پول در گردش داشته باشد، چون فولادش گران شد، مسش گران شد و چیزهای دیگر... بعد گفتند میخواهیم تورم را کنترل کنیم، برای این کار رکود حاکم شد، رکود که حاکم شد دوباره چرخ اقتصاد باز میایستد. من میخواهم بگویم این که شما فرمودید اقتصاددانها یا دولت یا سیاستهای اقتصادی دولت مشخص نیست، من میگویم که یک جاهایی مشخص است و قابل نقد. شاید یکی از علتهای اساسی این است که دولت مسائل اقتصادی را پروژهای میبیند، فکر میکند اگر ما موبایل کم داشتیم تمام کارخانهها را تعطیل میکند و موبایل میسازد.
یا مثلا اگر خودرو اضافه آوردیم، خودروسازی را تبدیل کنیم به ماشین سنگین ساختن تا اینکه خودرو سبک ساختن خطش تبدیل به خودرو سنگین شود هزینه دارد! کلی سرمایه هدر میدهد و قسعلیهذا.
اینها را شمایی که در مواجهه با دولت هستید تذکر دادید و صحبت کردید و دورادور این نواقص در رسانهها مطرح میشود، ولی آیا دولت دارد بیتوجهی میکند؟
نه. بیتوجهی نمیکند، یک پاندول راه افتاده، این پاندول تا به نقطه تعادل برسد یک مقدار هزینه به کشور تحمیل میکند. یک طرف رفته به سمت تورم و دیده این تورم زیاد شده و رفته به سمت رکود...
این تا سه چهار طرف برود و برگردد سه چهار سال وقت میگیرد و سرمایهگذارها گیج میشوند که کارهایشان را چگونه تنظیم کنند.
سیاستهای باثبات اقتصادی ما کم است، این سیاستها که کم شود، فرار سرمایه هست، پول سرعتش کم میشود و ... میخواهم بگویم این توضیحات را که من مختصر میدهم، میخواستم بگویم شما اصلا دنبال یک عامل نگردید، این که رکود هست چون انتخابات بوده یا اغتشاش بود، نه اصلا چنین چیزی نیست.
مسائل سیاسی و اینها اثرش کمتر از آثار رکود طبیعی تاریخی کشور ما بود، تا رکودی که در دنیا وجود دارد و موجش به کشور ما دارد میرسد، شما اصلا به دنبال یک عامل مطلق نباشید.
بله همان اول عرض کردم که این مسائل شاید تاثیرگذار بوده. به نظر میرسد که دولت دهم هم برنامه اقتصادی مشخصی ندارد لااقل وزیر اقتصاد یا خود آقای احمدینژاد هم به نظر میرسد متمرکز شدند روی برنامه تحول اقتصادی که 7 تا پروژه است که تا بخواهد برنامهاش عملیاتی شود زمان زیادی را از دست میدهیم به اضافه اینکه تمام هم و غمشان روی هدفمند کردن یارانههاست، فکر نمیکنید اینها همه باعث میشود که مشکلاتی که در بخش اقتصاد داریم یک مقدار مغفول شود و در کوتاهمدت و میانمدت ما چه خواهیم کرد؟
من اعتقاد ندارم که دولتها یا مجالسی که میآیند و میروند برنامههای سیاستهای کلان اقتصادی داشته باشند. نباید داشته باشند، ضرورتی ندارد. برنامههای اقتصادی و سیاستهای راهبردی کشور در فرآیندهایی شکل میگیرد که خیلی باید رفت و آمد دولتها در آن اثر نکند. بیشتر سیاستهای اجرایی است که دولت میتواند تنظیم کند. مثلا ما در اسناد کشورمان یک سند چشمانداز داریم که ۲۰ ساله است. ما مدعی هستیم که هر دولت یا مجلسی که میآید مکلف است آن را دنبال کند، اصلا یک دولتی نمیتواند بگوید سند چشمانداز را قبول ندارم.
برنامههای توسعه کشور، برنامههای 5 سالهای که ما داریم، عمدا 5 ساله گرفتیم که به اصطلاح با عمر یک دولت متفاوت باشد. برای این که رفت و آمد دولتها در برنامههای اقتصادی و سیاسی و سیاست خارجی نباید تاثیر بگذارد.
الان در برنامههای دولت دهم چارهای نیست، دو سه تا کار بیشتر نباید بکند، یکی چشمانداز را باید ادامه دهد، یکی در مورد اصل ۴۴، سیاستهای اجراییاش را باید یک مقدار اصلاح کند و سرعت اجرا را بیشتر کند.
دولت در تئوری قبول دارد، باید بنشینیم و مسائل را حل کنیم. در برنامه پنجم توسعه، در نیمه اول سال منتظر بودیم که عملا تمام شد، ولی در هر صورت ما برنامه پنجم لایحهاش را باید داشته باشیم، چون سیاستهای کلیاش را مجمع تشخیص مصلحت تصویب کرده و مقام معظم رهبری سال پیش ابلاغ فرمودند و دولت برنامهها را هنوز نداده و ما منتظر هستیم.
الان تقریبا دارد یک اشکال قانونی پیش میآید، توصیه ما این است که دولت سریعتر لایحه برنامه پنجم را به ما بدهد. هدفمند شدن یارانهها مساله بسیار مهمی است. من هم معتقدم اگر هدفمند شدن یارانهها دقیق و با تدبیر عملیاتی شود، آثارش کمتر از یک برنامه توسعه نیست، یعنی به اندازه یک برنامه ۵ ساله آثار اقتصادی دارد.
غیر از اینها سیاستی لازم نیست داشته باشد، اینها باید با هم هماهنگی شود و با هم قفل شود تا کار را بتواند دنبال کند.
مجلس چه کاری میتواند انجام دهد؟
هدفمند شدن یارانهها در دستور هست و فکر میکنم ظرف 10-15 روز آینده اولین یا دومین دستور ما است. کار خوبی هم رویش انجام شده و فکر میکنم در صحن علنی مشکل نداشته باشد.
برنامه پنجم را منتظریم که دولت تقدیم کند، مقدمات کار را فراهم کردیم، هنوز فکر میکنیم اگر اول مهر ماه لایحه را به ما بدهند بتوانیم برای سال آینده آمادهاش کنیم، اما اگر دیرتر بشود ممکن است ما یک سال قطع برنامه داشته باشیم.
ضربالاجل به دولت بدهید.
ما قبلا گفتیم. دولت اگر میخواست ما جدول زمانبندی داشته باشیم میبایست حتما اول تابستان میداد که نداده است. من میگویم در مهر ماه هم اگر بدهد شاید بشود یک کاریش کرد، ولی اگر دیرتر بشود ما قطعا سال ۸۹ طبق برنامه پنجم نمیتوانیم جلو برویم.
ما از نظر برنامه مشکل نداریم. انشاءا... باید همتی باشد که همه در یک خط کار کنیم.
که ظاهرا در این مدت از این ریل خارج شدهایم؟
حالا بستگی دارد که ببینیم ریل کجا هست.
همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند اصل ۴۴بوده، سیاستهای کلی بوده که ظاهرا دولت خیلی نتوانسته روی این ریل حرکت کند.
نه، حرکت کرده، مثلا در اصل 44 بعضی از سیاستهای اجراییاش را نقد داریم به آن و به سرعت آن.
مثلا مقوله سهام عدالت در بعد عدالت اجتماعی، مساله لازمی است و ضرورت دارد، سیاستهای اجراییاش طوری تنظیم شده که عملا خصوصیسازی را انجام نمیدهد، یعنی سهام عدالت را، ۴۰درصد از سهام واگذاری قرار بود از طریق سهام عدالت واگذار شود، ما آن را هم قبول داریم.
اما مکانیزم آن باید طوری باشد که واقعا به بخش خصوصی انتقال داده شود و 40درصد از مدیریت بنگاهها به بخش خصوصی داده شود. الان 40درصد میدهند به سهام عدالت بعد دوباره نماینده این سهامدارها چه کسی است؟ دولت است؛ آقای استاندار یا فرماندار یا وزیر است. ما بعضی بنگاهها را داریم که عملا در دفاتر بیش از 50درصدش واگذار شده، اما هنوز مدیرانش را آقای وزیر نصب و عزل م یکند. مثلا خودروسازیها در کشور، که میگویند خصوصیسازی شده، اما الان چه کسی قبول دارد که ایرانخودرو یا سایپا و حتی شرکتهای پاییندستیشان را همه رییس و روسا را وزیر صنایع نصب و عزل کند.
در صورتی که درصدی که خودشان میدهند، درصد بالایی است، درصد واگذاری که به سهام شرکتها میدهند، وزیر صنایع میگفتند ما بالای ۵۰درصد میدهیم.
درصدها از 50درصد گذشته، ولی باز مدیریت دست دولت مانده، در حالی که ما یکی از مسائل خصوصیسازیمان این است که دولت مدیریت اینها را رها کند.
بعد از انتخابات جریانی که نتیجه انتخابات به نفع آنها اعلام شد، به نظر میرسد که به نوعی به یک پالایش در جریان اصولگرایی دارند دست میزنند، پالایش به نفع خودشان، در غیاب احزاب اصلاحطلب که الان نمیتوانند مانوری داشته باشند، بخشی از اصولگرایان در بدنه انتقاد هستند و این جریان خیلی نمیپسندد و همواره سعی میکند که این جریان را تعدیل کند. آیا شما با این قضیه موافقید که این اتفاق دارد میافتد؟
بعد از انتخابات یک عده میخواستند تلاش کنند که فضا را به سمت رادیکالیسم ببرند و متاسفانه موفق هم شدند.
یعنی هم آنهایی که رای نیاورده بودند تلاشهای تندی را کردند و بعضیهایشان ساختارشکنانه برخورد کردند که انتظار این نبود و اشتباه کردند. اگر از قبل برنامه نداشتند افتادند در هیجانات و نتوانستند عقل و تدبیر را بر برنامههایشان حاکم کنند.
اینها افتادند در یک سری مسائل هیجانی، یا از قبل پیشبینی کرده بودند که کارهایی را انجام بدهند یا بعد اینجوری به آنها باوراندند که آقا حق شما را خوردهاند و ضایع کردند و تحریک شدند و افتادند دنبال یک سری بحثهای دیگر.
طرفی هم که موفق شد و پیروز شد جوانب امر و آرامبخشی بعد از انتخابات را در برنامه خودش نگذاشت.
من خیلی خلاصه اگر بخواهم بگویم و شفاف میخواهم بگویم، 2 کاندیدای اصلی که رای آوردند، آقای مهندس موسوی حاضر نشد که بپذیرد رای نیاورده است و اینجوری به او القا کردند که حق شما را خوردند و متاسفانه به اقداماتی دست زد که زیبنده یک فرد خوب و با سابقه انقلابی نبود.
طرف پیروز آقای احمدینژاد هم باز حاضر نشد که قبول کند در کشور درست است که ۲۴میلیون رای آورده و بالا هم هست، اما اولا ۱۳میلیون به او رای ندادند و این که مثلا در تهران رای اکثریت را نیاورده است و در تهران رای اکثریت با آقای مهندس موسوی بوده است.
اینها لازمه دموکراسی است، آقای مهندس موسوی باید بپذیرد که ممکن است در مرکز کشور آدم رایاش بیشتر باشد. ولی در کشور کمتر باشد.
من این را تعبیر میکردم در صحبتم به این که ما متاسفانه اخلاق پیروزی و اخلاق شکست را نداریم.
وارد رقابتهای انتخاباتی میشویم، آن که پیروز میشود فکر میکند که در یک میدان نظامی و جنگ پیروز شده و فکر میکند از طرف مقابل باید غنیمت بگیرد و همان داستانهایی که در جنگها اتفاق میافتد.
آن کس هم که شکست خورده فکر میکند دنیا به آخر رسیده و به هر قیمتی هست آن فرد پیروز را باید پایین بکشد.
هر دو خلاف دموکراسی است. ما مدعی هستیم که قانونمندیم و دموکراسی را قبول داریم این 2 تا جمله را من فکر میکنم این 2 طرف سختشان است بپذیرند، آقای مهندس موسوی برادر محترمی که در انقلاب نقش میتوانستی داشته باشی، نقشت را متاسفانه تخریب کردی و آدمی که حالا بعد از 20 سال آمده در صحنه، 13میلیون رای کمی نیست.
آقای مهندس موسوی ظرف ۳ماه فعالیت، ۱۳میلیون رای آوردهاند کم نیست قدر این ۱۳میلیون رای را بدان و درچارچوب نظام کار کن.
این که باورت بیاید که رایت 30میلیون بوده این حرف بیربطی است. نه استدلالی وجود ندارد، ما بارها رفتیم با ایشان صحبت کردیم. ایشان باید بپذیرد رایی که آورده رای خوبی است.
به قول مقام معظم رهبری فرمودند که اگر میخواستند کف خیابانها کشیده شود که ما انتخابات نمیخواستیم.
لشکر درست کنند 13میلیون آدم یک طرف بایستند و 25میلیون طرف دیگر بایستند بعدش هم حمله کنند و... قرار نیست که مملکت اینجوری اداره شود. رقابت در انتخابات انجام شده، به کف خیابانها کشیده شدن ندارد.
آقای پیروز هم، جناب آقای احمدینژاد بپذیرند که بالاخره دربعضی از شهرها رایشان در اقلیت است. اشکالی هم ندارد.
اصلا قرار نیست که کسی که 60درصد آرا را میآورد یا 65درصد را، در تمام نقاط کشور 65درصد رای داشته باشد.
آقای احمدینژاد باید بنشیند تحلیل کند که چرا در تهران اقلیت شده و آنهایی که شکست خوردند و فکر میکنند که تخلف شده اگر میتوانستند در ۳۰شهر تخلف کنند خب در تهران هم تخلف میکردند.
چه دلیلی دارد بگوید در تهران من رایم کمتر شده است. یعنی حرفها مستدل نبود، هیجانی بود و این داستانها به وجود آمد.
من فکر میکنم یک مقدار در دموکراسی باید بیشتر تمرین کنیم.
ارسال نظر