نگاه
آیا تصمیمات بخش خصوصی قابلاطمینان است؟
مترجم: حسن افروزی
نیویورک تایمز در تاریخ ۲۸ فوریه مقالهای را از رابرتریچ، وزیر سابق کار ایالات متحده چاپ کرد. ریچ در نوشته خود از والمارت (شرکت والمارت یکی از شرکتهای قدرتمند در امر خرده فروشی است) در مقابل منتقدانش چنین دفاع کرده است: «بالاخره، چنین نبوده که موسس وال مارت، سم والتسون و دیگر مسوولان موفقش، بزرگترین خرده فروشی جهان را این گونه ایجاد کرده باشند که به زور ما را مجبور کنند از آنها خرید کنیم.»
مترجم: حسن افروزی
نیویورک تایمز در تاریخ 28 فوریه مقالهای را از رابرتریچ، وزیر سابق کار ایالات متحده چاپ کرد. ریچ در نوشته خود از والمارت (شرکت والمارت یکی از شرکتهای قدرتمند در امر خرده فروشی است) در مقابل منتقدانش چنین دفاع کرده است: «بالاخره، چنین نبوده که موسس وال مارت، سم والتسون و دیگر مسوولان موفقش، بزرگترین خرده فروشی جهان را این گونه ایجاد کرده باشند که به زور ما را مجبور کنند از آنها خرید کنیم.»
ولی در هر حال ریچ فقط از انگیزههای والمارت دفاع میکند و قبول دارد که این نهاد بدترین شکل انحصار را به وجود آورده است. بنا بر ادعای وی، این شرکت به طور متوسط به هر کدام از 2/1میلیون کارمند آمریکایی خود، ساعتی تنها 68/9دلار حقوق میدهد و این در صورتی است که اکثر این افراد تحت پوشش بیمه اجتماعی قرار ندارند، همچنین بنا به اظهارات وی این شرکت نسبت به اتحادیهها بیاعتنایی کرده و باعث ورشکستگی تمامی خرده فروشان کوچک در شهرها شده است.
ریچ معتقد است که مراجعه اختیاری افراد به والمارت شاهدی بر این مدعا نیست که این خواسته واقعی مراجعین است. او چنین مینویسد:
مشکل این جاست که تصمیماتی که ما میگیریم کاملا بیانگر ارزشها و خواستههای واقعی ما نیستند. مثلا من اصلا مایل نبودم کتابفروشی انجمن مان در کمبریج بسته شود (که البته پاییز گذشته این اتفاق افتاد)، ولی با این حال من بسیاری از کتابهای مورد نیازم را از سایت آمازون خریداری کردم. به علاوه ما تا وقتی که در شغل خودمان دچار چنین مشکلاتی نشویم، اهمیت آنها را درک نخواهیم کرد. من از اتفاقی که برای کارکنان خطوط هوایی در حال افتادن است اصلا خوشنود نیستم، ولی باز هم سعی میکنم که برای مسافرت بلیت ارزانتر تهیه کنم.
بهترین راه برای کارکنان و شهروندان برای آگاه کردن دیگر افراد، وضع قوانینی است که به تبع آنها تصمیمات افراد از لحاظ اجتماعی بهینه شود. برای مثال این قانون که بنگاههای با بیش از ۵۰ کارمند یا کارگر باید کارکنان خود را بیمه کنند، ممکن است باعث این گردد که خدمات یا محصولات آن بنگاه با افزایش قیمتاندکی همراه باشد و این مسلما برای من اصلا خوشایند نیست، ولی به هر حال عادلانه است. همچنین قوانینی مانند افزایش حداقل حقوق یا تغییر در قانون کار نیز چنین است؛ چراکه برای کارکنان بنگاهها شرایط بهتری را برای مذاکره در مورد حقوق و مزایایشان فراهم میسازد.
استدلالهای ریچ با اینکه ضعیفاند، ولی به هیچ وجه بیهوده و پوچ نیستند. حداقل او عقلایی بودن تصمیم مصرفکنندگان را برای مراجعه به والمارت قبول دارد. او سعی میکند توضیح دهد که چگونه تصمیمات آزادانه و عقلایی افراد میتواند باعث به وجود آمدن نتایج ناخواستهای شود که نامطلوب و ناخوشایندند.
با این حال افرادی که به نقش دست نامرئی در جامعه اعتقاد دارند - کسانی که میدانند جامعه یک مجموعه بزرگ و پیچیده از نتایجی است که به صورت ناخواسته از طرف افراد آن به وجود آمده است - نمیتوانند به راحتی بر استدلالی مانند استدلال ریچ چشم ببندند. نتایج ناخواسته نیازی نیست که همیشه مطلوب باشند. اگر حقوق مالکیت به گونهای نادرست تعریف شوند یا درست به اجرا در نیایند، آنگاه همان دیدگاه سودجویانه افراد که میتواند باعث شکوفایی اقتصادی گردد، به رکود اقتصادی یا حتی شرایطی بدتر بینجامد.
باز هم با این وجود، استدلال ریچ نادرست است. بزرگترین مشکل استدلال وی به نحوه برخورد با کارکنان باز میگردد. حتی کم درآمدترین کارمند والمارت - مثلا فردی با حداقل حقوق و بدون بهرهمندی از هیچ گونه حقوق دیگری مانند بیمه یا دیگر مزایا - به خاطر والمارت در شرایط بهتری قرار دارد. ما این را میدانیم چرا که او برای والمارت کار میکند. نابود ساختن والمارت باعث خواهد شد که او به دنبال اولویت دوم خود که بعد از کار کردن برای والمارت قرار دارد - چرا که او بین این دو انتخاب کار کردن برای والمارت را انتخاب کرده بود - برود.
افراد بسیاری این مشاهده واضح را نادیده میگیرند و معتقدند که موفقیت چشمگیر والمارت به قیمت نابودی تعداد زیادی خرده فروش کوچک تمام شده است، ولی این استدلال نمیتواند درست باشد. تقریبا تمام کارکنان خرده فروش والمارت کم مهارت به حساب میآیند. پس اگر والمارت نبود و آنها توسط نهادی دیگر استخدام میشدند باز هم حقوق کمی به آنها تعلق میگرفت. اصولا حقوق هر کارمندی بازتابی از بهرهوری و مهارت اوست، از اینکه چقدر باعث سود نهادی که برای آن کار میکند، میشود. نهادهای کوچکتر از جهت توانایی تامین مالی یک کارگر بیشتر از کارایی واقعیاش، هیچ ارجحیتی نسبت به والمارت ندارند، بدین ترتیب مشخص است که وجود والمارت بیشتر از نبودش برای کارکنانش سود و منفعت دارد.
منافع مصرفکنندگان
آیا بدیهی نیست که والمارت منافع زیادی را برای مصرفکنندگانش تامین میکند؟ همانطور که ریچ خود اقرار میکند، هیچ کس مجبور به خرید از والمارت نیست. افراد از آن خرید میکنند، چون احساس میکنند که خدمات بهتری ارائه میکند.
ولی از طرف دیگر ریچ معتقد است که انتخاب فردی یک مصرفکننده شاید با خواستههای واقعی او هم خوانی نداشته باشد. برای مثال فرض کنید که تمامی مصرفکنندگان حتی به قیمت پرداخت هزینههای بیشتر برای کالاهای مورد نیازشان هم که شده، حاضر به بسته شدن بنگاههای کوچک خرده فروشی نباشند. پس در این صورت مساله اصلی این است که هر مصرفکنندهای این گونه پیش خود فکر میکند: «خرید من از والمارت به تنهایی تقریبا هیچ تاثیری بر روی این روند نخواهد داشت پس من بهتر است که از خدمات والمارت استفاده کنم و نگران بسته شدن فروشگاههای دیگر نباشم».
حق با این مصرفکننده است، ولی مشکل این جا است که همه افراد این گونه فکر میکنند و هر کدام از آنها چیزی را انتخاب میکنند که امیدوارند بقیه انتخاب نکنند. اتفاقی که در این جا میافتد، این است که رقبای والمارت به قدری مشتریان خود را از دست میدهند که دیگر ماندن در این حرفه برای شان صرفه اقتصادی ندارد و در نتیجه بنگاه شان را تعطیل میکنند حتی با اینکه هر کدام از مصرفکنندگان حاضر بودند که با قیمت بیشتری خرید کنند، ولی این بنگاهها بسته نشوند.
با اینکه این استدلال ریچ میتواند درست باشد، ولی اصلا دلیلی برای دخالت دولت و وضع قوانین جدید نیست. برای فهمیدن دلیل این مساله توجه کنید که چگونه میتوان این استدلال را معکوس کرد. فرض کنید که والمارت تنها خرده فروش شهری است که در زمینی بزرگ در فاصله چند مایلی شهر قرار دارد. حال فرض کنید که مغازههای کوچک خردهفروشی در مرکز شهر راهاندازی شوند و همچنین فرض کنید مردم نگران تعطیل شدن والمارت شوند، شاید به این دلیل که نگران کارکنان آناند که از شغل خود بیکار نشوند، ولی با اینکه افراد نگران تعطیلی والمارت هستند از طرف دیگر ترجیح میدهند که از خرده فروشان داخل شهر که نزدیک ترند و راحت تر میتوان به آنها دسترسی داشت، خرید کنند. بدین ترتیب هر مصرفکنندهای به این امید که بقیه از والمارت خرید خواهند کرد، ترجیح خواهد داد تا از خرده فروش نزدیک خانهاش خرید کند، ولی چون تعداد بسیاری از این مصرفکنندگان این کار را انجام خواهند داد، تعداد مشتریان والمارت به طور چشمگیری کاهش خواهد یافت و در نتیجه تعطیل خواهد شد.
نتایج ناخواسته
معکوس کردن نتیجه چنین داستانهایی در مورد اینکه چگونه تصمیمات آزادانه افراد میتواند باعث نتایج نامطلوب گردد، بسیار آسان است. اگر قرار باشد چنین داستانهایی را جدی بگیریم تقریبا باید به هر تصمیم آزادانهای که افراد جامعه میگیرند به دیده شک و تردید بنگریم.
فرزانگی در دریافتن این نکته است دنیای ما هیچ شباهتی به آرمان شهر ندارد، جایی که هر رویایی قابلیت به حقیقت پیوستن را داراست و هر نیازی بی پاسخ نمیماند. در این دنیا بهترین کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که به هرکسی اعتماد داشته باشیم و بدانیم که وقتی او چیزی را آزادانه انتخاب میکند معتقد است که آن انتخاب برای او بهترین است. تصمیمات آزادانه افراد در جامعه مسلما به نتایج ناخواسته زیادی خواهد انجامید - نتایجی که تجربه نشان میدهد نه تنها برای افراد تصمیم گیرنده منافعی را در بر داشته، بلکه بسیار بهتر از نتایجی هستند که توسط سیاستها و قوانین دولتی به وجود میآیند. دادن اختیار تغییر تصمیمات مبتنی بر حقوق فردی به دولت به این دلیل که شاید این تصمیمات به نتایجی بیانجامد که به خواسته خود افراد نزدیک نبوده، کاری بسیار مضحک و بیفایده است.
ارسال نظر