دایرهالمعارف اقتصاد
اخلاق و اقتصاد - ۱۵ شهریور ۸۸
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
اسمیت در اینجا حد وسطی بین تئوریهای اخلاقی سنتی که اصولا دیگرخواهانه بودهاند و تئوری اقتصادی خودش که به قدرت افراد خودمدار در بازارهای آزاد خوشبین است، طرحریزی میکند.
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
اسمیت در اینجا حد وسطی بین تئوریهای اخلاقی سنتی که اصولا دیگرخواهانه بودهاند و تئوری اقتصادی خودش که به قدرت افراد خودمدار در بازارهای آزاد خوشبین است، طرحریزی میکند.
دیدگاه اسمیت با پذیرش اینکه پیگیری منافع شخصی طبیعی و برای کارکرد موثر کاپیتالیسم سودمند است، دیدگاهی مدرن به شمار میآید و بر اخلاق خودمدارانه پایه گذاشته شده است. در عین حال، وی با ادای احترام زیاد به کسانی که نسبت به پیگیری منافع خود بیعلاقهاند و حتی حاضرند از منافع خود چشمپوشی کنند یک رویکرد نوع دوستانه را هم اتخاذ میکند .
در مقابل دیدگاه آدام اسمیت، منتقدان کاپیتالیسم هم عصر وی دیدگاهی سنتی نسبت به منافع شخصی دارند. این دیدگاه از این قرار است که منافع شخصی اساسا ضد اجتماعی است و از مقوله اخلاق، خارج میشود. به علاوه چون کاپیتالیسم بر منافع شخصی مبتنی است پس به تعارض منافع منجر شده و یک سیستم با جمع صفر است. ضمنا از آنجا که خیر جامعه به طور کلی، استاندارد ارزش است، بنابراین منافع شخصی و کاپیتالیسم را باید محدود ساخته یا فدا نمود.
اما بینش اقتصادی اسمیت آن است که نفع شخصی و کاپیتالیسم سبب بروز تعارضهای اجتماعی نمیشوند. این تحلیل وی او را به این باور رساند که افراد منفعتجو غالبا در مبادلات برد - برد وارد میشوند. این بدان معنی است که انگیزه کسب سود، حقوق مالکیت، تقسیم کار، رقابت و دیگر مشخصههای کاپیتالیسم به رفاه فردی و هماهنگی اجتماعی منجر میگردند. اما اسمیت همچنان باور داشت که خیر جامعه استاندارد اخلاقی ارزش است.
فراتر از رویکرد اسمیت آن چیزی است که به عنوان مثال نئوارسطوییها و آینرند به آن باور دارند. در این دیدگاه نفع شخصی، اخلاقی بوده و آنچه کاپیتالیسم را توجیه میکند، حفاظت آن از اشخاص و قادر ساختن آنها به پیگیری زندگی و شادی فردی خودشان است. این طرز تفکر با تحلیل اقتصادی اسمیت درباره کاپیتالیسم به عنوان شبکهای از مبادلات برد-برد موافقت دارد، اما با توجیه اساسی اخلاقی وی همخوانی ندارد.
تحلیل اخلاقی و اقتصادی به سرعت پیچیده میشوند و سه پرسشی که در بالا به آنها اشاره شد، نقطه آغازینی را برای ادغام این دو رشته فراهم میآورند.
مباحث فعلی ما راجع به ارزشها و سیاستهای زیستمحیطی میتوانند ما را در به تصویر کشیدن این تاثیر متقابل پیچیده یاری کنند. بحثهای زیستمحیطی که امروزه مطرح میشوند، با دو دسته از اعمال انسان یعنی استفاده از منابع و از میان بردن ضایعات مرتبط میشوند. به عنوان مثال اینکه درختها در حال از میان رفتن هستند و اینکه باید برای دستیابی به نفت در آلاسکا به حفاری بپردازیم، مسائلی در رابطه با استفاده از منابع هستند و اینکه موارد شیمیایی سمی، آب را مسموم میکنند و گازهای گلخانهای منجر به گرمایش جهانی میشوند، موضوعاتی مرتبط با دفع ضایعات هستند. برخی مسائل از قبیل بازیافت، به هر دو موضوع استفاده از منابع و از بین بردن ضایعات ارتباط دارند.
در آخر، به عنوان یک نمونه عملی به مساله بازیافت ظرفهای فلزی نوشیدنیها میپردازیم. بخشی از انگیزه بازیافت، این باور است که منابع طبیعی جهان (در این مورد خاص، آلومینیوم) رو به اتمام است. این باور تا حدودی به اطلاعات علمی ما بستگی دارد؛ اطلاعاتی از قبیل اینکه چه میزان آلومینیوم را میتوان از زمین به دست آورد، در حال حاضر چه مقدار از آن را مصرف میکنیم، بهبود تکنیکهای استخراج و فرآوری چه تاثیری را بر ذخایر آلومینیوم در دسترس بر جا خواهد گذاشت. میتوان براساس دادههای علمی چنین نتیجهگیری کرد که مقدار آلومینیوم در دسترس رو به افزایش یا کاهش است (به «منابع طبیعی» رجوع کنید).
بخش دیگری از مساله بازیافت به ملاحظات اقتصادی ارتباط دارد. بازیافت میتواند حجم در دسترس آلومینیوم را افزایش داده و میزان فضای لازم برای دفن زباله را کاهش دهد، اما هزینههایی را نیز به همراه دارد. اینها عبارتند از هزینههای ساخت و نصب سطلهای بازیافت برای قوطیهای خالی، هزینههای پولی و آلودگی ناشی از جابهجایی ماشینهای بازیافت در میان محلهها و مناطق تجاری برای جمعآوری مواد قابلبازیافت، هزینه زمانی قرار دادن قوطیها در صندوقها و سطلهای مناسب، هزینه باز فرآوری قوطیها برای استخراج آلومینیوم خام و ... اینکه آیا منافع حاصل از بازیافت بیشتر از هزینههای این کار هست یا خیر، به نتایج پردازش رقمیای که اقتصاددانها صورت میدهند، بستگی دارد.
قسمت دیگری از بحث بازیافت به تعهدات سیاسی بازمیگردد. با توجه به اینکه استفاده خوب از منابع و قرار دادن آشغالها در جای صحیح با ارزش است، برای دستیابی به این ارزشها باید بر چه نهادهای اجتماعی تکیه کنیم؟ آیا بازیافت باید داوطلبانه بوده و مسالهای از جنس انگیزههای بازار باشد؟ یا اینکه دولت باید بازیافت را به عنوان بخشی از یک دستور گستردهتر جهت مدیریت استفاده از منابع و دفع ضایعات در جامعه اجباری کند؟ (به «تراژدی منابع مشترک» و «محیط زیستگرایی بر مبنای بازار آزاد» رجوع کنید).
آنچه دیدگاه ما راجع به موضوعات علمی، اقتصادی و سیاسی فوق را تحتتاثیر قرار میدهد، مجموعهای از پیشفرضهای مربوط به ارزشهای اخلاقی است. افرادی که تفکر خودمدار دارند، محیطزیست را به شکل مجموعه منابع برای استفاده انسانها در راستای منافعشان میبینند. در این رویکرد انسانها محیطزیست را در راستای اهداف مختلف اقتصادی و زیباییشناختی مورد استفاده قرار میدهند.
همچنین حفظ استانداردهای مشخصی از پاکیزگی برای سلامت بشر مهم است. براساس این انگاره معناردار است که از دانشمندان بخواهیم حجم موجود منابع را مورد ارزیابی قرار داده و تکنیکهایی را برای استخراج آنها به وجود آورند.
همچنین منطقی است که از اقتصاددانها بخواهیم تحلیلهای هزینه - فایده انجام داده و برای تعیین کارآمدترین روشهای تولید آلومینیوم استخراج و بازیافت را از لحاظ هزینه با یکدیگر مقایسه نمایند. حفظ، تغییر یا استفاده از محیط زیست به شکلی که ثروت، سلامتی و تجربه زیبایی انسان را افزایش دهند اهدافی خودمدارانه است.
در مقابل، دگرخواهی در فرم شدید در موضوعات زیستمحیطی، اولویتهای علمی و اقتصادی متفاوتی را مطرح میکند. دگرخواهی در رابطه با محیط زیست، ایجاب میکند که انسانها منافع خود را کماهمیتتر از نیازهای دیگر گونهها یا به طور کلی محیط زیست بدانند یا آن را فدای این موارد کنند. بنابراین دیدگاه، محیط زیست چیزی است که باید به جای مورد بهرهبرداری قرار گرفتن، توسط انسانها مورد محافظت قرار گیرند. ارزشهای منفعتطلبانه انسانها کماهمیتتر از رفاه گونههای دیگر یا به طور کلی
محیط زیست میباشند.
از این رو درخواست از محققین برای تعیین میزان آلومینیوم موجود برای استفاده انسان به فعالیتی بدل میگردد که از نظر اخلاقی مشکوک است. همچنین از نظر اقتصادی، بازیافت به مسالهای که مستلزم تحلیل هزینه فایده باشد باز نمیگردد بلکه به وظیفهای تبدیل میشود که انسانها باید بیتوجه به عواقب اقتصادیش، آن را بپذیرند.
درباره نویسنده
استفن هیکس، استاد دپارتمان فلسفه در دانشگاه راک فورد و مدیر اجرایی مرکز اخلاق و کارآفرینی است. وی در سال 1995-1994 استاد مدعو اخلاق کسبوکار در دانشگاه جورج تاون واقع در واشنگتن بود.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
Hume, David. A Treatise of Human Nature. ۱۷۳۹-۱۷۴۰. Reprint. Oxford: Oxford University Press, ۲۰۰۰. In book III (part ۱, section ۱), Hume argues that there is no logical way to derive an "ought" from an "is." This implies, for example, that there is no logical connection between normative ethics and descriptive economics.
Mill, John Stuart. On Liberty. 1859 (many editions available). A defense of liberal society based on the argument that it realizes the utilitarian moral principle of the "greatest happiness for the greatest number." Available online at: http://www.econlib.org/library/Mill/mlLbty.html. Mill's Utilitarianism (1861) is his argument for the "greatest happiness" principle as the ultimate standard in ethics.
Rand, Ayn. Capitalism: The Unknown Ideal. New York: Signet, ۱۹۶۷. A defense of capitalism on egoist grounds. Rand argues that what justifies capitalism morally is that it provides individuals with the liberty and property rights they need to survive and flourish self-responsibly.
Sen, Amartya. On Ethics and Economics. London: Blackwell, 1989. Sen criticizes standard utilitarian defenses of free markets and discusses generally the kind of theoretical ethics needed to provide a basis for welfare economics.
Smith, Adam. The Wealth of Nations. ۱۷۷۶ (many editions available). The classic early study of free markets, describing how the self-interested actions of unregulated individuals come to be coordinated to mutual benefit. Available online at: http://www.econlib.org/librarySmith/smWN.html
ارسال نظر