دیگر کسی به میهمانی صالح علاء نمی‌رود

برنامه «دوقدم مانده به صبح» محمد صالح علاء از همان روزهای آغاز فعالیتش بین اهالی فرهنگ و هنرجا باز کرد و در ساعت‌های پایانی شب، خیلی‌ها را پای دریچه شیشه‌ای کشاند. «بینندگان جان» این برنامه که عمدتا طیف فرهنگی بودند زودتر از آنچه خود صالح علاء تصورش را می‌کرد مشتریان پروپا قرصش شدند. برای اولین بار بحث‌هایی در رسانه ملی مطرح شد که قبل از آن وجود نداشت و نام‌هایی به میان آمد که معمولا خط قرمز صدا و سیما به شمار می‌آمدند. از طرفی دیگر بعضی‌ها هم که هیچ‌گاه راه صدا و سیما را بلد نبودند راهی خیابان ولیعصر شدند تا روبه‌روی مردمی قرار بگیرند که حضورشان را آرزو می‌دانستند. اوج رفت و آمدها که تعجب سرخوشانه جمعیتی را برانگیخت حضور شمس لنگرودی و احمدرضا احمدی دو چهره برجسته شعر معاصر ایران بود. در شب‌هایی که این دو شاعر میهمان شبکه چهار بودند بارها اس ام اس‌ها ارسال شد و خط‌های تلفن اشغال شد. البته در روزهای بعد روزنامه‌ها هم غافل نماندند و از این اتفاق نوشتند. مجری و طراح «دو قدم مانده به صبح» اتفاقی را رقم زده بود که در سال‌های اخیر سابقه نداشت. کم‌کم همه چیز برای مخاطبان عادی شده بود و به شکل طبیعی خودش پیش می‌رفت. دیگر کسی از دیدن آدم‌هایی مثل احمد پوری، سیدعلی صالحی، مسعود کیمیایی و... در تلویزیون که هرکدامشان می‌توانستند شبیه بمب عمل کنند تعجب نمی‌کرد تا اینکه انتخابات ریاست جمهوری و حوادث تلخ پس از آن و موضع گیری‌های صدا وسیما، مسیر «دوقدم مانده به صبح» را عوض کرد. برخی دلایل هرگز اعلام نشده باعث شد تا بعضی از چهره‌های برجسته که کارشناسان همیشگی برنامه بودند از ادامه راه منصرف شوند و «دو قدم مانده به صبح» جذابیت پیشترها را نداشته باشد. انگار فضای بسته‌ای برای این برنامه به وجود آمده که شنبه شب گذشته رشید کاکاوند مجری بخش ادبیات «دو قدم مانده به صبح» که یکی از جذاب‌ترین آیتم‌ها را اجرا می‌کرد و پای خیلی‌ها را به صدا و سیما می‌کشاند، مجبور شد در غیاب شاعران و نویسندگان از خود صالح علاء به عنوان میهمان استفاده کند.

درواقع مجری میهمان برنامه خودش شده بود و با آقای کارشناس درباره مهدی اخوان ثالث حرف می‌زد تا صندلی‌های خالی به چشم نیایند. شنبه شب گذشته «دوقدم مانده به صبح» برعکس شب‌های نه چندان دورش حرفی برای گفتن نداشت. در اوج گرمای اولین شب شهریور، ببینندگان جان همیشگی، سرمای استخوان سوزی را احساس می‌کردند. یعنی اینکه باید دندان طمع را بیرون کشید که از این پس در ساعت‌های پایانی شب، برنامه‌ای به یاد ماندنی از تلویزیون پخش نخواهد شد. انگار دیگر کسی به مهمانی صالح علاء نمی‌رود.