رودررو با رضا کیانیان و اعتراضش در باره سانسور «خاک آشنا» فیلم روی پرده بهمن فرمانآرا
وقتی فیلم را دیدم حالم بد شد
رضا کیانیان یکی از بازیگران صاحب سبک سینمای ایران است که در سالهای اخیر نقشهایی به یاد ماندنی را به تصویر کشیده است. «خاک آشنا» ساخته بهمن فرمان آرا تازهترین فیلمیاست که با هنرنمایی این چهره برجسته سینما اکران شده است. خبرگزاری ایسنا به بهانه اکران این فیلم گفتوگویی مفصل با کیانیان انجام داده که بخشهایی از آن را میخوانید. او در این گفتوگو از تجربه همکاری دوباره با فرمانآرا گفت و از اینکه بخشی از فیلم در اکران عمومی حذف شده است، گلایه کرد.
«در شرایطی که ما داریم اکران فیلمی که پروانه ساخت دارد، جزو آرزوهاست!»این جمله اولین نکتهای است که کیانیان در گفتوگویش به آن اشاره میکند. او که سال گدشته اکران «خاکآشنا» و «صد سال به این سالها»را آرزوی خود میدانست، ادامه داد: همیشه میگویم آرزوهای بزرگ باعث افسرده شدن میشود، اما آرزوهای کوچک چون به دست آوردنی است، آدم را خوشحال میکند، اکران شدن فیلم دیگر در آرزو نمیگنجد؛ اما در این شرایطی که ما داریم، جزء آرزوهاست! فیلمی که شورای پروانه ساخت اجازه ساختنش را داده آرزو میکنیم تا شورای پروانه نمایش هم اجازه اکرانش را بدهد! اما سال گذشته پروانه نمایش دو فیلم «خاک آشنا» و «صد سال به این سالها» را نداده بودند و حالا «خاک آشنا» با ۹ دقیقه حذفی اکران شده است.
نمیخواهند تماشاگر تنبل باشد
او با اظهار تاسف از حذف برخی از قسمتهای این فیلم افزود: وقتی برای اولینبار این فیلم را روی پرده دیدم خیلی حالم بد شد. این هم برای خودش نسخه جدیدی است؛ اما دیگر فیلم قبلی نیست و نمیدانیم تماشاگر چگونه باید صحنههای حذف شده را در ذهنش تصور کند؛ اما از آنجا که ما انسانهایی هستیم که تخیلمان خیلی رشد کرده به تماشاگر هم میگوییم، تو هم تخیلت را به کار بینداز! نمیخواهند تماشاگر تنبل باشد! البته یکی از روزنامهها چند روز قبل تمام حذفیات فیلم را توضیح داده بود، در برخی از سایتها هم این حذفیات وجود دارد؛ اما همگان امکان دسترسی به این رسانهها را ندارند.
رضا کیانیان با اشاره به نسخه فعلی به نمایش درآمده از «خاکآشنا» گفت: در نسخه اکران شده فعلی دیگر دوست نویسندهای وجود ندارد! گفتند کسی که میخواهد بمیرد چرا باید باشد؟! در این نسخه، تماشاگر میبیند که «مام نامدار» گریه میکند و فضا سنگین میشود و دلیل این گریستن را نمیداند. سال گذشته اکران این فیلم پنجاه درصد آرزوی من بود که ۹ دقیقه آن حذف شده و ۵۰ درصد دیگرش که به نمایش«صد سال به این سالها» برمیگردد همچنان باقی است و اصولا مدتها است کسی درباره این فیلم چیزی نمیگوید.
سعی کردم فرار کنم
او که اخیرا «خاکآشنا» را همراه با تماشاگران دیده است، درباره واکنش تماشاگران درباره این فیلم گفت: سعی کردم زود از سینما فرار کنم! قبل از اکران نسخه کامل فیلم را در قالب دیویدی دیده بودم، اما روی پرده همین نسخه کوتاه شده را دیدم؛ چون اولینبار بود که فیلم را میدیدم و کوتاه هم شده بود، زود فرار کردم. کیانیان درباره جذابیتهای نقش خود در «خاکآشنا» جدای از اکیپ گروه فیلم توضیح داد: نمیتوان اینها را از هم جدا کرد، چون همه اینها یک مجموعه است. حضور عوامل ثابت در این آثار، ادامه خطی است که از سالها پیش آغاز شده و اصل جذابیتش در این است. چون در سینمای ما کار گروهی به ندرت اتفاق میافتد و کمتر پیش میآید که یک گروه بتوانند فعالیت خود را ادامه بدهند؛ البته به جز این، ارزشهای دیگری هم وجود دارد. در این فیلم با استثناهایی روبهرو میشویم که در جامعه فعلی ما به قاعده تبدیل شدهاند، مسائلی مانند افسردگی نسل جوان، خالی شدن روستاها از سکنه و ... این مسائل نباید قاعده باشد، اما به گونهای شده است. به اعتقاد کیانیان که به اسطوره و قصه بسیار علاقهمند است؛ قیامت و داستان اصحاب کهف از دیگر جذابیتهای «خاکآشنا» است و گفت: در این فیلم، چوپان به طور مرتب میگوید؛ ««مام نامدار» قیامت است.» به هرحال باید قیامت شود که جای همه چیز عوض شود. به هرحال این مفهوم جذابی است که در جای جای فیلم جریان دارد. قیامت و داستان اصحاب کهف جزء مفاهیم زیرین فیلم است که مدام به آنها اشاره میشود. رضا کیانیان که پیش از این در دو فیلم دیگر فرمانآرا «خانهای روی آب» و «یک بوس کوچولو» دو نقش اصلی را بازی کرده است، در پاسخ به پرسشی درباره آسانی نقش نامدار در قیاس با نقشهای قبلیاش پاسخ داد: وقتی قرار باشد شخصیت بازی کنیم، هیچ نقشی آسان نیست. شخصیت در روانشناسی به معنای یک فرد در میان میلیونها نفر است؛ چراکه همه آدمها با یکدیگر تفاوت دارند. ضمن اینکه بازی تیپیکال در قیاس با بازی شخصیتپرداز قواعد خاص خود را دارد. هریک از این نقشها پیچیدگیهای خاص خود را دارد؛ اما چون برای فیلم «خانهای روی آب» حدود ۲۰کیلو وزن اضافه کردم یا در فیلم «یک بوس کوچولو» گریم بسیار متفاوتی دارم و نقشی بسیار پیرتر از خودم را بازی میکنم، بازی در این نقشها خیلی سخت بهنظر میآید، اما اینها سخت نیست، چون هرکسی میتواند چنین کارهایی انجام بدهد. مهم این است که از اینجا به بعد چگونه بازی کنی.
احساس افتخار داریم؛ چون شناسنامه داریم
رضا کیانیان در بخش دیگری از این گفتوگو درباره موضوع مطرح شده در «خاکآشنا»، گفت: دغدغه میراث ملی و شناسنامهدار بودن نسل جوان در فیلم «یک بوس کوچولو» هم مطرح میشود، چون این شناسنامه سالهاست که لگدکوب میشود. عدهای تلاش میکنند نشان دهند ایرانیت و وطن مهم نیست. به همین دلیل جوانان نمیدانند باید به چه چیز ایرانی بودن افتخار کنند.همین خط در «خاک آشنا» هم ادامه و نمود پیدا میکند. دغدغهای که در این فیلمها وجود دارد، این است که شناسنامه خود را بشناسیم و به آن افتخار کنیم. او با ابراز تاسف از بیتوجهی نسبت به میراث ملی تصریح کرد: اگر ساختمانهایی مانند «بیستون» یا «پاسارگاد» یا «تپههای سیلک» در کشورهای دیگری بود، چه تشکیلاتی برای این مکانها که سابقه تاریخی دارند، فراهم میکردند؟! اما ما همچنان نسبت به این میراث ارزشمند بیتوجه هستیم و تاریخچه این میراث را نمیدانیم، درحالی که اگر نسبت به تمدن کشورمان و تاریخچه آن آگاهی پیدا کنیم، بیشتر احساس رضایت و افتخار داریم، چون شناسنامه داریم.
بدون شناخت این میراث احساس سر راهی بودن میکنیم. نه تنها نسبت به مکانهای تاریخی، نسبت به شخصیتهای بزرگ فرهنگی، هنری و علمی خود هم همچنان بیتوجه هستیم؛ درحالیکه این افراد هم جزو شناسنامه ما هستند. چه آنها را دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، ما با اینها معنی پیدا میکنیم. همچنانکه در این دوره، با این روزهای تاریخی معنی پیدا میکنیم؛ چراکه ما با تمام تاریخمان معنی پیدا میکنیم.
بساز و بفروش خود سانسوری میآورد
کیانیان درباره آسیبهایی که بر اثر اعمال ممیزی برکار بازیگری وارد میشود، گفت: ممیزی به تمام آثار هنری ما و حتی به معماری ما لطمه میزند. در هر شهری، شهرداری معیارهای ساختمانسازی را مشخص میکند که همین معیارها دست و پای معماران را میبندد. اتفاقی که در شهرهای ما افتاده این است که دیگر ساختمانهای زیبای قبلی ساخته نمیشوند. اگر مدعی پیشرفت تکنولوژی هستیم، چرا دیگر نمیتوانیم آن ساختمانها و بناهای زیبای قدیمی را بسازیم؟
اینچنین است که معماری، فیلم، کتاب و حتی بازیگری بساز و بفروشی پیدا میشود، چون فرهنگی وارد شده که باعث بروز این اتفاقات میشود. ممیزی حتی بر بقال سر محله هم تاثیر میگذارد؛ چون یک زنجیره فرهنگی است. او ادامه داد: اما بازیگر در مقابل ممیزی دو واکنش میتواند داشته باشد، یا اینکه بر اثر دلگیری دیگر بازی نکند، یا اینکه بازی بکند و امیدوار باشد که این معضل روزی برطرف شود. این بازیگر سینما سپس درباره پیامدهای ممیزی و پدیده خودسانسوری توضیح داد: بساز و بفروشی نوعی خودسانسوری به همراه دارد، خودسانسوری هم تنها یک بیماری نیست، بلکه سودی هم به همراه دارد. فرد خودش را سانسور میکند تا سود کند. وقتی این روند ادامه پیدا کند آن فرد دیگر رشد نمیکند، در هر دوره تاریخی بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی، تنها چیزی که از آن دوره میماند، هنر است. حتی علم هم نمیماند چون علم هم مدام خود را نقض میکند؛ اما یک اثر هنری هرگز کهنه نمیشود و از بین نمیرود و این چنین است که هنرمند باید در هر شرایطی کار خود را به شکلی عمیق انجام دهد.
نیکو خردمند پیاده آمده بود
رضا کیانیان در بخش دیگری از این گفتوگو درباره تبلیغات فیلم «خاکآشنا» مطرح کرد: تیزری که گاهی از تلویزیون پخش شده ، صاحبی ندارد و نوعی معرفی نادرست از فیلم است که نبود آن بهتر از بودنش است. به هرحال همیشه جنسی که در ویترین است بهتر فروش میکند، بنابراین تبلیغ صددرصد موثر است و هر شیوه جدیدی که منجر به اطلاعرسانی بشود، خوب است. او درباره نیکو خردمند به عنوان یکی از بازیگران فیلم «خاکآشنا» که این روزها در بیمارستان بستری است،گفت: هنگام ساخت فیلم ایشان حال خیلی خوشی نداشت و جالب این بود که حرکت کردن برای خانم خردمند سخت بود، وقتی بازی در فیلم را پذیرفت، با ماشین به کردستان آمد و حتی بخشی از راه را که ماشینرو نبود، پیاده آمد. هنگام بازگشت گفت حالش بهتر است؛ چون کار کرده بود؛ اما خیلی از هنرمندان به خاطر کار نکردن، پژمرده میشوند.
ارسال نظر