وبلاگهای اقتصادی
انبوهسازان تغییر شغل میدهند؟ خب بدهند!
تا بوده همینطور بوده که وقتی بازاری پررونق باشد، فعالان آن بازار هیچگاه نمیآیند بگویند که «دولت جان! وضع ما خیلی خوب شده الان. بیا و از ما بیشتر مالیات بگیر»، اما هرگاه بازاری دچار رکود شود، بلافاصله دست به دامن دولت میشوند برای کمکخواهی و وام ارزان گرفتن. طبیعی هم هست. همه جای دنیا هم همین طور است. نمونه اخیرش مثلا کمک دولت آمریکا به خودروسازیهای بزرگ آمریکا بود که در آستانه ورشکستگی قرار داشتند (که آخرش هم شدند!).
منبع: کافهاقتصاد
تا بوده همینطور بوده که وقتی بازاری پررونق باشد، فعالان آن بازار هیچگاه نمیآیند بگویند که «دولت جان! وضع ما خیلی خوب شده الان. بیا و از ما بیشتر مالیات بگیر»، اما هرگاه بازاری دچار رکود شود، بلافاصله دست به دامن دولت میشوند برای کمکخواهی و وام ارزان گرفتن. طبیعی هم هست. همه جای دنیا هم همین طور است. نمونه اخیرش مثلا کمک دولت آمریکا به خودروسازیهای بزرگ آمریکا بود که در آستانه ورشکستگی قرار داشتند (که آخرش هم شدند!). در ایران هم اخیرا فریاد تظلم انبوهسازان مسکن بلند شده است که اگر به دادمان نرسید، ورشکسته میشویم و مجبوریم بازار مسکن را ترک کنیم و ساختمانسازی تعطیل میشود و چه و چه. خواستهشان هم این است که برای خروج از بحران به ما وام بدهید تا بازار مسکن دوباره رونق پیدا کند، اما استدلالهایی میآورند و راهحلهایی ارائه میکنند که بسیار مغالطهآمیز است و گاه خندهدار.
* میگویند که بازار مسکن دچار رکود شده و واحدهایی که ساختهاند فروش نمیرود و در نتیجه با مشکل مالی مواجه شدهاند. خوب چرا این اتفاق افتاده؟ غیر از این است که این واحدهایی که روی دستشان مانده است، حاصل رونق حبابگونه مسکن در دو سال گذشته است که باعث شده بود ساختوساز سود فراوانی داشته باشد و عرضه مسکن هم به شدت بالا برود؟ و همان سود فراوان، خیلیها را به این شغل شریف کشاند؟ حالا هم از قضای روزگار بازار دیگر رونق سابق را ندارد. پس چرا در دوران رونق حبابی صدایشان درنیامد و به دولت هشدار ندادند؟
* قائممقام انجمن انبوهسازان استان تهران هم گفته است که «بهترین اقدام کارشناسی دولت در این زمینه تخصیص وام ساخت مسکن در مقیاس وسیع به انبوهسازان است. ارائه وام ساخت به انبوهسازان باعث میشود تا عرضه مسکن افزایش یابد و در نهایت یک تعادل نسبی بین عرضه و تقاضا ایجاد شود.» عجب! این یعنی این که الان مازاد تقاضای مسکن داریم و شما وام میخواهید تا بتوانید به این تقاضای فراوان مسکن پاسخ دهید! پس دیگر رکودی وجود ندارد. مشکلتان چیست پس؟ ثانیا، آیا وام دادن دولت به انبوهسازان و ساخت واحدهای بیشتر مشکل کمبود تقاضای مسکن را حل میکند؟ یا این که این برای مشکل کمبود نقدینگی انبوهسازان مفید است که میتوانند بدهیهایشان را بپردازند و وام بانک را هم که خدا بزرگ است، هر وقت شد یواش یواش پس بدهند؟
* یک انبوهساز گیلانی هم اعتقاد دارد که اگر اوضاع بازار مسکن همین طور باشد، ساختمانسازی کلا تعطیل میشود. ای انبوهساز عزیز! ما که قرار نیست به هر قیمتی ساختمانسازی کنیم. وقتی که صرف نمیکند، برای چه باید منابع کشور به این سمت هدایت شوند؟ چند سال قبل این بازار سودآور بود و شم اقتصادی تیز شما هم به درستی شما را به این سمت کشاند. حالا که سودآوری این بازار کم شده، شما باید خودت یه فکری برای خودت بکنی و به یک کار پرسودتر بپردازی. نه این که به هر نحو شده خانه بسازی، حتی اگر هیچ کس آن خانه را نخواهد.
* یا میگویند که سرمایهها در حال فرار از سمت مسکن به سمت فعالیتهای غیرمولد است. اولا یعنی چه «غیرمولد»؟ این هم از آن اصطلاحهای گنگ است. اگر ملاک سودآوری است که سرمایهگذار مگر خودش عقلش نمیرسد؟ وقتی سرمایهاش را جای دیگری میبرد، یعنی سودش در آنجا بیشتر است و آن فعالیت بهصرفهتر است؛ اقتصادیتر است. همین سرمایهای که الان در بازار مسکن راکد شده چند سال قبل بهخاطر سودآوری فراوان به این بازار کشیده شد و نه به خاطر مولد بودن بخش مسکن!
البته نباید از این انبوهسازان خرده گرفت؛ که به هر حال هر کس دچار مشکل مالی شود، سعی میکند فقط به فکر حل مشکل خودش باشد و «غم نان» خودش را دارد. سهلالوصولترین راهحل مشکل هم رفتن به سراغ وامهای دولت است البته! اما این وامها اگر داده شوند هم مشکلی را حل نمیکنند و تنها وضع سیستم بانکی را از وضعیت فعلی هم بدتر میکنند؛ بدهیهای معوقه به بانکها افزایش مییابد و دولت مجبور میشود برای تامین منابع مالی بانکها به بانک مرکزی دستور بدهد تا «نقدینگی» بیشتری در اختیار این بانکها بگذارد که همانا تورم بالاتر را به ارمغان خواهد آورد.
علت رکود کنونی بازار مسکن کاهش تقاضای مسکن است که علت آن هم، آن طور که پیداست، وجود «نااطمینانی» در این بازار است؛ یعنی چون کسی نمیداند که قیمتها قرار است بالا برود یا پایین بیاید یا کی قرار است این اتفاق بیفتد، معاملهگرها از معامله دست نگه داشتهاند. داستانش هم از این قرار بوده که تا زمانی که قیمت مسکن صعود میکرد، خرید و فروش «سوداگرانه» مسکن به عنوان «دارایی مالی» به قصد فروش و سود بردن در آینده انجام میشد و بازار تحرک داشت، اما در همین زمان به علت افزایش قیمت مسکن، خرید مسکن به عنوان «مسکن» و به قصد سکونت در آن هم در حال کاهش بود، اما این فرایند افزایشی بودن قیمت به دلیل خرید و فروش سوداگرانه نمیتواند تا ابد ادامه پیدا کند و بالاخره باید روزی این مسکن را به کسی فروخت که میخواهد در آن زندگی کند، اما وقتی که کسی قدرت خرید در آن قیمت نداشته باشد، طبیعتا مسکن فروش نمیرود و بازار با رکود مواجه میشود؛ کسانی که آخر صف سوداگری بودند ضرر میکنند؛ کسانی که قصد داشتند در این مدت خانه به قصد سکونت بخرند هم بیخانه میمانند. سپس قیمتها کمی پایین میآید، چون سوداگرانی که به پول نیاز دارند مجبور میشوند، مسکنشان را ارزانتر بفروشند. اما سایر خریداران/فروشندگان که نیاز جدی ندارند، برای جلوگیری از ضرر احتمالی گرانخریدن/ارزانفروختن در این بازار راکد، دست نگه میدارند و صبر میکنند تا ببینند «قرار است چه پیش بیاید». به این میگویند شرایط نااطمینانی که بدترین شرایطی است که میتواند بر یک بازار حاکم باشد.
در این شرایط چه میتوان کرد؟ راهحل چیست؟ جواب: راه حلی وجود ندارد. لااقل در کوتاهمدت. هر قدر دولت بیشتر دخالت کند، اوضاع بدتر میشود. مثلا خود انبوهسازان هم دخالت دولت در قالب «مسکن مهر» را به دلیل محدود شدن سرمایه در دسترس برای آنها به ضرر خود دانستهاند. اصلا میشود گفت که همین حبابی که در بخش مسکن به وجود آمد و ترکید هم ناشی از دخالت دولت و از آثار بیماری هلندی بود. ورود نقدینگی فراوان سرگردان حاصل از درآمدهای سرشار نفتی به اقتصاد کشور، باعث بروز حباب در بازار کالاهای غیرمنقول مانند مسکن میشود و هر حبابی هم روزی خواهد ترکید و نتیجه آن رکود است.
تنها راه برونرفت از وضعیت فعلی و رونق گرفتن بازار مسکن آن است که به تدریج دوباره «اطمینان» به بازار مسکن برگردد که راه آن هم وجود «ثبات» در اقتصاد کلان کشور است. ثباتی که دو عنصر اساسی دارد:
* تامین امنیت سرمایهگذاری در کشور که تابع عوامل گوناگونی از جمله شرایط سیاسی داخلی و کیفیت روابط کشور با سایر کشورهای جهان است. تنها در شرایط کمریسک است که سرمایهگذاران داخلی و خارجی ترغیب به سرمایهگذاری بیشتر در کشور میشوند و این سرمایهگذاریها به تدریج موجب افزایش اشتغال و سطح درآمد خانوارها میشوند. در این شرایط کمریسک و همراه رشد اقتصادی است که میتوان امیدوار بود که بازار مسکن هم به وضع عادی خود برگردد.
* انضباط مالی دولت: این که کسری بودجه به حداقل برسد و دولت برای جبران کسری خود مجبور به ایجاد لجامگسیخته نقدینگی نشود. نقدینگیای که باعث تورمهای بالا شده و فضای کسبوکار را با نااطمینانی حاصل از تورم ملتهب میکند و این که درآمدهای نفتی با حساب و کتاب وارد اقتصاد شود و صندوق ذخیره ارزی که با همین هدف ایجاد شده بود، جدی گرفته شود.
اما سوال این است که مگر خود سیاستگذاران اینها را نمیدانند؟ پس چرا به آن عمل نمیکنند و مثلا چرا دولتها هیچگاه انضباط مالی نداشتهاند؟ جواب این سوال را باید در علم اقتصاد سیاسی جستوجو کرد.
http://cafeconomics.wordpress.com
ارسال نظر