نباید در زمان رکود، بازار آزاد به فراموشی سپرده شود
بانکها اجرای طرحهای نجات را پیشبینی میکردند
مترجمان: پریسا آقاکثیری، مصطفی جعفری
منبع: نیویورک تایمز
بسیاری از مردم زمانی که گلدمن ساکس ۱۰میلیارددلار از وجوه طرح نجات فدرال را سر موعد بازپرداخت و اعلام کرد که در سه ماهه گذشته به بیشترین سوددهی دست یافته و در عین حال برنامهای برای پرداخت ۱۱میلیارددلار پاداش کارکنانش ارائه کرده است، عصبانی شدند. باری ریتهولز که در The Big Picture (که در زمینه مسائل مالی وبلاگ مشهوری به شمار میرود) مطلب مینویسد، نیز ناراحتی خود را از این خبر پنهان نکرد.
نویسنده: دوین لئونارد
مترجمان: پریسا آقاکثیری، مصطفی جعفری
منبع: نیویورک تایمز
بسیاری از مردم زمانی که گلدمن ساکس ۱۰میلیارددلار از وجوه طرح نجات فدرال را سر موعد بازپرداخت و اعلام کرد که در سه ماهه گذشته به بیشترین سوددهی دست یافته و در عین حال برنامهای برای پرداخت ۱۱میلیارددلار پاداش کارکنانش ارائه کرده است، عصبانی شدند. باری ریتهولز که در The Big Picture (که در زمینه مسائل مالی وبلاگ مشهوری به شمار میرود) مطلب مینویسد، نیز ناراحتی خود را از این خبر پنهان نکرد. آقای ریتهولز یادداشت طعنه آمیزی از کمدین معروف اندی بوروویتز با عنوان «گلدمن ساکس برای به دست آوردن وزارت خزانهداری چانهزنی میکند» در وبلاگش گذاشته است که خواندن آن را توصیه میکنم.
آقای ریتهولز مدتی قبل کتابی با عنوان «ملت طرح نجاتی: انتشار بیقیدانه پول چگونه والاستریت را به خرابی کشاند و اقتصاد جهان را تکان داد» منتشر کرده که در آن توضیح میدهد که چگونه سیستم مالی ایالاتمتحده به خاطر بانکداران کلبی مسلک و حامیانشان در واشنگتن، که در شرایط عادی از بازار آزاد حمایت میکنند، اما در زمان سختیها به دولت التماس میکنند تا کاری کند، به مشکلاتی با ابعاد ناشناخته دچار شده است.
با وجود شوخیهای بامزهای که در این کتاب به چشم میخورد، اما باز لحن تلخ آقای ریتهولز را نمیتوان نادیده گرفت. آقای ریتهولز که خودش یکی از مخلوقات والاستریت است (او مدیر اجرایی FusionIQ و بنگاه تحقیقات سهام آنلاین است که سال گذشته از طریق فروش استقراضی سهام کمپانیهایی نظیر A.I.G و Lehman Brothers سود خوبی به دست آورد) اعتقاد دارد که افراد فعال در والاستریت را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول کسانی هستند که مانند خود وی معتقدند که در والاستریت باید یک «شایسته سالاری بیرحمانه» در جریان باشد و هر کس «آنچه را که خودش شکار میکند بخورد».
اما دسته دوم کسانی هستند که مقام بالایی در موسسات بزرگ دارند و باعث شدهاند در ۱۲ ماه گذشته به دلیل سرمایهگذاری در محصولات پیچیدهای که از ترکیب اوراق مشتقه ناشناخته ایجاد شدهاند، میلیاردها دلار به باد رود. او میگوید همین افراد زمانی که مشخص شد که چه کلاهی بر سرشان رفته از دولت خواستند که به آنها کمک مالی کند.
وی مینویسد؛ «در سال ۲۰۰۸، صنایع بیشتری بوی پول شنیدند. سرانجام خودروسازان خانهسازان، بیمهگران و حتی دولتهای محلی و ایالتی هم به طرحهای نجات چشم طمع دوختند».
بسیاری ادعا میکنند که دولت با پمپ کردن پول به سیستم بانکی از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کرد. اما آقای ریتهولز با این امر مخالف است. او فکر میکند که نجات بیراسترینز باعث شد که لمن برادرز ناجیان بالقوهای مانند وارن بافت را که حاضر به سرمایهگذاری در آن بودند، کنار بزند تا این که در سپتامبر، لمن برادرز ورشکسته شد و تمام شانسهای خود را از دست داد. دولت نتوانست پول را با سرعت کافی به این شرکت برساند.
در قسمتی از کتاب، آقای ریتهولز به این نکته اشاره میکند که دولت همیشه با این شدت به تدارک شبکهای امن برای بانکها تمایل نداشته است. او تلاشهای جورج دبلیو بوش در پاییز گذشته را با اقدامات فرانکلین روزولت در دوران بحران بزرگ مقایسه میکند. روزولت میخواست که به مردم عادی کمک کند و برنامههای عمومی را تامین مالی کند؛ برنامههایی که به عنوان مثال به ایجاد شغل منجر میشدند و وامهای رهنی را برای صاحبان خانههایی که با خطر مصادره روبهرو بودند، اختصاص میدادند.
آقای ریتهولز معتقد است که این اقدامات از سال ۱۹۷۱ و از زمانی شروع شد که دولت ۲۵۰میلیوندلار به لاکهید وام داد. این طرح نجات همان چیزی بود که راه را برای طرح نجات ۵/۱میلیارددلاری کرایسلر در ۱۹۸۰ باز کرد. ریتهولز مینویسد که این طرح نجات باعث شد که مدیریت خودروسازیها تغییر نکند و قراردادهای اتحادیهها به قوت سابق باقی بماند. اگر دولت میگذاشت که کرایسلر ورشکسته شود، اتحادیه کارگران خودروسازی شاید با امتیازاتی چون مزایای بازنشستگی و خدمات درمانی راضی میشدند و صنعت شکل رقابتیتری به خود میگرفت. در واقع کسی باید باقیماندههای کرایسلر را جمعآوری میکرد و اتومبیلهای بهتری میساخت. این امر باعث میشد که باقی رقبا هم عملکرد بهتری پیدا کنند.
نتیجه این طرحهای نجات این بود که امروزه تولیدکنندگان خارجی خودرو بر بازار ایالات متحده تسلط پیدا کردهاند. به عقیده ریتهولز اتحادیه کارگران متحد خودروسازی که در سال ۱۹۷۹ حدود ۵/۱میلیون نفر عضو داشت در حال حاضر دو سوم این تعداد را از دست داده است. شایان ذکر است که کرایسلر و جنرالموتورز نیز چندی پیش اعلام ورشکستگی کردهاند. آقای ریتهولز با اشاره به تلاشهایی که برای نجات کرایسلر صورت داده شده نوشته است «اگر به نظر شما چنین طرح نجاتی موفق است من از اساس با شما مخالفم».
در این کتاب به این نکته نیز اشاره شده که فدرال رزرو در سال ۱۹۹۸ مدیریت سرمایه بلندمدت را که صندوق پوشش ریسکی بود که به خاطر سرمایهگذاری سنگین روی اوراقبهادار ناشناخته تقریبا فروپاشید، نجات داد. به نظر ریتهولز این بدترین اقدام فدرال رزرو بود. وی معتقد است که وام دهندگان سرمایه بلندمدت - یعنی از بیر استیرنز گرفته تا مریل لینچ تا لمان- اگر مشمول طرح نجات قرار نمیگرفتند، در زمینه مدیریت ریسک درس خوبی میگرفتند. اما این بانکها از فدرال رزرو سیگنالهایی مبنی بر این که در صورتی که زیاد ریسک کنند با طرحهای نجات به آنها کمک میشود، دریافت کردند. «خلاصه این که در نهایت مدیریت سرمایه بلندمدت به بحران اعتبار سال ۲۰۰۸ انجامید و فرصت جلوگیری از این تراژدی از دست رفت».
خواندن این کتاب تا حدودی شبیه خواندن وبلاگ است و گاهی شوخیهای بامزهای با فعالان بازارهای مالی در آن پیدا میشود. مثلا در جایی از کتاب آمده است که «آدام اسمیت اگر امروز زنده بود، نمیدانست به خاطر این اوضاع باید گریه کند یا اوغ بزند».
آقای ریتهولز کتاب مهمی در مورد موضوعی پیچیده نوشته است با این حال خواندن این کتاب اصلا سخت نیست. امید میرود که برخی از سیاستگذاران در واشنگتن هم این کتاب را بخوانند شاید که تحت تاثیر قرار بگیرند.
ارسال نظر