همیشه استاد*

علیرضا مجمع

۱

«آلفرد هیچکاک امروز ۱۱۰ ساله شد» هر چه زمان می‌گذرد فیلم های هیچکاک دیدنی‌تر از قبل می‌شود. سینما در عصر حاضر توجه خود را از قصه گویی به سوی تکنولوژی‌های عجیب و غریب و ورای تصور ذهن آدمی‌معطوف داشته است. حالا دیگر خیلی‌ فرقی‌ نمی‌کند رولند امریش، کارگردان «روز استقلال» باشد یا جیمز کامرون. مهم تکنسین بودن است و مسلط بودن به تکنولوژی. در زمانی که دوران سینمای ناب بود، فرق بیلی وایلدر و ویلیام وایلر و دیوید لین و کاپولا و گدار و برگمن و انتونیونی در اثرشان کاملا عیان بود و می‌شد بدون اینکه تیتراژ فیلم را دیده باشی‌ حدس بزنی‌ که فیلم برای کدام کارگردان است. بیش از همه اساتید بزرگ تاریخ سینما این آلفرد هیچکاک است که هر کدام از فیلم‌هایش به مثابه اتفاقی‌ در عصر خودش(و البته هنوز هم)می‌درخشید. ربکا، طناب، بدنام، مردی که زیاد می‌دانست، پنجره عقبی، مرد عوضی‌، سرگیجه، روح و پرندگان. هر کدام از این فیلم‌ها با گذشت زمان صیقل خوردند و ارزش استاد را بیش از گذشته به رخ کشیدند.

۲

در این میان، اما نگین درخشان آثار استاد در سال ۱۹۵۸ سرگیجه چشم همه را روشن کرد. سراغ ندارم تصویری در تاریخ سینما را که حیات و مرگ و دنیای پس از مرگ را این‌چنین استادانه قصه‌گویی کرده باشد. صحنه اتاق هتل امپایر که بازتاب نور سبز حرفP (مخفف Paradise) رستاخیز مادلین را پیش چشم اسکاتی (و ما)گذاشت، بی‌شک یگانه تصویر رستاخیز در تاریخ سینما است. گویی تقدیر فیلمسازی آلفرد هیچکاک برای این بود که سرگیجه و البته صحنه رستاخیز مادلین را تصویر کند.

۳

۱۰ سال قبل در چنین روزهایی به مناسبت ۴۰ سالگی سرگیجه در جای دیگری نوشتم: «هر چیزی را بهانه ایست و بهانه به وجود آمدن سینما آلفردهیچکاک.» کماکان بر این اعتقادم. آلفرد هیچکاک؛ همیشه استاد، هنوز هم در این عصر خنثای پریشانی مامن ماست؛ برای اینکه برای اندکی‌ از یاد ببریم در چه دنیای پر توهم و توحشی زندگی‌ می‌کنیم.

*عنوان مطلب از کتاب «هیچکاک؛ همیشه استاد» به کوشش مسعود فراستی گرفته شده است.