شمس لنگرودی  از انتشار آثارش خودداری می‌کند

نگاه سوم - «دو کتابم، یکی به مدت دو سال و دیگری به مدت هشت ماه در ارشاد است و مجوز انتشار آنها صادر نشده است. همچنین چهار مجموعه از آخرین اشعارم آماده انتشار است، اما تا وقتی وضعیت کتاب‌هایم در ارشاد مشخص نشود از انتشار آنها خودداری خواهم کرد.»

شمس لنگرودی شاعر و محقق برجسته معاصر با اعلام این خبر به ایلنا گفت: «در حال حاضر دو کتاب من، یکی به مدت دو سال و دیگری به مدت هشت ماه در ارشاد است و مجوز انتشار آنها صادر نشده است.»

وی افزود: «کتاب اول رمانی با نام «شکست خوردگان را چه کسی دوست دارد» است که از سوی نشر آهنگ دیگر به ارشاد رفته و تا به حال در طول دو سال چهار بار بازخوانی شده، اما بدون ذکر دلیل اعلام کرده‌اند که این کتاب ممنوع‌الانتشار است.»

لنگرودی افزود: «کتاب دیگرم یک کتاب تحقیقاتی است با نام «رباعی محبوب من» که تحقیقی در باب کم و کیف رباعی از زمان رودکی تا نیما است، همراه با گزیده‌ای از رباعی‌ها که از سوی نشر مرکز به ارشاد ارسال شده، اما تا امروز پس از هشت ماه هیچ جوابی به ما نداده‌اند.» وی اضافه کرد: «من چهار مجموعه شعر از آخرین اشعارم آماده انتشار دارم، اما تا وقتی وضعیت کتاب‌هایم در ارشاد مشخص نشود از انتشار آنها خودداری خواهم کرد.»

این شاعر گفت: «چهار مجموعه شعر جدید من عبارتند از: لب‌خوانی‌های قزل‌آلای من که شامل ۱۱۰ شعر کوتاه است، اشعار تغزلی عاشقانه که تعداد آنها۶۰ شعر است، «صبح آفتابی‌تان بخیر ببر برفی» که در آن به اشعار غیرتغزلی پرداخته‌ام و مجموعه شعری که در آن به مسائل پیش آمده در دوران انتخابات پرداخته‌ام.»

پس از اینکه رمان دوم شمس‌لنگرودی به نام «شکست‌خوردگان را چه کسی دوست دارد»، از سوی ممیزان وزارت ارشاد غیر قابل چاپ اعلام شد، این شاعر و نویسنده اخیرا کتابی الکترونیکی با عنوان «۲۲ مرثیه در تیرماه» را منتشر کرد که با استقبال علاقه‌مندان مواجه شد. این کتاب که شامل ۲۲ مرثیه درباره حوادث اخیر است در مدت زمان کوتاهی توانست توجه مخاطبان را جلب کند.

شمس لنگرودی پیشترها درباره عملکرد وزارت ارشاد در طول چهار سال گذشته و روند صدور مجوزها گفت: «این پرسشی است که اهل قلم کشورمان در چهار سال اخیر از دایره ممیزی کتاب وزارت ارشاد داشته‌اند و متاسفانه تا امروز با واکنش درستی مواجه نشده‌اند. این در حالی است که «رمان شکست‌خوردگان را چه کسی دوست دارد»، طی ۱۰ سال نوشته شده است و این زمان طاقت‌فرسا که به قول ویلیام فاکنر، عرق‌ریزان روح است، با توجهات درست مسوولان فرهنگی کشور، تعالی فرهنگی را موجب خواهد شد که در صورت توافق مسوولان نقش آنان را در این تعالی رقم خواهد زد و برعکس با بازدارندگی‌های آنان توقف حرکت‌های فرهنگی علنی خواهد شد.

وی در بخش دیگری از حرف‌هایش با اشاره به تعدد رسانه‌ها در دنیای مدرن افزود: «خوشبختانه امروزه زمان توقف فرهنگ از دست مسوولان فرهنگی حتی‌الامکان سلب شده است، چون ابزار و رسانه‌های متعددی هست که در رواج آثار فرهنگی نقش بازی می‌کنند، بنابراین همان بهتر که تعاملات بهتری برای فرهنگ‌سازی در مواجهه با فرهنگ‌سازان صورت گیرد.»

شمس لنگرودی در پاسخ به این سوال که حوادث زندگی تا چه اندازه بر شکل‌گیری آثارهنری تاثیرگذار است، گفت: «این سوال بر می‌گردد به طرف صحبت شما یعنی اینکه اتفاقاتی که می‌افتد چقدر برای مخاطب شما مهم و برانگیزاننده یا نابودکننده است. من به شخصه نمی‌توانم در قبال این مسائل آرام باشم. در نظر من شعر اساسا عکس‌العملی است نسبت به معصومیت‌های پایمال شده که می‌تواند به طور تاریخی یا در یک مقطع خاص را در بر بگیرد. اگر این حوادث مدام باشد که نابودکننده هرچه انسان و ادبیات و جامعه است، اما به طور مقطعی برمی گردد به اینکه ذهنیات هنرمند چگونه باشد.»

لنگرودی که درباره اتفاقات پس از انتخابات، شعرهای زیادی نوشت و نسبت به جریانات واکنش نشان داد، با اشاره به رابطه تنگاتنگ ادبیات و زندگی معتقد است: «ادبیات مستقیما از زندگی واقعی تغذیه می‌کند منتها گاهی آشکار است و گاهی در لایه‌های زیرین پنهان می‌شود، یعنی آثار بکت هم که به نظر می‌رسد بسیار انتزاعی است محصول جنگ جهانی دوم است.

اگر جنگ نبود بکت آنقدر به درون فرار نمی‌کرد که این چیزها را بنویسد. ادبیات محصول واقعیت‌های اجتماعی است منتها به شکل‌های گوناگون. مثلا به نظر می‌رسد نامربوط‌ترین شکل آن ظهور عرفان باشد بعد از حمله مغول، یعنی اگر حمله مغول اتفاق نمی‌افتاد غزل هم آنقدر اوج نمی‌گرفت. در نتیجه هنر و ادبیات همیشه تحت تاثیر واقعیت موجودند، اما بستگی دارد که این واقعیت موجود چگونه باشد؛ چقدر مخرب، تاثیرگذار یا شکوفاننده باشد. این مسائل برای بعضی می‌تواند برانگیزاننده و محرک باشد و من همه اینها را در شعر کوتاهی گفته بودم که چاپ هم شد و دو سطرش اینگونه است؛ پلنگی آرام بودم پسرانم را خورده‌اید با چکمه‌ای از پوستشان برابر من راه می روید.»

شاعر «۲۲ مرثیه در تیرماه» با توجه به وظیفه هنرمند در برابر جامعه می گوید: «هیچ وظیفه‌ای برای هیچ کس نمی‌توان تعیین کرد، این وظیفه را ذهنیت خود هنرمند تعیین می‌کند. هنرمندی مثل شاملو حساسیت فوق‌العاده‌ای داشت عکس‌العمل آنی نشان می‌دهد، ولی هنرمندی مثل سهراب سپهری این را درونی می‌کرد، فلسفه‌اش را بیان می‌کرد. جز خود هنرمند هیچ‌کس نمی‌تواند وظیفه ای برای او تعیین کند.»