دایرهالمعارف اقتصاد
توزیع درآمد - ۱۸ مرداد ۸۸
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
علل نابرابری
رشد نابرابری در اواخر قرن بیستم، تعجبآور است. در دهه ۱۹۵۰ بخش پایینی توزیع درآمد، شامل تمرکز قابلملاحظهای بر دو نوع خانواده بود: خانوادههای کشاورز که درآمد غیرپولی آنها در دادههای مرکز آمار حساب نشدهاند و خانوادههای مسن که بسیاری از آنها، تحت شمول برنامه جدید تامین اجتماعی قرار نمیگرفتند.
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
علل نابرابری
رشد نابرابری در اواخر قرن بیستم، تعجبآور است. در دهه 1950 بخش پایینی توزیع درآمد، شامل تمرکز قابلملاحظهای بر دو نوع خانواده بود: خانوادههای کشاورز که درآمد غیرپولی آنها در دادههای مرکز آمار حساب نشدهاند و خانوادههای مسن که بسیاری از آنها، تحت شمول برنامه جدید تامین اجتماعی قرار نمیگرفتند.
درصد خانوادههای کشاورز طی چند دهه متمادی کاهش پیدا کرد؛ در حالی که افزایش مزایای تامین اجتماعی و گسترش سیستم مستمری خصوصی، درآمد خانوادههای مسن را بالا برد. هر دوی این تغییرات زمینه بهبود برابری درآمدی را فراهم آوردند، اما چهار عامل مهم دیگر، از اهمیتی بیشتر از آنها برخوردار بودند. این چهار عامل عبارتند از:
ساختار خانواده: با گذشت زمان، خانوادههای کمدرآمد دو والدی که فقط یکی از والدها درآمد داشت با خانوادههای کمدرآمد تک والدی و خانوادههای پردرآمدتر دو والدی که دو والد در آنها درآمد دارد جایگزین شدند. بخشی از افزایش سهم درآمدی پنجک بالایی نشاندهنده این واقعیت است که تعداد شاغلان در خانواده یا خانوارهای پنجک اول، به طور متوسط تقریبا سه برابر خانواده یا خانوارهای پنجک پایینی میباشد.
تجارت و تکنولوژی: تجارت و تکنولوژی به نحو فزایندهای تقاضا را از کارگران دارای سواد و مهارت کمتر به کارگرانی که مهارتهای خاص یا سواد بالاتر دارند، انتقال داده است. نتیجه این امر افزایش شکاف درآمدی میان کارگران دارای مهارت و سواد کم و دیگر کارگران بود.
گسترش بازارها: با بهبود ارتباطات و حملونقل، افراد به شکل روزافزونی در بازارهای ملی به فعالیت پرداختند و عملکرد خود در بازارهای محلی را کاهش دادند. در این بازارهای گستردهتر، افرادی که مهارتهای منحصربهفردی دارند، میتوانند دستمزدهای بسیار بالایی را دریافت کنند.
مهاجرت: در سال ۲۰۰۲، مهاجرانی که از ۱۹۸۰ به بعد به آمریکا وارد شده بودند، نزدیک به ۱۱درصد از نیروی کار را تشکیل میدادند (به «مهاجرت» رجوع شود). درصد نسبتا بالایی از این مهاجران سواد کمی داشتند و بنابراین تعداد کارگرانی که برای کسب مشاغل کم درآمد رقابت میکردند، افزایش یافت.
با این حال این عوامل تنها میتوانند بخشی از افزایش نابرابری را توضیح دهند. عامل دیگری که درآمد بسیار بالای افراد پردرآمد را توجیه میکند، آن است که نسبت پرداخت به مقامات ارشد اجرایی به پرداخت به کارگران عادی در فاصله سالهای 1982 تا 2004، از 42:1 به 301:1 افزایش یافت و پرداخت به مدیران سطح بالا، وکلا و افراد شاغل در دیگر حوزهها نیز به مقدار چشمگیری رشد پیدا کرد.
آیا معیار اندازهگیری مهم است؟
همانطور که در بالا ذکر شد، در هر دو نوع آمار CPS و SOI، درآمد پولی پیش از کسر مالیات اندازهگیری میشود. این اندازهگیریها به سه دلیل معیوب هستند؛ اول اینکه افزایش کمکهای دولتی به فقرا از طریق مزایای غیرپولی مثل تامین خدماتدرمانی نیازمندان و بنهای غذا و اعطای اعتبارهای مالیاتی تحت برنامه اعتبار مالیاتی برای درآمد کسب شده (EITC) صورت میگیرد. منافع غیرپولی از آمارهای استاندارد حذف شده و اعتبارهای مالیاتی (EITC) عموما کمتر از حد واقع گزارش شدهاند. دوم آنکه درصد فزایندهای از کل پرداختی به دستمزدبگیران به بیمههای درمانی و مزایای بازنشستگی که در آمارهای استاندارد محاسبه نمیشوند، اختصاص مییابد. ثالثا خود مالیاتها توزیع درآمد را تغییر میدهند.
مرکز سرشماری آمریکا در سالیان اخیر سعی کرده که با تخمین توزیع درآمد خانوارها تحت تعاریف گوناگون از درآمد، مشکلات مربوط به تعریف را اصلاح کند. جدول ۲ نشان میدهد که تغییر تعریف استاندارد مرکز سرشماری (درآمد پولی پیش از کسر مالیات منهای عایدی سرمایه) به تعریف تعدیل یافتهای که اثرات تقریبی عایدی سرمایه، مالیات، EITC و ارزش پولی مزایای غیر پولی و خصوصی را نیز شامل شود، چه تاثیری داشته است. در نتیجه این تغییر، نابرابری به میزان قابلتوجهی کمتر شده و نسبت بین درآمد پنجکهای بالا و پایین از۱$:۱۴.۳۱$ به ۱$:۱۰.۴۰$ کاهش پیدا کرده است. تعدیلات مشابه برای سالهای قبل از آن نیز نشان میدهد که اندازهگیری بهتر درآمدها، نابرابری را در هر سال کاهش میدهد. با این حال، حتی با اصلاح تعریف، روند حرکت به سوی افزایش نابرابری در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ پابرجا میماند، اما سرعت آن کمتر میشود.
جدول 2: شکل توزیع درآمد خانوارها با استفاده از تعاریف جایگزین درآمد برای سال 2001 (سهمی از درآمد که به هر پنجک از خانوارها میرسد).
* جدول اولیه تغییر شکل یافته و براکتها برای شفافیت بیشتر اضافه شدهاند.
+ درآمد استاندارد مرکز سرشماری به عنوان درآمد پولی پیش از کسر مالیات منهای عایدی سرمایه تعریف میشود.
نکته: درآمد تعدیل شده مرکز سرشماری عبارت است از درآمد پولی پیش از کسر مالیات (که شامل برآورد عایدی سرمایه میشود) منهای تمامی مالیاتهای پرداختشده به اضافه دریافتی تقریبی از EICT به اضافه درآمد غیرپولی از بیمه درمانی تامین شده توسط کارفرما و مزایای غیرپولی دولتی مثل بن غذا، تامین خدماتدرمانی نیازمندان و غذای مجانی در مدارس.
جدول ۳: تحرک درون توزیع درآمد خانوادهها پنجکها در ۱۹۹۸
نابرابری و تحرک
دومین عامل تعدیلکننده نابرابری تخمین زده شده، تحرک اقتصادی است. از آنجا که با توسعه مشاغل افراد، درآمد اکثر خانوادهها افزایش مییابد، لذا برابری درآمدهای بلندمدت از آنچه آمارهای استاندارد مربوط به یک سال نشان میدهند، بیشتر است. در جدول ۳، خلاصهای از نتایج تحقیقی که اخیرا روی تحرک درآمد خانوادهها صورت گرفته نشان داده شده است.
نیمی از خانوادههایی که در 1988 در پایینترین پنجک قرار داشتند ده سال بعد نیز در همان پنجک مانده بودند، یک چهارم از آنها به پنجک دوم و یک چهارم نیز به پنجک سوم یا بالاتر انتقال یافته بودند. خانوادههای عضو پنجک پنج (بیشترین درآمد) نیز تحرک مشابهی را در طول زمان نشان میدهند.
اقتصاد نابرابری دستمزدها و درآمدها
آیا نابرابری دستمزدها و درآمدها بد است؟ این سوال به نظر خندهدار میآید. واضح است که نابرابری بداست. اینطور نیست؟ در واقع، نه، بلکه آنچه از اهمیتی حیاتی و اساسی برخوردار است، چگونگی ایجاد نابرابری است.
درصورتی که نابرابری دستمزدها و درآمدها ناشی از امتیازهای دولتی باشد، به وضوح بد است. بسیاری از افراد چنین وضعیتی را ناعادلانه میدانند، اما آنچه برای بسیاری از اقتصاددانها از این نظر اهمیت بیشتری دارد، آن است که این نوع نابرابری انگیزهها را دچار انحراف میسازد. مردم در جوامعی که بر پایه امتیازات دولتی قرار دارند، به جای آنکه کالاها و خدمات ارزشمند را برای شهروندانشان تولید کنند (کاری که افراد در اقتصادهای آزاد تمایل به انجام آن را دارند)، بیشتر توان خود را صرف خشنود کردن یا اگر بخواهیم به صراحت بگوییم، رشوهدهی به مقامات دولتی میکنند. به عنوان مثال، در بسیاری از کشورهای آفریقایی مثل ساحل عاج، غناو زییر، نابرابریهای تلخی وجود دارد، زیرا دولت از این قدرت برخوردار است که درصد زیادی از ثروت آنهایی که هماکنون فقیر هستند را گرفته و مقدار زیادی از آن را به مقامات یا دوستان آنها بدهد. در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین نیز خانوادههای محدودی برای چند دهه بخش عمدهای از ثروت را در اختیار خود داشتهاند و از قدرت دولتی برای استحکام بخشیدن به امتیازات خود استفاده کردهاند.
اما نابرابری درآمدها و دستمزدها در اقتصادهای نسبتا آزاد، دو کارکرد مهم اجتماعی را ایفا میکند. اولا انگیزههای قوی را به افراد میدهد تا به گونهای به تولید بپردازند که درآمد و دستمزد بیشتری کسب کنند. ثانیا به افراد و نه فقط افراد جوان، انگیزهای قوی میدهد تا آموزشهایی را ببینند که آنها را قادر سازد تا در مشاغل پردرآمد عملکرد خوبی داشته باشند. فینیس ولچ اقتصاددان در سخنرانی خود در ژانویه 1999 این نکته را به این نحو بیان کرد:
دستمزدها نقشهای بسیاری را در اقتصاد ایفا میکنند. دستمزدها مدت زمانی که نیروی کار به کار مشغول است، درآمد نیروی کار را تعیین میکنند، اما همچنین نشانگر کمیابی و فراوانی نسبی هستند و انگیزههایی را برای ارائه خدماتی به وجود میآورند که از بالاترین ارزش برخوردارند (ولش. ۱۹۹۹، ص ۱).
درباره نویسنده
فرانک لوی، استاد اقتصاد شهری در دپارتمان مطالعات و برنامهریزی شهری دانشگاه MIT است.
منابعی برای مطالعه بیشتر
Charles, Kerwin Kofi, and Erik Hurst. "Correlation of Wealth Across Generations." Journal of Political Economy, ۱۱۱, no. ۶ (۲۰۰۳): ۱۱۵۵-۱۱۸۲.
Fortin, Nicole M., and Thomas Lemeiux. "Institutional Changes and Rising Wage Inequality: Is There a Linkage?" Journal of Economic Perspectives 11, no. 2 (1997): 75-96.
Gottschalk, Peter. "Inequality, Income Growth and Mobility: The Basic Facts." Journal of Economic Perspectives ۱۱, no. ۲ (۱۹۹۷): ۲۱-۴۰.
Johnson, George E. "Changes in Earnings Inequality: The Role of Demand Shifts." Journal of Economic Perspectives, 11, no. 2 (1997): 41-54.
Saez, Emmanuel. "Income and Wealth Concentration in a Historical and International Perspective." In Alan J. Auerbach, David E. Card, and John M. Quigley, ed., Public Policy and the Income Distribution. New York: Russell Sage Foundation, ۲۰۰۶. Also available at http://emlab.berkeley.edu/users/saez/berkeleysympo۲.pdf.
Topel, Robert. "Factor Proportions and Relative Wages: The Supply Side Determinants of Wage Inequality." Journal of Economic Perspectives 11, no. 2 (1997): 55-74.
ارسال نظر