تصویری از روبرتو خوارز آرژانتینی

«از سفر به آمریکا تازه برگشته‌ام. پس هم تاخیر و هم فرانسوی بدم را، زبانی که آن را خوب می‌فهمم، اما نمی‌توانم خوب بنویسم، بر من ببخشید.

می‌خواستم به شما فقط این را بگویم که برای ترجمه‌ شعر و واقعیت موافقت خود را با کمال هم‌دلی به شما ابراز می‌کنم. من نیز با شما بر این باورم که «قلمرویی جهان‌شمول و جدا از عارضه‌های سیاسی و مادی وجود دارد که همانا دنیای شعر است». اما من برای همراهی با ترجمه‌ شما چند کلمه‌ای به اسپانیایی برایتان می‌فرستم. فکر می‌کنم برای ترجمه‌ این یادداشت مختصر خودتان به ‌آسانی کسی را پیدا خواهید کرد.

برای من مایه‌ خوش‌وقتی است که بتوانم ترجمه‌ فرانسوی شما را از چند شاعر فارسی‌زبان معاصر دریافت کنم. منتظر خبرهای شما خواهم بود.»

سطرهای بالا، نامه‌‌ای است که روبرتو خوارز، شاعر و نویسنده آرژانتینی به بهروز صفدری، مترجم کتابش در ایران نوشته است. یعنی اینکه صفدری اخلاق را رعایت کرده و اجازه انتشار کتاب «شعر و واقعیت + قطعات عمودی» را از نویسنده‌اش گرفته است. این کتاب شعرهای منثور روبرتو خوارز را در بر می گیرد که در هم پیچیدگی سطرها، از جهان‌بینی عمیق او حکایت می‌کند.

صفدری در یادداشت خود درباره شعر خوارز می‌نویسد: «به قول اکتاویو پاز، شعر خوارز شعر «از چاه تا ماه» است. خطی قائم و قطعه‌ای عمود میان مادون و ماورا، رفت‌وآمدی میان فروسو و فراسوی هر چیز، عرفان دیگرگونه و فرازگرایی یا استعلای بی‌کیشانه‌ خوارز را رقم می‌زند. او شعر را بری از دوگانه‌انگاری‌های جاری ــ نظیر اندیشه/ احساس، عقل/ عشق، حرف/ سکوت، حضور/ غیاب، بود/ نبود، لاهوت/ ناسوت و فراشدی از تار و پودی دیگر می‌داند. جدایی شعر از اندیشه و فلسفه را فاجعه می‌نامد. خود را به فلسفه‌ نیچه نزدیک و با بینش ذن مأنوس می‌داند. او بی آنکه شکل شعر را بی‌اهمیت بشمرد، در جست‌وجوی موسیقی معنا است. بنابراین در شعر او از تورم بلاغت و فخر فصاحت، از احساساتی‌گری و عوام‌نوازی، از دکلمه‌سرایی‌های مطنطن در قالب اوزان تحمیلی و خلاصه از عصا قورت‌دادگی ادیبانه خبری نیست.»

این کتاب ۱۷۶ صفحه است و با ترجمه‌ای روان و خوش‌خوان توسط نشر بازتاب نگارمنتشر شده است که مخاطبان جدی شعر از خواندن آن، به لذت مرور متن دست می‌یابند.