یادداشت
نکتهای از یک وداع پرمعنی
در مراسم وداع وزیر اقتصاد، محورهای مهمی از ریشههای نابسامانیها مطرح شد که جای تامل دارد و امید اینکه به دور از دوستیها و دشمنیها بدانها توجه شود. یکی از مهمترین مولفههای جدایی ایشان، باور به علم اقتصاد و نگرش اقتصاد آزاد به نظر میرسد.
دکتر احمد یزدانپناه
در مراسم وداع وزیر اقتصاد، محورهای مهمی از ریشههای نابسامانیها مطرح شد که جای تامل دارد و امید اینکه به دور از دوستیها و دشمنیها بدانها توجه شود. یکی از مهمترین مولفههای جدایی ایشان، باور به علم اقتصاد و نگرش اقتصاد آزاد به نظر میرسد. این چند سطر قصد دارد که به رابطه چند عنصر اساسی این نوع اقتصاد اشاره کند تا اهل خرد و بصیرت نیاز حیاتی به آن را با شرایط امروز کشور ملموستر حس نمایند. در آن مراسم ایشان به مقوله بیکاری و سیاسی شدن آن اشاره داشتند و کم و کیف سرمایهگذاریها برای بالا بردن تولید و اشتغال و علل ناموفق بودن آنها.
اول بحث روشن کنم که اگر موتور انگیزههای سرمایهگذاری بر پایه عقلانیت اقتصادی مشخص شود بحث تا پایان به کجفهمی دچار گشته و ادامه مییابد.
در یک ساختار اقتصادی انحصاری که از عناصر مهم آن محدودیت ورود بنگاههای دیگر به آن صنعت و کسب و کار است، افراد سرمایهگذار و بنگاهها قادرند به «سود اقتصادی» پایدار دست یابند.
«سود حسابداری» تفاوت درآمدهای یک فعالیت از هزینههای آشکار آن است در صورتی که «سود اقتصادی» تفاوت درآمدها از «هزینه فرصت» تمامی عوامل به کار گرفته در آن فعالیت است. در درس اقتصاد خرد هم وقتی مباحث مدرن را مطرح میکنند، فزونی درآمدها از هزینههای اقتصادی یک سرمایهگذار را موتور متحرک او برای تولید و اشتغال بیشتر میدانند.
پرسش اصلی آن است که در یک فضای رقابتی چگونه سرمایهگذاران به سود اقتصادی دست مییابند؟ در یک اقتصاد آزاد برای کسب سود مزبور دو منبع وجود دارد:
۱ - نااطمینانی
۲ - نوآوری و کارآفرینی
سرمایهگذاری در ماهیت خویش سرمایهگذار را به جستو جوی بازده بیشتر میکشاند که این امر را در معرض نااطمینانی بیشتر قرار میدهد. همه ما در دنیای پر از نااطمینانی به سر میبریم، اطلاعات ناقص و تغییرات پویا زندگیها را با نامعلومی مواجه کرده است. هیچکس به دقت نمیتواند بگوید آینده چه میشود، در چنین دنیایی تغییرات پیشبینی نشدنی برندگان و بازندگانی به بار میآورد. اگر مردم به نوسانات درآمد خود حساس نبودند اثر نااطمینانیها هم بر میانگین بازده آنها مهم نبود، ولی اکثر مردم نااطمینانی را دوست ندارند و هر دولتی که فضای نامعلومی را برای آنها کاهش ندهد، عرصه را به آنها تنگ میکند.
اول درس «مدیریت ریسک در سرمایهگذاری مالی» میگویم: دوست دارید ۵۰۰ هزار تومان به طور قطع و با اطمینان داشته باشید یا ترجیح میدهید یک میلیون تومان با شانس ۵۰-۵۰؟
اکثر دانشجویان و مردم نااطمینانی را دوست ندارند، بنابراین به آنها باید پاداشی بیش از نرخ اوراق مشارکت دولتی که بدون ریسک است، داده شود که در اقتصاد بورس بدان «صرف ریسک» میگویند، این همان سود اقتصادی است که آنها را به سوی بورس میکشاند. لااقل یکی از دلایل اینکه، تاریخ سرمایهگذاریها نشان میدهد که در بستر زمان نرخ بازده بورس از میانگین اوراق قرضه بالاتر است.
در دنیایی که دانایی ما از رخدادهای آتی ناقص است، کشف فرصتهای بالقوه برای ترکیب منابع کمیاب اقتصادی به گونهای که رفتار عقلایی اقتصادی بر آن حاکم باشد، یعنی ارزش آن منابع و عوامل را افزایش دهیم در یک اقتصاد رقابتی دومین منبع مهم سود اقتصادی را به دست میدهد.
در چنین محیطی که حضور دولت در تمامی حوزههای خرد و کلان رانت خلق میکند، دیگر کسی به دنبال سبقت گرفتن از دیگری برای خلق ارزش بیشتر و لذا رفاه جامعه نیست، چرا که این میدان رقابت اقتصاد آزاد و موتور «سود اقتصادی» است که در آن تشخیص درست فرصتها توسط گروهی از سایرین بهتر صورت میگیرد.
در یک اقتصاد رقابتی که دولتها انرژی و وقت کم خود را صرف زیربناها و نهادسازی میکند، پروژههای سرمایهگذاری بیشماری را میتوانند و باید پیشپای آن گروه ریسکپذیر قرار دهند.
برخی از آنها با مدیریت و درایت عالمانه خود و متابعت از علم اقتصاد، افزایش ارزش منابع را موجب میشوند و در نتیجه صحنه اقتصاد را پرنشاط نموده و فعالیتهای سالم آن گروه به نرخ متعارف بازده سرمایه منجر میشود. گروه دیگر هم که موجب کاهش ارزش منابع جامعه میشوند «زیاناقتصادی» به بار میآورند.
در اینجاست که روحیه ویژگیهای کارآفرینی نقش حیاتی خود را برای رفاه مردم ظاهر میکند، چرا که نوآوران آنهایی هستند که قادرند در خلق و تشخیص فرصتها و در فرآیند رشد و توسعه کشور با به کار گرفتن فرصتها برای خود و دیگران پروژههای سازندگی و تولیدات مورد نیاز مردم را با سود اقتصادی همراه سازند و به فرصتهایی توجه کنند که مورد غفلت سایرین است.
پس باید حق را گفت که نظریه یکی از پنج اقتصاددان اول معاصر یعنی ژوزف شومپیتر که نوآوری و کارآفرینی را در دهه ۴۰ موتور توسعه غرب صنعتی میداند، مینویسد: نبض توسعه صنعتی و رفاه ما در تولید کالاهای جدید صنعتی، روشهای جدید تولید و حمل و نقل و بازارهای جدید و سازمانهای صنعتی جدیدی میزند که نوآوران و ریسکپذیران در پی تعقیب سود خود به جامعه عرضه میکنند.
اگر اقتصاد آزاد مورد اشاره در آن وداع نوآوری گونه، این دو منبع را به اقتصاد تزریق کند، آیا پس از تغییر ساختار اقتصادی میتوان دغدغه معاون اقتصادی بانک مرکزی را که میگوید: نرخ پرکاری زیر نرخ طبیعی آن است و باید منتظر نرخ بیکاری و بالاتر بود و همچنین نگرانی مردم را رفع کرد؟؟
«به هر حال» یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد.
ارسال نظر