یادداشت
پوپولیسم اقتصادی
پوپولیسم اقتصادی، واکنش مردم فقیر یک جامعه است و همچنان که انتظار می رود در اقتصادهایی آشکارتر است که همچون آمریکای لاتین دارای سطوح بالایی از نابرابری اقتصادی هستند.
در واقع نابرابری در اقتصادهای آمریکای لاتین خیلی بیشتر از کشورهای صنعتی و به طور فاحش بیش از همه اقتصادهای شرق آسیا و در بالاترین حد جهانی قرار دارد.
حسین صبوری
پوپولیسم اقتصادی، واکنش مردم فقیر یک جامعه است و همچنان که انتظار می رود در اقتصادهایی آشکارتر است که همچون آمریکای لاتین دارای سطوح بالایی از نابرابری اقتصادی هستند.
در واقع نابرابری در اقتصادهای آمریکای لاتین خیلی بیشتر از کشورهای صنعتی و به طور فاحش بیش از همه اقتصادهای شرق آسیا و در بالاترین حد جهانی قرار دارد. شگفتانگیز نیست که پانچو ویلا قهرمان مکزیکیها است. ویلا، آمریکاییهای ساکن مرزها را به وحشت انداخته بود و فرسایش نظامی ایالات متحده در مکزیک در سال ۱۹۱۶ (که با فرماندهی ژنرال جان پرشیتک رهبری میشد) مانع از توقیف او شد.
کاردناس در سال ۱۹۳۸ همه داراییهای شرکتهای نفتی خارجی به ویژه استاندارد اویل نیوجرسی ورویال داچ شل را سلب مالکیت کرد. این تصمیم او پیامدهای بلند مدت مخربی در اقتصاد مکزیک داشته است. اکنون کاردناس به عنوان یک قهرمان شناخته میشود و نام خانوادگی او به تنهایی برای پیروز شدن پسرش کاتموک در انتخابات ریاستجمهوری ۱۹۸۸ مکزیک کافی بوده است. پوپولیسم اقتصادی به دنبال اصلاح است و نه تحول. رهبران پوپولیسم از نارضایتیهای مشخص مردمی آگاه هستند؛ اما راهکارهایشان نامعلوم است. بر خلاف سرمایه داری و یا سوسیالیسم، پوپولیسم اقتصادی همراه با یک تجزیه و تحلیل بسامان از شرایط لازم برای تولید ثروت یا افزایش استانداردهای زندگی نیست و بیشتر فریاد یک درد است. رهبران پوپولیسم برای درمان بیعدالتی موجود قولهای مبهم میدهند و باز توزیع زمینها و تعقیب نخبگان فاسد که بدون دلیل به بالا کشیدن اموال فقرا محکوم میشوند، دوای همه دردها معرفی میشود. پوپولیسم اقتصادی در همه اشکال گوناگونش در مقابل بازار آزاد قرار میگیرد که البته این دیدگاه آنها عمدتا بر بنیاد کژفهمی از اقتصاد آزاد استوار است.
بهترین دلیلی که نشان میدهد پوپولیسم یک پاسخ هیجانی است و بر بنیان اندیشهای قرار نگرفته، این است که بهرغم مواجه شدن با شکستهای پی در پی، عقبنشینی نمیکند. برزیل، آرژانتین، پرو و شیلی واکنشهای هوشمندانهای به سیاستهای عوامگرایانه شکست خورده در پایان جنگ جهانی دوم از خود نشان دادهاند. اما اکنون بهنظر میرسد نسلهای جدید رهبران این کشورها از تاریخ درسی نگرفتهاند و راهحلهای ساده عوام گرایانه را دنبال میکنند. پوپولیسم اقتصادی، جهان را بسیار ساده تصور میکند: اگر بیکاری وجود دارد دولت باید بیکاران را به خدمت بگیرد، اگر وضعیت اقتصاد کساد است، نرخ بهره بالا است، اگر تورم است، دولت باید نرخها را دست کاری کند و الی آخر. اما چرا چنین واکنشهایی، غیر عقلانی هستند؟
پاسخ این است که در اقتصادهایی که میلیونها نفر از مردم هر روز کار و تجارت میکنند، بازارها چنان درهم پیچیدهاند که اگر شما در جایی توازن آن را بر هم بزنید، به طور غیر عمدی باعث مجموعهای از عدم توازنها خواهید شد. زیبایی نظام بازار به این است که وقتی که خوب کار میکند، تمایل به ایجاد توازن دارد.
پوپولیسم که با سیاستهای ویژه اقتصادی خود باعث تحمیل گرانی و کمیابی میشود برای جذب هواداران خود ناگزیر است تا توجیهی اخلاقی بیاورد یا اینکه مسببی عینی یا خیالی برای این مشکلات معرفی کند، البته بدون هیچ سند و استدلال. رهبران پوپولیسم هرگز وعدههایی نمیدهند که به طور بالقوه مزایایی نداشته باشد، اگرچه این وعدهها برای اقتصاد کشور در آینده ویرانگر باشد؛ همچنانکه، رابرت موگابه رییسجمهوری زیمبابوه از سال ۱۹۸۷ به هواخواهان خود قول مصادره و واگذاری زمینهای سفیدپوستان را داد؛ اما مالکان جدید زمین، قادر به اداره زمینها نبودند. در نتیجه، تولید مواد غذایی متوقف شد و کشور نیازمند واردات گسترده شده بود، مالیات بر درآمد به سرعت کم شد و موگابه برای تامین مالی هزینههایش اقدام به چاپ اسکناس کرد و لذا بدون شک تاکنون، تورم افسار گسیخته، موگابه را از پیمان سوسیالیستی خود بیرون آورده است و لذا یکی از موفقترین اقتصادهای تاریخ آفریقا در حال فروپاشی است.
هوگوچاوز که در سال ۱۹۹۹ رییسجمهوری ونزوئلا شد، مثالی همچون موگابه است. او در حال دستاندازی و سیاسی کردن یکی از پر افتخارترین شرکتهای نفت ونزوئلا و شرکتی که در نیم قرن گذشته دومین شرکت بزرگ نفتی بوده است، میباشد. زمانی که وی جای متخصصان غیرسیاسی شرکتهای نفتی دولتی را به دوستان و هواخواهان خود داد، سطح پایه تولید نفت به شدت کاهش یافت که این تصمیمات باعث کاهش ظرفیت تولیدی چند صدهزار بشکهای روزانه نفت شد و در نتیجه، تولید نفت خام ونزوئلا از متوسط ۲/۳میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۰۰ به ۴/۲میلیون بشکه در بهار سال ۲۰۰۷ کاهش یافت. سیاستهای چاوز در بیشتر کشورهای جهان با شکست روبرو شده است. اما براساس تصادف زمان از زمانی که او رییسجمهوری شده، تحولات ایجاد شده در حوزه نفت موجب چهار برابر شدن قیمت نفت خام شده است و حداقل تاکنون بقای او را تضمین کرده است. با توجه به منابع گسترده نفت در این کشور، ونزوئلا باید یکی از بزرگترین عرضهکنندگان نفت خام در جهان باشد؛ اما نفت در زیرزمین خیلی با ارزش نیست، همچنانکه هزاران سال در زیر زمین وجود داشته است؛ مگر آنکه شما اقتصادی بسازید که بتواند آن را استخراج نماید.
پوپولیسم اقتصادی وعدههای زیادی میدهد بدون اینکه تامین مالی آنها را ملاحظه کند. اغلب اوقات وعدههای دولت باعث کاهش درآمد مالیاتی دولت میشود، استقراض از بخشخصوصی و یا سرمایهگذاران خارجی را غیر ممکن میکند و لذا دولت شروع به استقراض از بانک مرکزی و چاپ اسکناس میکند.
چاپ اسکناس از جانب بانک مرکزی به منظور افزایش هزینههای دولت همیشه باعث افزایش تورم میشود که تاریخ نشان داده است که نتیجه آن در نهایت فروپاشی اقتصادی بوده است. نمونه این وضعیت در سال ۱۹۹۴ برزیل، ۱۹۸۹ آرژانتین، اواسط دهه ۱۹۸۰ مکزیک و اواسط دهه ۱۹۷۰ شیلی پدیدار شد که آثار تورم لجام گسیخته بر اقتصاد این کشورها ویرانگر بوده است و همچنانکه اقتصاددانان خبره بینالمللی از جمله رودریگر دورنبوش و سباستیان ادوارد خاطر نشان کردهاند: «در نهایت و در هر نوع تجربهای از پوپولیسم اقتصادی، دستمزدهای حقیقی در سطحی پایینتر از میزانی که در ابتدا بودهاند، قرار میگیرند.»
ارسال نظر