به بهانه اکران مستند «نوری بتابان»
دوئل اسکورسیزی و سنگهای غلطان
نوری بتابان عنوان جدیدترین فیلم مارتین اسکورسیزی است که به تازگی اکران شده و سرو صدای زیادی به پا کرده است. مارتین اسکورسیزی شاید یکی از ۵ کارگردان هالیوود باشد که هنوز هم برای فیلمهایش ارزش قائل است و میخواهد با آنها حرف بزند و نه فقط سرگرمتان کند.
رهام وزیری
نوری بتابان عنوان جدیدترین فیلم مارتین اسکورسیزی است که به تازگی اکران شده و سرو صدای زیادی به پا کرده است. مارتین اسکورسیزی شاید یکی از ۵ کارگردان هالیوود باشد که هنوز هم برای فیلمهایش ارزش قائل است و میخواهد با آنها حرف بزند و نه فقط سرگرمتان کند.
نوری بتابان یک فیلم متفاوت است. متفاوت از آن جهت که مارتین اسکورسیزی فیلمی مستند را در مورد یک گروه موسیقی بزرگ ساخته است. گروه رولینگ استونز که بیش از ۴۵سال است فعالیت میکند سوژه او در این فیلم است. فیلم نوری بتابان در جریان دو روز کنسرت گروه رولینگ استونز در سال ۲۰۰۶ در نیویورک فیلمبرداری شده است. اکران این مستند اگر چه با استقبال هواداران سینمایی اسکورسیزی مواجه شده است، اما در میان منتقدان اظهارنظرهای ضد و نقیضی را برانگیخته است.
فیلم با صحنههای سیاه و سفید آغاز میشود. صحنههایی که به نظر میرسد در پس زمینه ذهن اسکورسیزی ماندهاند. فیلم با خودستایی اسکورسیزی آغاز میشود. اوست که در مرکز کار مشغول بررسی آخرین چیدمان کنسرت و آهنگها است. کاری که علیالقاعده باید توسط مایک جاگر رهبر گروه رولینگ استونز انجام شود.
فیلم نوری بتابان با ۹ دوربین اصلی و چندین دوربین فرعی و پشت صحنه فیلمبرداری شده است. هر ۹ فیلمبردار اصلی از برندگان جوایز اسکار یا کسانی هستند که برای این جایزه نامزد بودهاند. سرپرست تیم فیلمبرداری نیز رابرت ریچاردسون است که دوباره به دریافت جایزه اسکار فیلمبرداری شده است.
اسکورسیزی که خود از طرفداران موسیقی رولینگ استونز است خط روایت خود را از خاطرات باب ایلن و مایک جاگر گرفته است. این اولین بار نیست که اسکورسیزی موسیقی را دست مایه فیلم خود میکند. چند سال پیش او مستندی درباره باب دیلن را کارگردانی کرد. در سال ۱۹۷۰ و ۱۹۷۲ نیز او در دو فیلم مستند در مورد موسیقی به عنوان دستیار کاگردان حضور پیدا کرده بود.
اگر در هنگام تماشای مستند نوری بتابان به حافظه سینمایی خود مراجعه کنید و موسیقی فیلمهای اسکورسیزی را مرور کنید به خوبی میتوانید آواهایی از گاو خشمگین، خیابانهای پایین شهر و رفقای خوب را در آنها بشنوید. نوری بتابان دقیقا اسم قطعهای است که رولینگ استونز اجرا کرده و اسکورسیزی از آن در فیلم خیابانهای پایین شهر سود جسته بود. بیننده در این جا با یک حس دوگانه روبهرو میشود. آیا مستند نوری بتابان فیلمی است که برای بیان حرفی تازه ساخته شده است یا اینکه صرفا یک دغدغه شخصی بوده و ادای دین اسکورسیزی به گروه موسیقی است که سالهای جوانیش را با ترانههای آنها پشت سر گذاشته است. در پایان احساسی که به شما دست میدهد بیشتر پاسخ مثبت به گزینه دوم است. اسکورسیزی قصد ندارد لایههای درونی رولینگ استونز را واکاوی کند بلکه میخواهد شما و خودش را بار دیگر به تحسین موسیقی استونز وادارد.
اسکورسیزی اولین کارگردان نامداری نیست که به فکر ساخت مستند از گروه رولینگ استونز افتاده است. سالها قبلتر ژان لوک گدار، کارگردان مولف و صاحب سبک سینما فیلم همدردی با شیطان را بر اساس فعالیت گروه رولینگ استونز ساخت. وجود این فیلم از یک کارگردان بزرگ چیزی است که کار اسکورسیزی را دشوار میکند. اما اسکورسیزی راهی متفاوت از ژان لوک گدار را میرود. در یک جمله میتوان گفت که در فیلم گدار رولینگ استونز اگر محور بیان است اما خود بیان نیست و گدار حرفهایی از جنس سیاست، عشق و تاریکی را با روایتی از رولینگ استونز بیان میکند. اما اسکورسیزی خود رولینگ استونز را بدون داشتن حتی یک خط روایی به تصویر میکشد.
همدردی با شیطان فیلمی درباره اجرای رولینگ استونز است، اما فیلم نوری بتابان فیلمی درباره خود اجرا است.
اسکورسیزی اگر چه در نوری بتابان دست به ستایش رولینگ استونز میزند؛ اما در نماهایی ناهماهنگیها و اختلافنظرهای آنها را در بسیاری مسائل به تصویر میکشد. ناهماهنگیهایی که پس از نزدیک به پنج دهه بین مایک جاگر و اعضای گروهش وجود دارد. اسکورسیزی نشان داده که با این کار مرعوب سوژه قدرتمند خود نشده است. هرچه باشد او فیلمش را در مورد گروهی ساخته است که دیرپاترین گروه موسیقی جهان است و آلبومهایش بیش از ۲۵۰میلیون نسخه فروش داشته است.
فیلم نوری بتابان یک دوئل دیدنی بین غول است. در یک سوی میدان مارتین اسکورسیزی، غول سینما ایستاده است و در سوی دیگر مایک جاگر غول دنیای موسیقی. اسکورسیزی میخواهد بهترین مستند دوران فعالیت رولینگ استونز را بسازد و برای این کار باید تا آنجا که میشود مایک جاگر و همکارانش را تحت فرمان خود درآورد. در آن سو مایک جاگر و دوستانش میدانند که ۹ دوربین اسکورسیزی کوچکترین حرکات آنها را زیر نظر دارند و نمیخواهند که اسیر آنها شوند. در اجرای نیویورک ۲۰۰۶ بیش از هر اجرای دیگری جابهجایی وجود دارد و سنگهای غلطان در دهه ششم عمر خود از هر زمان دیگری پرجنبو جوشتر میشوند. رابرت ریچارد سون مدیر فیلمبرداری که خودش نیز پشت یکی از دوربینهای اصلی قرار گرفته بود درخصوص این حرکات به نشریه سایت اندساند گفت: آنها به مجرد حضور روی صحنه و آغاز اجرا حرکات دیوانهواری را آغاز کردند. گویا همه قول و قرارها را فراموش کرده بودند.
با این وجود فیلم که به پایان میرسد شما متوجه میشوید که اسکورسیزی برنده این دوئل است. او اگرچه نتوانسته بازیگرانش را در نوری بتابان هدایت کند و میزانسن بدهد، اما این ضعف را با تدوین فوقالعاده و اینترکاتهای بهجا جبران کرده است. فیلم در تدوین یک کنسرت موسیقی یک شاهکار به حساب میآید. حرکت هوشمندانه از نماهای تاریک به روشن و پرشهای پیاپی تاریک و روشن بیاختیار بار دیگر فیلم راننده تاکسی را تداعی میکند.
اسکورسیزی در این فیلم در واقع ذهن خودش را از یک دغدغه ۴۰ساله تخلیه میکند و احساسی را که از رولینگ استونز دارد، به تصویر میکشد.
با این وجود فیلم اسکورسیزی به نسبت فیلمهایی که پیش از این در مورد رولینگ استونز ساخته شده است، کمبودهایی دارد. یکی از این کمبودها صحنههای مربوط به تمرین و زندگی خارج از صحنه رولینگ استونز است. بیشک جنبههای حاشیهای زندگی یکگروه موسیقی که میرود تا به مرز نیمقرن فعالیت هنری برسد یکی از سوالاتی است که ذهن هواداران را همواره به خود مشغول میکند. ورود به لایههایی که تنها دوربین کارگردان مشهوری همچون اسکورسیزی میتوانست اجازه ورود به آنها را پیدا کند اما اسکورسیزی بسیار کم به این موضوع پرداخته است.
مارتین اسکورسیزی جایی گفته بود که بیشتر قصد داشته تا فیلمی برای نسل آینده بسازد و رولینگ استونز را به آنها بشناساند. اما پس از دیدن فیلم، انسان احساس میکند که فیلم نوری بتابان بیشتر رولینگ استونز سال ۲۰۰۶ را روایت میکند تا گویای این مساله باشد که رولینگ استونز چگونه بزرگترین گروه موسیقی پاپ جهان شد.
ارسال نظر