«بچه‌های گل بابونه» در مصر   کودکان کار

آموزش حقی است بشری که همه از آن بهره‌مند نیستند، از جمله کودکانی که مجبور می‌شوند کار کنند. برای نمونه در مناطق روستایی مصر کودکان در تولیدی‌های خانوادگی یا برای مزارع بزرگ همسایه کار می‌کنند.

در مزرعه سکم هم که در فاصله‌ای نه چندان دور از قاهره واقع است، چندین کودک مشغول به کارند. در این مزرعه پنبه و سبزیجات بدون استفاده از مواد شیمیایی کشت می‌شوند. البته کودکان تنها به شرطی می‌توانند در این مزرعه کار کنند که خانواده‌های‌‌شان اجازه دهند به مدرسه هم بروند، چیزی که در این منطقه غیرمعمول است. به این کودکان «بچه‌های گل بابونه» می‌گویند چون بخشی از روز را گل بابونه می‌چینند و بخشی دیگر را با درس خواندن می‌گذرانند.

لزوم رفتار انسانی با کودکان

ده بچه ۱۲ تا ۱۵ ساله دور جعبه‌ای چوبی ایستاده‌اند و سبزی پاک می‌کنند. پسرها بلوز و شلوار سبز رنگ بر تن دارند و دختران بلوز سبز و شلوار کرم رنگ. برای آنکه ساعات کار را راحت‌تر بگذرانند، موقع کار آواز می‌خوانند.

یکی از پسرها احمد نام دارد که ۱۲ ساله است. او سه سال است که با پروژه «بچه‌های گل بابونه» کار می‌کند. احمد می‌گوید: «اینجا بهتر از بیرون است. نان و پنیر و نهار می‌دهند. اتوبوس به دنبال‌مان می‌آید، بعد دوباره ما را به خانه می‌رساند. صبح‌ها شیر می‌خوریم. برادرهایم در کارگاه‌ها کار می‌کنند. کارشان وحشتناک است. وقت استراحت ندارند. چیزی یاد نمی‌گیرند. ما خواندن و نوشتن یاد می‌گیریم و انگلیسی!»

به نظر جمال ابراهیم که مدیر مدرسه است، پروژه بچه‌های گل بابونه برای کودکان همچون بهشت است. جمال ابراهیم خود اهل یکی از روستاهای اطراف است. وی می‌گوید: «در مقایسه با وضعیتی که وجود دارد، زندگی این بچه‌ها مثل بهشت است. مهم‌ترین چیز برای بچه‌های این سن و سال آب و غذا نیست. مهم‌ترین چیز این است که با آنها رفتاری انسانی داشته باشی. مثلا بگویی: «لطفا احمد جان. لطف کن و فلان کار را بکن محمد جان» بجای اینکه مثلا بگویی: «هی، تو، بیا اینجا ببینم.» وقتی با بچه‌ها با بی‌احترامی حرف بزنیم، روح آنها را می‌شکنیم. آنها مثل بزرگ‌ها نیستند؛ حساس‌اند، زودرنج‌اند. بعضی وقت‌ها نشان نمی‌دهند، اما بی‌احترامی آنها را خشمگین می‌‌کند و احساس منفی در آنها بوجود می‌آورد. وقتی به آنها بگوییم: «ببخشید محمد، اینجا چه کار می‌کنی» حس می‌کنند که با ایشان به طور انسانی رفتار می‌شود.» به سختی می‌توان گفت که چه تعداد کودک در مصر کار می‌کنند، چون بسیاری از آنان در بخش‌های غیررسمی شاغل‌‌اند؛ به عنوان دستفروش کار می‌کنند یا در خانه‌ها یا به عنوان کارگر فصلی در مزارع و باغ‌ها. یونیسف، سازمان کمک به کودکان وابسته به سازمان ملل متحد، برآورد کرده است که سالانه یک‌میلیون کودک یازده ساعت در روز و در دمای بالای ۴۰درجه در مزارع پنبه، اغلب زیر دست سرکارگران خشن کار می‌کنند. احمد هم از هشت سالگی در مزرعه خانوادگی کار کرده است. او پس از سه سال کار ترک تحصیل کرد. احمد می‌گوید که در سکم وضعش بهتر است، اگر چه زندگی او در مقایسه با زندگی کودکان اروپایی راحت نیست. احمد می‌گوید: «ساعت شش و نیم از خواب بیدار می‌شوم. ساعت هفت اتوبوس می‌آید و ما را می‌برد. ساعت سه و نیم دوباره از اینجا به خانه می‌رویم. وقتی به اینجا می‌رسم، کمی استراحت می‌کنم و بعد تا موقع غروب در مزرعه کار می‌کنم و بعد می‌خوابم.» برنامه روزانه کودکانی که در پروژه بچه‌های گل بابونه هستند عبارت است از سه ساعت کار، پنج ساعت درس و یادگیری، در آن میان غذا و نماز و استراحت. از زمانی که مزرعه سکم به‌وجود آمد و به دنبال استخدام کارگر برای چیدن گل بابونه بود، کشاورزان روستاهای اطراف کودکان خود را برای کار به این مزرعه معرفی می‌کردند. اما مدیران مزرعه عقیده داشتند که بچه‌ها باید درس بخوانند و در نتیجه از همان ابتدا پروژه‌ای آموزشی را برای آنان به‌راه انداختند. محمد به عنوان مددکار اجتماعی با پروژه سکم همکاری دارد. محمد می‌کوشد تا خانواده‌ها را قانع کند که فرزندانشان را به جای کار به مدرسه بفرستند. محمد می‌گوید: «ما در دو جبهه کار می‌کنیم: از طرفی سعی می‌کنیم که بچه‌های تا سن ۱۲ سال را به مدرسه برگردانیم. وقتی مشکلی با معلمی دارند با معلم می‌نشینم و دنبال راه حل می‌گردم. از طرف دیگر در برنامه‌مان بچه‌هایی را می‌آوریم که بالای ۱۲ سال هستند و می‌خواهند به جای ادامه تحصیل کار کنند.»

ترک تحصیل و جذب دوباره در کلاس درس

طبق برآورد یونیسف حدود نیمی از همه کودکان شاغل در مصر سرانجام زمانی ترک تحصیل می‌کنند. وقتی می‌رسد که دیگر کشش درس خواندن را ندارند و معلم‌ها هم به‌جای تشویق آنها انگیزه آنها را از بین می‌برند. اگر بالای ۹ سال داشته و برای مدت زیادی خارج از مدرسه به سر برده باشند، مدارس دولتی دیگر آنها را نمی‌پذیرند. نمونه آن دالیا است. دالی از سن ده سالگی در سکم کار می‌کند. دالیا را استثنائا به عنوان بچه گل بابونه پذیرفته‌اند، اگر چه حداقل سن پذیرش در پروژه سکم ۱۲ سال است. دالیا می‌گوید: «بیرون کاری کرده‌اند تا ما از مدرسه متنفر بشویم. کتک‌مان می‌زدند. وحشتناک بود.»

معلمی به دالیا یاد می‌دهد که چگونه روبالشی بدوزد. دالیا از کارگاه خیاطی خوشش می‌آید و امیدوار است که در آینده بتواند در کارخانه نساجی کار کند. او به عنوان بچه گل بابونه درآمد ماهانه‌ای حدود ۲۰ یورو دارد که در روستایی که درآمد معلم آن تنها یک و نیم برابر درآمد اوست، پول خوبی است. کار کودکان برای گروه سکم به لحاظ اقتصادی به صرفه نیست. جمال ابراهیم در این باره می‌گوید: «بچه‌ها خرج دارند، نه فقط بخاطر مزدی که می‌گیرند، بلکه غذا هست، آب هست، لباس هست و دوا و درمان. همه اینها حدود ۹۰۰یورو در ماه خرج برمی‌دارد. اما اگر ما خودمان را از جامعه جدا کنیم و به دردش نرسیم، کسانی دور و بر ما رشد می‌کنند که هیچ توجهی از کسی نمی‌گیرند. همین‌ها روزی تبدیل به دزد و تروریست می‌شوند. همین‌ها موقعی جامعه را نابود می‌کنند. ما نمی‌توانیم فقط به منافع اقتصادی‌مان فکر کنیم، باید به فکر منفعت جامعه هم باشیم.»

سه پسر و یک دختر حدود ۱۶ ساله در سالن جشن مدرسه نشسته‌اند و فلوت می‌زنند. هنر، موسیقی، تئاتر، ورزش جزو مواد درسی هستند. جمال ابراهیم می‌گوید: «پروژه سکم توجه دارد به اینکه هر بچه چه شخصیت و علاقه و استعدادی دارد. ما فقط با مغزمان یاد نمی‌گیریم. مهم این است که بدانیم که با قلب و دست‌هایمان هم یاد می‌گیریم. احتمالا افراد بسیار کمی در مصر هستند که می‌دانند یادگیری سه بعد دارد: فکر کردن، احساس کردن و خواستن. ما در پروژه سکم این را می‌دانیم و برای همین می‌توانیم سرمشقی برای حل مشکل کارکردن کودکان باشیم.» در کلاس درس الفبا پنج دختر و پنج پسر روی نیمکت‌های چوبی نشسته‌اند. خانم معلم متن کوتاهی را روی تخته سیاه نوشته و کلمات را توضیح می‌دهد. وی می‌گوید: «بچه‌های اینجا بعد از تقریبا چهار کلاس درس ترک تحصیل می‌کنند. یکی دو سال که می‌گذرد و به اینجا می‌آیند، دیگر چیزی بلد نیستند. ما قدم به قدم به آنها الفبا را یاد می‌دهیم. در اصل از همان سطح کلاس اول باید شروع کنیم.» کودکان کار در مصر حدود یک سوم درآمد خانواده را تامین می‌کنند. کودکانی که از حمایت پروژه سکم برخوردارند، مدرک سوادآموزی می‌گیرند و کاری می‌آموزند تا روزی بتوانند درآمدی داشته باشند که برای همه خانواده کافی باشد تا فرزندان خود آنان مجبور نباشند به جای رفتن به مدرسه کار کنند.