رفتار قدرتمندان

مولانا فرید

«ملاقات با بانوی سالخورده» براساس نمایشنامه‌ای از فریدریش دورنمات در تئاتر شهر روی صحنه رفته و استقبال گسترده علاقه‌مندان و تماشاچیان را در پی داشته است. استاد حمید سمندریان کارگردان این نمایش می‌گوید: «دورنمات» در برخورد با بطن قضاوت به این نتیجه می‌رسد که هیچ عدلی وجود ندارد ... در دنیای کنونی دیگر تنها یک نفر نیست که گناهکار است، بلکه گناه یک مساله جمعی است. در «ملاقات بانوی سالخورده» تلخی وجود انسان منعکس شده است. او در دنیا طلب چیزی را می‌کند که نمی‌تواند وجود داشته باشد. یعنی عدالت. در دنیای ملغمه امروز، جایگاه زورگو و عادل تغییر پیدا کرده و در این میان «دورنمات» راوی صدیقی است.

برای آنچه که رخ می‌دهد «در ملاقات بانوی سالخورده» عدالت بابی‌عدالتی اجرا می‌شود، اما جدا کردن این دو در این بازی شوم برعهده تماشاگر و خواننده اثر دورنمات است. قدرت تحمل و تحرک داستان نه مربوط به سرنوشت است و نه از حس گناه درونی خود سرچشمه می‌گیرد، بلکه چرخ‌های گرداننده این تحرک را پول، آن هم وعده آن به وجود می‌آورد.

اگرچه نمایش به تحلیل کارگردان آن نمایش بی‌عدالتی و عدالت وارونه است و غلبه زور و قدرت بر عدالت، اما نقش زمینه‌ساز و مخرب فقر که باعث می‌شود مردم شهر راضی به قربانی کردن همشهری خود شوند، بسیار مهم است. صحنه پایانی نمایش نیز هم‌آوایی تمامی بازیگران خطاب به تماشاگران است که فریاد می‌کنند: «فقر نابود می‌کند.» به‌رغم چهره تلخ فقر و دنیای بی‌رحم و ظالمانه غلبه قدرت بر تمامی ارکان انسانی زندگی، رفتار بانوی سالخورده به عنوان نماینده‌ای از رفتار مشابه قدرتمندان و حاکمان در سراسر دنیا قابل بررسی است که کمتر به آن پرداخته می‌شود. انگیزه انتقام از او موجودی می‌سازد که کسی را یارای مقابله با او نیست. «کلارا زاخانسیان» با بازی (گوهر خیراندیش) ثروتمند و قدرتمند به زادگاه خود باز می‌گردد، تا انتقام خود را از «آلفردایل» با بازی (پیام دهکردی) که با خیانت به او از دختری جوان یک روسپی بدنام ساخته است را مجازات کند. او می‌خواهد تمام شهر را در این مجازات شریک نماید و در واقع عدالت را بخرد. معلم به عنوان نماینده روشنفکری و وجدان بیدار شهر می‌گوید دیر یا زود این بانوی سالخورده به سراغ تک‌تک ما خواهد آمد، لکن خودش نیز در اوج فهم این حقیقت تلخ به این جریان تسلیم می‌شود، همچنانکه کشیش شهر نیز با اعتراف به ضعف خود در نهایت شریک در جنایتی می‌شود که ارزش‌های اخلاقی را که همگی شهر ظاهرا به آن افتخار می‌کنند، نابود کند. آزادی و قدرتی که پول به «کلارا» می‌دهد، موجب می‌شود که حتی افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهد و با وارونه جلوه دادن حقیقت، قربانی شدن «ایل» به دست همشهریان خود را پنهان کند و آن را به صورتی جلوه می‌‌دهد که «ایل» از شدت خوشحالی شنیدن خبر کمک بزرگ مالی به مردم شهر، سکته کرده است. طنز تلخ روزگار از زبان خبرنگار بی‌خبر از همه‌جا پشت صحنه‌گردان این بازی و صحنه تلخ، یعنی بانوی سالخورده با نهایت وقار و آرامش و در نهایت احترام توسط اهالی به زانو درآمده شهر بدرقه می‌شود. او فاتحی است که تمام دنیا و شهر از بخشش بزرگ مالی او صحبت می‌کنند، در حالی که مردم شهر شعار عدالت را ابزار پرکردن جیب خود کرد‌ه‌اند، عدالت انسانی را با کشتن همشهری خود قربانی می‌کنند.

تماشاگر نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» با وجود بی‌رحمی و شقاوتی که در رفتار بانوی سالخورده (کلارا زاخانسیان) وجود دارد، او را دوست می‌دارد و می‌ستاید، چون که او را مظهر قدرت و توانایی می‌یابد و در همین جاست که شاید تماشاگر نمایش همراه با مردم شهر در گناهی جمعی که دیگر بر گردن یکی‌فرد به تنهایی نیست، شریک می‌شوند.

«کلارا» با وعده دادن ثروت به مردم و آبادانی شهرستان آنها را وادار به انجام خواسته خود می‌نماید. نقطه ضعف مردم شهر فقر آنان و وسوسه در مقابل تغییر از بیچارگی به شادمانی و ثروت است. «کلارا» می‌داند که قدرت واقعی در این است که مردم را به انجام کاری که مایلی، وادار کنی. وابسته کردن مردم به خود موجب قدرت است و هرچه به او نیاز بیشتری داشته باشند قدرتمند‌‌تر همچنین تاریخ اهمیت قربانی‌کردن یکی از نزدیکان را نشان داده است.

رفتار«کلارا» در برنامه‌ریزی حرکات خود تا مرحله آخر نیز جالب است. او می‌داند چه می‌‌خواهد و حتی تابوت مکانی که باید قربانی را دفن کند، از پیش انتخاب و معلوم کرده است. تنها صبر و انتظار برای عملی شدن نقشه تدریجی خود نیاز است، زیرا او گزینه را کنترل و مردم را وادار به بازی کردن ورق‌‌هایی که به آنها داده شده می‌کند. رفتار معلم و پزشک به عنوان نماد اشخاص تحصیل کرده و آگاه شهر نمونه از استیصال و به اصطلاح به شاخ گاو بسته شدن است. به هر طرف که بچرخند، زخمی‌ خواهند شد و در حقیقت همان عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی چاره‌ای به‌جز اطاعت از خواسته‌های بانوی سالخورده قدرتمند را نخواهند داشت.

«ملاقات با بانوی سالخورده»‌نمایش شخصیت و دیدار با رفتار قدرتمندانه‌ای است که «مرد برتر» نیچه را در قالب زنی به نام «کلارا زاخانسیان» متبلور می‌سازد. شخصیتی که ضعف خود را به قدرت تبدیل می‌کند و بر عدالت غلبه می‌یابد.