موی سپید را فلکم به رایگان نداد

بهزاد خاکی‌نژاد

«نقالی» یکی از گونه‌های کهن نمایش در ایران است که خود ریشه در هنر قوالی و نقل داستان‌گوهایی دارد که فردوسی نیز شاهنامه‌اش را با گردآوری سند شفاهی و غیرشفاهی ایشان بازآفرینی کرده است. در روزگار سنت‌گریز امروز و در مواجهه با هنرهای دیجیتالی و اینترنت و ماهواره و در اثر بی‌رونقی قهوه‌خانه‌ها، هنر نقالی هم از نفس افتاده و هر روز رو به خاموشی پیش می‌رود.

پیر نقالی ایران، مرشد ولی‌ا... ترابی سفیدآبی با کوله‌باری بیش از نیم قرن پیشینه نقالی و تعزیه و در آستانه ۷۲ سالگی همچنان با طنین بیان گرم و دلنشینش، آذین و برکت هنرهای نمایشی سرزمین ما به شمار می‌رود.

مرشد ترابی با اشاره به شناسنامه زندگی و کاری خود می‌گوید: «بنده در سال ۱۳۱۵ در ده «اسب‌یاب» یا به قول امروزی‌ها «سفیدآب» از توابع شهرستان تفرش به دنیا آمدم. یادم نیست از چه زمانی به تهران آمدیم. خیلی کوچک بودم، اما به یاد دارم که نخستین بار در محله دروازه‌غار تهران ساکن شدیم و من در کودکی یک شب در میان به مکتب‌خانه می‌رفتم. وقتی پدرم فهمید که من خواندن و نوشتن می‌دانم، به ناگهان شوکه شد و گفت که تو خواب‌نما شده‌ای... پدرم تعزیه‌خوان بزرگی بود. من و برادرانم که امروز جزو تعزیه‌خوان‌های پیشکسوت پایتخت هستند، از همان دوران کودکی با نقش طفلان مسلم به هنر تعزیه گرایش پیدا کردیم.

من تا ۲۰ سالگی در تعزیه نقش‌های مختلفی را تجربه کردم و پس از آن به فنون ورزش‌های رزمی قدیم مثل چوب‌بازی شیرازی، شمشیرزنی، پرتاب نیزه و کارد و... علاقه‌مند شدم. مدتی هم به گود مقدس زورخانه و فنون کشتی قدیمی پرداختم. در همان روزها با اجازه پدر به خدمت مرشد نقال دکتر روح‌ا... شوقی رفتم و روایت‌های سینه به سینه نقالی را در ذهن خود حک کردم و از آن روز به تمرین و ممارست و مهارت‌اندوزی در نقالی پرداختم تا امروز.»

مرشد ترابی که از حدود ۱۳۴۰ به نقالی گرویده است درباره هنر نقالی آن دوران می‌گوید: «واقعا در آن روزها نقالی به معنای حرفه‌ای‌اش وجود نداشت و بیشتر شاهنامه‌خوان‌های قابلی بودند که با نقالی هم آشنایی داشتند. سال ۵۳ را فراموش نمی‌کنم که یک روز آقای عطاءا... بهمنش (از مفسران معتبر ورزشی) تعداد زیادی از نقالان فعال را روی پشت‌بام تئاتر شهر جمع کرد و گفت که برای انتخاب نقال مراسم افتتاحیه جشن طوس، یک نقال می‌خواهد. همچنین هر کسی باید بلند می‌شد و یک خط شعر می‌خواند و با یک حرکت کار خود را عرضه می‌کرد. نفر اول بلند شد و فریاد زد: «به نام خداوند جان ...» بهمنش گفت: «بنشین... بنشین...». بعدی از جا برخاست و آرام آغاز کرد: «ستایش می‌کنم ایزد پاک را...» بهمنش گفت: «بنشین... بنشین...» این روند تا نفر آخر ادامه داشت. نوبت من که رسید، از روی صندلی بلند شدم و گفتم: «اشکبوس تنگ اسبو محکم کشید، پرید تو خونه زین» و یک چرخ زدم. بهمنش گفت: «پیدایش کردم. همه بروید. من شاهنامه‌خوان نمی‌خواهم. من نقال پرتحرک می‌خواهم.» و پس از آن روز در جشنواره‌های شیراز و اصفهان و مراسم دیگر، مقام‌های اول نقالی را به دست آوردم و بر تجربه خود افزودم.» وی از قهوه‌خانه به عنوان محل اجرای نقالی یاد می‌کند و ادامه می‌دهد: «در همان سال‌ها از سکونت در محله دروازه غار به محله شهر ری رفتم. یک قهوه‌خانه بزرگ حوالی منطقه سکونت من بود. وقتی برای اولین بار وارد آنجا شدم، دستم را روی یک صندلی کشیدم، پرخاک بود. فهمیدم مشتری ندارد. به قهوه‌چی گفتم یک میز و چهار پایه در وسط و یک قالی روی چهارپایه می‌گذاری. باور کنید بعد از مدت کوتاهی، چای «یک قرانی» آن قهوه‌خانه بی‌مشتری به «دوزار» رسید. تا جایی که مردم صندلی‌ها را برای شنیدن نقل پیش خرید می‌کردند. آن سال‌ها نقالی قهوه‌خانه‌ای خاموش شده بود، چون مردم به سینما و تلویزیون و تئاتر گرایش پیدا کرده بودند، ولی بعد از مدتی فهمیدند که هیچ هنری نمی‌تواند جایگزین هنر دیگر شود. اما امروز هم قهوه‌خانه‌ها از رونق افتاده و هم دیگر کسی وقت شنیدن نقل ندارد. گرفتاری مردم امروز زیاد شده است. البته هر هنری مخاطب ویژه خود را دارد، یعنی هنوز هم نقالی علاقه‌مندان بی‌شماری دارد، اما آنها نمی‌دانند که نقالی در کجا اجرا می‌شود تا برای تماشای آن برنامه‌ریزی کنند، مگر اینکه به طور اتفاقی در جشنواره یا مراسم دیگری آن را ببینند. نقالی امروز نیازمند مکان اجرایی مشخصی مثل سالن تئاتر یا فضای باز دائم یک پارک و محوطه است. حاضرم در هر جشنواره‌ای که مرکز هنرهای نمایشی بگوید با هر بازیگری در جذب مخاطب مسابقه بگذارم تا بدانید مردم چقدر به این هنر علاقه دارند.»

پیرنقالی ایران درباره ماندگاری این هنر کهن و حمایت متولیان نمایش کشور نیز می‌افزاید: «در جلسه‌ای تئاتری به یکی از مدیران تئاتر گفتم، مسجدی را برای ساعتی اجاره کنید و فاتحه نقالی را برای همیشه بخوانید و خاکش کنید. هر کاری موقعیت و حمایت خود را می‌خواهد. جوان امروز در کجا باید با این هنر آشنا شود و بداند که نقالی چیست؟ من که بیش از ۵۰سال به این هنر پرداختم، هیچ امکان مناسبی در دوران بازنشستگی ندارم و با حقوق اندکی روزگار می‌گذرانم، چه رسد به جوان‌های تازه کار...

یاد روزهای قدیم، یاد تور نابازی، یاد صفا و مشتی‌گری و لوتی‌گری به خیر. کجا رفت اینها؟ موی سپیدم فلکم به رایگان نداد، این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام...