پای صحبتهای کامران عدل
عکاسی، از مد تا جنگ
کامران عدل سالهای زیادی است که به عنوان یک عکاس حرفهای مشغول به عکاسی است. از عکاسی معماری، خبری و صنعتی در جنگ گرفته تا عکاسی مد و پرتره را تجربه کرده است.
غزال صادقی
کامران عدل سالهای زیادی است که به عنوان یک عکاس حرفهای مشغول به عکاسی است. از عکاسی معماری، خبری و صنعتی در جنگ گرفته تا عکاسی مد و پرتره را تجربه کرده است. بازگشتش از فرانسه به ایران با آوردن دوربین ۱۳۵ و فلاش چتری تحول بزرگی را در صنعت عکاسی نوین ایران به راه انداخت، با این حال اغلب نمایشگاههای خود را در خارج از کشور برپا کرده و فقط گاهی از گوشهکنار نام او شنیده میشود، او که آخرین نمایشگاه خود را در اسفند سال ۱۳۸۵ در تهران برگزار کرده است، از شرکت در نمایشگاه عکس چشم درون که اخیرا در موزه هنرهای معاصر برگزار شد شدیدا گلهمند بود در صحبتهایش گفت: «از وقتی مساله قیمتها در عکاسی پیش آمده دیگر حاضر به گذاشتن هیچ نمایشگاهی نیستم تا وقتی قیمت واقعیام را ندانم.» با توجه به پیشینه این عکاس و سابقه او در شاخههای مختلف عکاسی گفتوگویی را با وی ترتیب دادیم.
در میان شاخههای عکاسی بیشتر به کدام یک علاقهمند هستید؟
علاقه شخصی من در عکاسی به «انسان در محیط زیست» است به عنوان مثال انسان در بازارها، آنجا که انسان ارتباطی دارد با محیط خودش، در این چهل و هشت سال که عکاسی میکردم همه جا بودم، در میان مردم خودمان و در میان اقوام دیگر و با تمام توان تحمل کردم تا بتوانم آدمها را ببینم به طوری که امروز در جایگاهی قرار دارم که شاید با دیدن یک آدم در ظرف ۵ثانیه خیلی از درونیاتش را میبینم و همین آشنایی و شناخت باعث علاقه من به این شاخه از عکاسی شده است.
در یکی از صحبتهایتان در یکی از مصاحبهها گفتهاید عکاسی «نه هنر است، نه یک فن و تا عکاس نباشی این حس را درک نمیکنی» در ارتباط با این جمله بیشتر توضیح دهید؟
اول باید بدانیم فن عکاسی چیست، در ابتدا میشود جواب داد فن عکاسی دیافراگم، سرعت و حساسیت فیلم و در نهایت ظهور فیلم است.
اما آیا کسی که خوب پرسپکتیو، کار با لنز، نور و ... را بداند عکاس خوبی است و هنر عکاسی را هم دارد؟ در اینجا میگویم که وقتی وارد بحث هنر عکاسی میشوید به دنیای دیگری پا میگذارید، من همیشه در تعریف هنر عکاسی به یاد این شعر حافظ میافتم که میگوید: «سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود اما با خون جگر شود» هنر عکاسی هم همان خون جگر است، یک عکاس با رفتوآمدهایش، صبح زود بلند شدنش، دیالوگهایش با صاحبان حرفه برخوردهایش با مردم است که یاد میگیرد به گونهای متفاوتتر از بقیه به دنیای پیرامونش نگاه کند و آنجا که یاد بگیرد دنیا منحصربه خانه و داخل خانه نیست، قدرت بودن در همه جا و متفاوت دیدن را بیاموزد، هنر عکاسی را هم خواهد آموخت.
در بیشتر عکسهای معماری که شما میگیرید توجه به جزییات را در مرحله اول توجه خود قرار میدهید به طوری که وقتی به عکسهای قلعه «جند» در مالی نگاه میکنیم تماما از جزییات، عکاسی شده است و تقریبا هیچ عکس کلی از این قلعه وجود ندارد. علت توجه به جزییات چیست؟
به طور کلی عکاسی معماری از کل به جز است به عنوان مثال زمانی که قرار میشود من از یک ساختمان برای یک هیات به منظور آنالیز آن ساختمان عکاسی کنم از اطراف آن شروع میکنم تا این که رفته، رفته برسم به قلب آن در آنجا تمام پیچ و خمها و تابشهای نو را آنالیز میکنم و در نهایت تمام خوبیها و بدیها را نشان می دهم.
وقتی از جزییات عکاسی میکنم خیلی زیباتر و بهتر میتوانم زیباییها را نشان بدهم، شاید اگر کلیات یک تصویر را در ابتدا نشان دهم چیز زیادی دستگیر بیننده نشود پس سعی میکنم با نشان دادن جزییات آن نوع معماری از بین رفته و آن زیبایی را نشان دهم، پس با نشان دادن کلیات کار را تمام کنم.
شما اعتقاد دارید که پس از آمدنتان در فرانسه تحول خاصی در عکاسی خبری اتفاق افتاد؟
بله من عکاسی خبری را در ایران پایهگذاری کردم.
تا قبل از این که من به ایران برگردم، عکاسی خبری ایران از حیث موضوع مجموعهای از عکسهای یادگاری یا در حد بالای خود عکسهایی از «دستبوس، دست اعلیحضرت» بودند و از سوی دیگر دوربینها در آن دوران دوربینهای دو لنزه بود که خب من دوربین ۱۳۵ را آوردم که با این کار حرکت زیاد شد. برای من شخصیتها مهم نبودند بلکه ستونهای نظامی در حال رژه و ... ارزش داشتند و با گرفتن این نوع از عکسها توانستم نوعی عکاسی مدرن و امروزی را وارد عکاسی خبری ایران کنم.
عکاسی خبری را تا ۱۳۵۷ ادامه دادم و در سال ۱۳۵۷ چون از اوضاع ناراضی بودم کنار گذاشتم.
در سال ۱۳۵۷ عکاسی خبری ایران به آن مفهوم نداشتیم و تعداد عکاسان خبری در آن دوران به ۱۰ نفر هم نمیرسید.
این موج عکاسان که در حال حاضر شما شاهد آن هستید در سالهای اخیر وارد شدهاند.
در هر حال من برای اولین بار در ایران عکاسی صحنه و تلویزیون را نیز انجام دادم که از سریالها و شوهای تلویزیونی آن زمان بود و همچنین عکسهای معماری مدرن را همراه با آرشیتکتهای ایرانی کار کردم و به تنها چیزی که خیلی زیاد علاقه نداشتم و وارد آن نشدم عکاسی صنعتی یا تبلیغاتی بود که خوب رشته من نبود و آقایانی چون وحید سینمایی، رضا نور بختیار و معصومی آنها در این رشته بودند هیچ گاه وارد این عرصه نشدم.
به نظر میرسد شما علاقهای به عکاسی صنعتی ندارید علت این عدم علاقه در چیست؟
نه من به شکل حرفهای و سنگین کار عکاسی صنعتی هم داشتم به عنوان مثال من در شرکت هیدرو که یک شرکت نروژی است که در جنوب چاه نفت حفاری میکند تمام عکسهای چاه نفت آنجا را گرفتم، یا در سال ۶۳-۶۲ که هنوز مترو در حد ابتدایی بود و برنامههای اولیه آن را میریختند به داخل تونلهای مترو میرفتم و کارهای عکاسی، آن را انجام میدادم به طوری که در جاهایی عمق تونل ۳متری را با عکاسی ۳۰۰متر نشان میدادم حتی یکسری عکاسی صنعتی در جنوب از بخشهای جنگی داشتم، در هر حال تا آن زمانی که عکاسی صنعتی در جایگاه اصلی خود قرار داشته باشد و جنبه تبلیغاتی پیدا نکند با آن مخالف نیستم.
با توجه به اینکه شما به طور حرفهای عکاسی مد را انجام دادهاید ویژگیهای عکاسی مد چیست؟
اصولا هیچ نسخهای در عکاسی برای آموزش عکاسی در سبکهای مختلف وجود ندارد البته قوانین احمقانهای هم برای عکاسی مد تعریف شده مانند اینکه در هنگام عکاسی از سوژههای ثابت، لباسها نباید تاوپیلی داشته باشند و در نهایت باید بسیار مرتب و صاف باشد؛ به طوری که به پشت لباسهای یک مانکن ثابت آنقدر گیره و سنجاق قفلی وصل میکنند که لباسهایش بسیار صاف جلوه کند، اما در عکاسی مد دفیله که سوژه در حرکت است چنین قانونی وجود ندارد و میگویند اگر چین و چروک داشتیم، مهم نیست.
آیا شما نیز عکاسی مد میکردید؟
در پاریس ما از تمام مارکهای بزرگ آرایشی و بهداشتی دنیا عکس میگرفتیم هر چیزی که فکر کنی، از جواهرات تزئینی تا وسایل آرایشی مانند Roozi، Martini و ... عکاسی کردن از لوازم آرایشی یک مارک بزرگ، کار سختی است. باید تصورتان از نورپردازی و پسزمینه دادن و حالتها خیلیها وسیع باشد که بتوانید تولیدکنندگان این گونه وسایل را راضی نگه دارید.
من عکاسی مد را قبل از انقلاب انجام میدادم اما در حال حاضر نه، این روزها عکاسیهای تبلیغاتی و مد از آقایان انجام میشود ولی چنین عکاسی به نظرم کلی خاص و خندهدار است و اصلا به آن علاقه ندارم.
عکاسی مد به نظر میآید بر روی مرزهای عکسهای خبری و هنری حرکت میکند به نظر شما این نوع از عکاسی به کدام یک از آنها بیشتر شبیه است؟
در دورانی که ما عکاسی مد میکردیم، به هر دوی اینها شبیه میشد به عنوان مثال زمانی که ما در دفیلهها (شو زنده لباس و مد) عکاسی میکردیم که قرار بود عکس آن فردا صبح در روزنامههای صبح کار شوند به نوعی عکاسی خبری میشد، اما همان شب بعد از پایان دفیله لباسها به سالنهای مختلف مد میرفت و به شکلهای دیگر برای جمعآوری آنها در مجلات سالانه مد عکسهایی گرفته میشد که دسته دوم به عکسهای هنری و صنعتی شباهت بیشتری داشت.
چرا عمدتا عکسهای شما سیاه و سفید هستند؟
عکسرنگی، بعد از مدتی رنگ خود را از دست میدهد اما سیاه و سفید ابدی است.
علت گرایش من به عکس سیاه و سفید این است که وقتی دارم عکس را به کسی میفروشم، نمیخواهم ده سال دیگر رنگ عکس برودو بگوید کامران عدل این عکس را به من قالب کرد. عکسهایم را خودم ظاهر میکنم و میشویم و میدانم که رنگشان ابدی است.
در هر حال من ۴۸ سال است که عکاسی میکنم و میدانم چگونه عکس بگیرم. من اشباع عکسام. این به آدم تجربه میدهد و نگاه انسان را دقیقتر میکند.
ارسال نظر