حفظ دموکراسی در بلندمدت
در اقتصاد، فرآیند بازاری به عنوان تنها ضامن حضور یک کالا به صورت بهینه در جامعه تلقی میشود.
پویا جبلعاملی
در اقتصاد، فرآیند بازاری به عنوان تنها ضامن حضور یک کالا به صورت بهینه در جامعه تلقی میشود. در واقع اگر هر یک از عناصر تولید، توزیع و مصرف بدون ارتباط با بازار تحقق یابد، مطلوبیتی از کل جامعه تباه شده است. بازار نشانهای برای اقتصاددانان است تا اطمینان یابند سطح رفاه جامعه در حد مطلوب خود است. از سوی دیگر حتی بقای یک کالا به صورت بلندمدت نیز وابسته به بازار است. این گزاره بدین مفهوم است که با وجود بازار، تقاضاکنندگان قادرند نیازهای حقیقی خود را آشکارا بیان کنند و تا زمانی که نیاز به فلان کالای خاص (در سطوح قیمتی) باشد تولید آن نیز ادامه خواهد یافت.
اما فرض کنید بازاری وجود نداشته باشد و در نتیجه آلترناتیو آن به صورت یک کانون برنامه ریز متمرکز بخواهد آن کالا را تولید کند. در این صورت به دلایل مختلف متقاضیان قادرند اطلاعات نادرست را به مرکز ارسال کنند زیرا با عدم وجود بازار و قیمت، هر کس مشتاق است فارغ از نیازش، کالا را طلب کند و این ابتدای انحراف است و به زودی تولید آن کالا بدلیل عدم کارا بودن سیستم متوقف میشود. به همین سبب است که بیان میشود بقای کالا وابسته به بازار است.
با توسعهاین تحلیل میتوان حتی در علوم اجتماعی نیز به نظریههای قابل آزمون دست یافت. در حقیقت این فرضیه که وجود هر کالا نیازمند به دو طرف عرضه و تقاضا است، میتواند راهگشای این مساله باشد که چرا در جامعهای فلان سیستم قانونگذاری بهوجود میآید و در بلند مدت دوام دارد اما در دیگر جامعهای اینگونه نیست.
از سوی دیگر، ضمانت وجود یک پدیده اجتماعی- سیاسی در بلندمدت تنها با تشکیل بازاری برای آن میتواند تحقق یابد.
بازاری برای دموکراسی
چرا دموکراسی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه پایدار نیست؟ چرا همواره سایه شوم انحلال حکومتهای دموکراتیک در این جوامع وجود دارد؟ چرا ثبات و آزادی سیاسی به ندرت قادر است در این کشورها با هم ظهور کند؟ چرا انقلابها و حرکتهای اصلاحی پس از چندی به ضد خود بدل میشوند و باز نیاز به جنبشی دیگر است که وضعیت را بهتر کند؟ این پرسشها و دهها پرسش دیگر که در حوزه علوم سیاسی و اجتماعی تعریف و پاسخ داده میشود، میتواند با پارادایم یک اقتصاددان نیز تحلیل شود.
در حقیقت با رجوع به الگوی بازار میتوان پاسخهای درخوری بدین سوالات داد. اگر در حوزه نظری بدنبال چیستی دموکراسی باشیم و این چیستی را به صورت یک بسته کالایی در نظر بگیریم که از سوی نخبگان (عرضهکنندگان) به عامه مردم (تقاضاکنندگان) عرضه میشود در حقیقت قادر خواهیم بود که در این حیطه، بازاری را برای دموکراسی تعریف کنیم که ضمانت وجود این بسته به دوام این بازار است. بازاری که میتواند به شکل کتاب، روزنامه و رسانههای ارتباطی مختلف بروز یابد. در حقیقت در چنین جامعهای مابین مردم و نخبگان بازارهایی تشکیل میشود که کالای مورد مبادله یک بسته فکری در مورد چیستی دموکراسی است. از طریق این بازارها است که عموم مردم با تعاریف دموکراسی، حقوق وابسته به آن، مرزها، کاستیها و... آشنا میشوند. در جوامع دموکراتیک، این بازارها با استقلال کامل از دولت، مابین نخبگان و مردم قرار دارند. پایداری دموکراسی در جهان بینی، فرهنگ و سنت یک جامعه وابسته به وجود این بازارها است. هر چهاین بازارها قوی تر باشد، اندیشه دموکراسی در آن جامعه پایدارتر است. این بازارها چون کانونهای میانی (Intermediate Institutions) بین نخبگان و مردم قرار دارند و عموم همواره از سوی نخبگان حمایت فکری میشوند. اما در جامعهای که این بازارها ضعیف هستند و کانونهای میانی وجود ندارد، نخبگان و عموم در دل یکدیگرند و در چنین جامعه تودهواری (Mass Society)، کانالهای ارتباطی میان نخبگان و مردم قطع است و ماهیت دموکراسی در این جامعه کمرنگ است. در چنین جامعهای که مرزی میان نخبگان و عموم مردم وجود ندارد، در مقاطعی از زمان این احتمال وجود دارد که جامعه به سمت ساخت سیاسی دموکراتیک حرکت کند، اما از آنجا که ماهیت دموکراسی از سوی بازارهای واسط در فرهنگ اجتماعی رخنه نکرده است احتمال سقوط ساخت سیاسی جدید بسیار بالاست، مگر آنکه بازارهای واسط بتوانند در کمترین زمان نقش خود را ایفا کرده و با گذر زمان قوی تر شوند و در عین حال در بلندمدت باقی بمانند. این سخن بدین معنا است که نمیتوان جامعهای را نام آورد که در زمانی طولانی دارای ساخت سیاسی دموکراتیک باشد و در عین حال بازارهای واسط میان نخبگان و عموم وجود نداشته باشد.
بنابراین شاید حتی جرقه دموکراسی در جوامع تودهوار، بواسطه انفعالات پرسرعت و لاجرم هزینه بردار (چون انقلاب و جنگ) زده شود، اما حضور بلندمدت آن را بدون وجود بازارهای واسط نمیتوان متصور بود و زود باشد که در چنین جامعهای شرایط به پیش از حرکتهای اصلاحی برگردد.
از سوی دیگر خطر نبود کانونهای میانی قوی و عرضه کارای کالای فکری از سوی نخبگان در جوامع توده وار آنان را مستعد برای حکومتهای پوپولیستی میکند که مرکز ثقل فکری آنان خواستههای عوام است. بنابراین در نبود بازارهای واسط و انفکاک میان عرضهکنندگان (نخبگان) و تقاضاکنندگان (عوام) نه تنها حفظ حکومتهای دموکراتیک امری ناممکن مینماید؛ بلکه احتمال ایجاد حکومتهای پوپولیستی نیز زیاد است.
شرط تداوم دموکراسی، ابقا بازارهای واسط و عرضه کالای فکری در این بازارهاست. در واقع بحث در اینجا پیرامون آن نیست که دموکراسی چگونه میتواند حاصل شود، بلکه بحث بر سر این است که چگونه میتوان آن را حفظ کرد. اگر امروز برخی معتقدند، دموکراسی باید از تحولات درونی جامعه نشات بگیرد در حقیقت بر این نکته پافشاری دارند که اگر دموکراسی از عوامل برونی زاده شود، پایدار نخواهد بود. اما بهزعم راقم در اینجا مساله آورنده دموکراسی نیست، بلکه فقدان بازارهای واسط، دموکراسیهای نوظهور را به واژگونی وا میدارد. در واقع شاید بتوان وضعیتی را در نظر گرفت که بازارهای واسط به علت ارتباط تنگاتنگ کشورها در دنیای امروز با کمک عوامل برونی زاده شود، اما همین بازارها منشا تداوم دموکراسی شوند.
بنابراین صرف اتکا به منبع درونی برای ایجاد ساخت دموکراتیک در بلندمدت، چشم پوشی کردن از ابزار اصلی تداوم دموکراسی است. تقویت بازارها، ایجاد انگیزه برای تقاضا در بین مردم و در عین حال عرضه مناسب با در نظر گرفتن شرایط از سوی نخبگان، قیدهایی است برای تداوم ساختهای دموکراتیک.
منبع: Rastak.com
ارسال نظر