نگاهی به نوروز
اولین اثر ایران در میراث معنوی جهان
آداب و رسوم هر قوم یا ملتی، گنجینه پرارزشی از فرهنگ، هنر و اخلاق مردم یک مرز و بوم است که به مرور زمان شکل یافته و پس از گذر از فراز و فرودهای گذشتههای دور، امروز به بالین آن قوم رسیده است.
میترا یزدچی
آداب و رسوم هر قوم یا ملتی، گنجینه پرارزشی از فرهنگ، هنر و اخلاق مردم یک مرز و بوم است که به مرور زمان شکل یافته و پس از گذر از فراز و فرودهای گذشتههای دور، امروز به بالین آن قوم رسیده است.
کشور ما، ایران، جزو معدود کشورهایی است که در تمدن و فرهنگی غنی، غوطهور است و بسیاری از آداب و رسوم خود را در هر شرایطی در طول تاریخ حفظ کرده است.
نوروز، یکی از رسوم سنتی و آیینی ایران است که در پس قرون متمادی همچنان پابرجامانده و به عنوان اولین اثر ایران در میراث معنوی جهان، برای همیشه ماندگار خواهد ماند.
ثبت جهانی نوروز به عنوان اولین میراث معنوی ایران، بهانهای شد تا در آستانه سال نو و نوروز ۸۷ نگاهی عمیقتر به نوروز و آداب آن در کشورمان و بلکه جهان داشته باشیم.
افسانهها و روایات را اگر ورق بزنیم و در آن به دنبال پیدایش نوروز بگردیم، به یک نقطه میرسیم، اینکه تولد نوروز به زمان جمشید برمیگردد.
جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی و محبوبترین چهره دوران کهن ایران بوده است.
پیوند نوروز با جمشید، از سویی به کهنسال بودن آن و از سوی دیگر به محبوب بودن چهره جمشید و خاطره خوشی که از او در ذهن ایرانیان بازمانده است، اشاره دارد.
شعرا، دانشمندان و حتی سفرنامهنویسان، بعضا به این موضوع در کتب خود اشاره کردهاند. از جمله اینکه، فردوسی، در رابطه با پیدایش نوروز به نقل داستانی پرداخته است که «وقتی جمشید از کارهای کشوری بیاسود، بر تخت کیانی نشست و همه بزرگان لشگری و کشوری بر گرد تخت او فراهم آمدند و بر او گوهر پاشیدند.» جمشید آن روز را که نخستین روز از فروردین و آغاز سال بود، «نوروز» نامید و جشن گرفت. یا برهان قاطع، نوروز و رسم جشن گرفتن این روز را به مناسبت بر تخت نشستن جم در طلوع آفتاب در آذربایجان و بازتاب درخشش پرتو خورشید از تاج و تخت جم دانسته و چنین نوشته است: «جم در سیر عالم چون به آذربایجان رسید فرمود تخت مرصعی را بر جای بلندی رو به جانب مشرق گذارند و خود تاج مرصعی بر سر نهاده و بر آن تخت بنشست. همین که آفتاب طلوع کرد و پرتو آن بر تاج و تخت افتاد، شعاعی در نهایت روشنی پدید آمد. مردمان از آن شادمان شدند و گفتند این روز نو است و چون به زبان پهلوی شعاع را شید میگویند، این لفظ را بر جم افزودند و او را جمشید خواندند و جشن عظیم کردند و از آن روز این رسم پیدا شد.»
فخرالدین ابو سلیمان داوود، نویسنده «روضه اولیالالباب»، در سده هشتم قمری، بنیاد نوروز و برپایی نخستین جشن نوروز را در تخت جمشید که آن را «چهل منار» مینامد، به جمشید نسبت میدهد و مینویسد: «جمشید در تحویل آفتاب به نقطه حمل در آن سرای بر تخت نشست و آن روز را نوروز نام نهاد.»
از زمان پیدایش نوروز اگر بگذریم، آنچه که مسلم است، بیتردید نوروز و جشن نوروزی یک آیین کهنسال همگانی و مربوط به پدیده نو گشتگی سال و دگرگونی طبیعت از حالتی به حالتی دیگر در میان اقوام مختلف جهان و ایران، حتی پیش از آمدن آریاییها به این سرزمین بوده است.
«مهرداد بهار» مولف کتاب «از اسطوره تا تاریخ»، نوروز را یک جشن همگانی در فرهنگ ایران و بینالنهرین و آییننوروزی را یک سنت کهن و رایج در هزاره سوم پیش از میلاد در منطقه دانسته و مینویسند: «این آیین یا همراه با کوچ بومیان نجد ایران به بینالنهرین، به آن سرزمین رفته، یا هم زمان در سراسر منطقه وجود داشته است.» به رغم اینکه نوروز جشن ایرانیان از دوران زرتشت شناخته شده است، اما در اوستا اشارهای به این موضوع نشده است.
«مهرداد بهار» نیامدن این آیین مهم را در اوستا به سبب زرتشتی نبودن این جشن و مرسوم نبودن چنین آیینی در شرق سرزمین ایران احتمال داده است.
به اعتقاد «آرتورسن کریستن سن» مولف کتاب «نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایران»، اگر چه در اوستا به نوروز و جشن آن اشارهای نشده، لیکن از تداول جشنهای ششگانه گاهنبار در ایران باستان نام برده است و در این رابطه مینویسد: «هر گاهنبار پنج روز است که آخرین روز آن به عنوان روز عید اصلی جشن گرفته میشود. آخرین گاهنبار از این گاهنبارها که وجه اشتقاق نام آن معلوم نیست، یعنی «همسپثمیدیه» شامل پنج روز اضافی (خمسه مسترقه) است که جای آن در پایان آخرین ماه از ماههای سی روزه است. از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین شد، نوروز بدین ترتیب ششمین روز جشن گشت که به «همسپثمیدیه» افزوده شد.»
نوروز در گذر تاریخ
از زمان پیدایش نوروز در زمان جمشید تاکنون، نوروزهای بیشماری آمدهاند و رفتهاند که همراه با آداب و رسوم بودهاند.
آداب و رسوم نوروز اگر چه کمابیش تغییر یافتهاند ولی در پایه و اساس یکی بوده و نشانههایی برای نمایش روحیات مردم مناطق برگزار کننده آنها هستند.
بنابر پژوهشهایی که روی آثار سنگ نگارهها و کتیبههای بازمانده از دوره هخامنشیان انجام شده، مردم آن دوره با نوروز برای برگزاری آیینهای ویژه نوروزی و استقبال از نمایندگان اقوام و مردم مختلف استفاده میکردند.
هر سال، نمایندگان ملل و اقوام مادی، ایلامی، بابلی، خوزی، آشوری، هندی، تونسی، آفریقایی و ... با پوشاک قومی و ملی خود در تخت جمشید گرد میآمدند، نوروز را در کاخ آپادانا در برابر شاه جشن میگرفتند و هدیههای خود را به پادشاه ایران اهدا میکردند.
«ابوریحان بیرونی» در التفهیم، در رابطه با نوروز و آداب آن آورده است: «نوروز و جشن نوروزی در میان ایرانیان، چنان اهمیت داشت که برخی از جشنهای مهم را به شمار روزهایی که تا نوروز فاصله داشت، میخواندند. مثلا، «سده» را به این سبب مینامیدند و جشن میگرفتند که در روز آبان، دهمین روز از بهمن ماه بود، پنجاه روز و پنجاه شب مانده به نوروز، یا جشن «خرمروز» را که در روز هرمزد از دیماه میگرفتند، جشنی بود که در آن پادشاهان از تخت فرونشسته، جامههای سپید پوشند و با دهقانان و کشتکاران هم خوراک شوند و حاجبان و پردهداران در میان نباشند، نود روز نیز میخواندند، چون از آن روز تا نوروز ۹۰روز باقی بود.»
در دوره ساسانی، نوروز را در چند روز (شش تا سیروز نوشتهاند) جشن میگرفتند و نوروز را به «نوروز عامه» و «نوروز خاصه» تقسیم کرده بودند.
«نوروز عامه» یا «نوروز کوچک» پنجروز بود که از اول فروردین آغاز میشد و «نوروز خاصه» روز ششم فروردین یا خرداد روز بود که آن را «جشن بزرگ» نیز مینامیدند.
«ابوریحان بیرونی» روز ششم فروردین را «نوروز بزرگ» و آن را نزد ایرانیان عید بزرگی خوانده و مینویسد: «خداوند در این روز از آفرینش جهان آسوده شد، زیرا این روز آخر روزهای ششگانه است و در این روز خداوند مشتری را بیافرید و فرخندهترین ساعتهای آن روز ساعات مشتری است. زرتشتیان میگویند که در این روز زرتشت توفیق یافت که با خداوند مناجات کند و کیخسرو در این روز به هوا عروج کرد و در این روز برای ساکنان کره زمین سعادت را قسمت میکنند و از اینجاست که ایرانیان این روز را «روز امید» نام نهادند.
آیین نوروزی همان طور که گفته شد، احترام نوروز در میان ایرانیان به قدری بود که از مدتها پیش برای آن برنامهریزی کرده و آیینی را در این رابطه داشتند.
کوسه برنشین، آتش افروز، میر نوروزی، خان سیزدهروز، نوروزی خوان، چهارشنبهسوری، بوته افروزی، آبپاشی یا آببازی و ... از جمله آداب و آیینهای پیش از نوروز است که از قدیمالایام بوده و هنوز هم پابرجا هستند.
هرکدام از آداب نوروز پیش از آن، ناشی از موقعیت جغرافیایی و اعتقادات مردم بوده و حاوی پیامی بوده و هستند که بررسی آنها میتواند راهگشای شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زمان خود باشد.
«پیکهای نوروزی» که امروزه جای خود را به «حاجیفیروز» دادهاند، پیامآوران شادی نوروز بودهاند. معروفترین «پیکهای نوروزی»، «رکوب کوسبح» یا «کوسه برنشین» «آتشافروز»، «میرنوروزی» یا «پادشاه نوروزی» هستند.
خراسانیها، حاجیفیروز را «جیگی جیگی، ننه خانم» میخوانند. کاربرد این اصطلاح برای حاجی فیروزها به این سبب است که در بازیهای نمایشی خود ترانه «جیگی جیگی، ننه خانم» را که از ترانههای مشهور و رایج در خراسان است، میخوانند:
اسم میر نوروزی، یکی از انواع پیکهای نوروزی، از جمله رسومی است که هنوز هم در میان برخی از اقوام ایرانی مانند کردان کردستان، لرهای بختیاری و مردم اسفراین به صورتهای خاص محلی معمول است و نخستین کسی که این رسم را در زمره آیینهای نوروزی در مطبوعات مطرح کرد، شادروان محمد قزوینی بود.
«حاجیفیروز» یا «آتش افروز»، هم پیکهای بهاری هستند که هنوز حتی در تهران هم کما و بیش در آستانه نوروز میآیند و با شعر معروف، «حاجیفیروزم، سالییه روزم»، خبر از سال نو میدهند.
حاجیفیروزها، با لباس قرمز یا رنگارنگ، صورت سیاه و دایرهای در دست، مردم را به استقبال بهار میبرند و با آواز و شعر آنها را شاد میکنند، مردم نیز در عوض به آنها عیدی یا شیرینی میدهند تا شادی متقابل باشد. در مجموع سرخی لباس «حاجیفیروزها» نشاطآور و شادی بخش و هرکسی را شاد میکند.
رنگ سرخ، نه تنها در لباس حاجیفیروز، بلکه در چهارشنبهسوری نماد شادی و سرور است. این آیین، که به «شبسوری» نیز معروف است. شب چهارشنبه آخر سال برگزار میشود و از آن رو این سنت به فرهنگ ایرانیان وارد شده که عربها روز چهارشنبه هر هفته را مانند روز سیزده هر ماه نحس و بدشگون میدانستند، برای دورکردن شومی و نحسی چهارشنبه آخر سال که از هر چهارشنبه دیگر بدشگونتر پنداشته میشده، نسبت پیش از آن را همچون «شب سوری» که آیینی قدیم بود، جشن گرفتند و آتش میافروختند و به آیین ایرانیان باستان به آتشافروزی و ترانهخوانی میپرداختند. در برخی نقاط ایران دو یا سه چهارشنبه آخر سال را بدشگون میپنداشتند و جشن میگرفتند؛ مثلا، مردم اردبیل سه چهارشنبه از آخرین ماه سال را جشن میگیرند و آنها را به ترتیب «توز» چهارشنبه، «کول» یا «کوله» چارشنبه و «گول» چارشنبه مینامند.
در تمام انواع چهارشنبهسوری، بوتهافروزی و پریدن از آتش جزیی لاینفک است و هرچه آتش سرختر باشد، شادی مضاعفتر است.
در کنار آتشبازی، رسوم دیگری مانند، فال گوش، قاشقزنی، کوزهشکنی و ... مرسوم است.
همانند سایه آیین پیشواز نوروز، چهارشنبهسوری هم در مناطق مختلف ایران با آداب محلی درآمیخته است. در خراسان، مردم پس از آتشافروزی مقداری زغال به نشانه سیاهبختی، کمی نمک به علامت شورچشمی و یک سکه دهشاهی به نشان تنگدستی در کوزهای سفالین میاندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود میچرخاند و آخرین نفر کوزه را بر سر بام خانه برده و آن را به کوچه پرتاب میکند و میگوید: درد و بلای خنه ر رختم به توی کوچه».
خراسانیها باور دارند که با دورافکندن کوزه تیرهبختی، شوربختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور میکنند.
در بعضی مناطق نیز آیینهای چهارشنبهسوری، همراه با خرافات میشوند و مثلا خانوادههایی که حاجتی دارند برای برآمدن آن و کسانیکه بیمار دارند برای بهبودش. در شب چهارشنبه آخر سال، آتش یا آجیل میآورند یا هنگام پریدن از آتش میخوانند: «سرخی تو از من، زردی من از تو» تا به این ترتیب زردی بیماری جای خود را به سرخی سلامتی بدهد.
خوراکیها، نه تنها در پیش از نوروز بلکه در آیین نوروز و سفره هفتسین جایگاه خاصی دارند.
سفره یا «خوان نوروزی» از رسوم دیرپای عید نوروز است و آداب خاص خود را دارد. این رسم در نوروز و چیدن هفتنوع خوراکی بر روی آن بازمانده رسمی کهن است و شماره هفت نیز تمثیلی از هفتایزد دین مزدیسنا است.
امروزه هفتنوع خوراکی که روی سفره نوروزی میچینند بنا به مقتضیات اجتماعی، فرهنگی و اقلیمی در نواحی مختلف ایران فرق ولی معمولا هفتنوع خوراکی که با حرف «سین» شروع میشود؛ مانند «سیب»، «سنجد»، «سمنو»، «سرکه»، «سماق»، «سنبل» و «سیر» یا «سیاهدانه» معروفترین آنها هستند. در برخی از روستاهای فارس و خراسان «سفره هفت میم» و «هفت شین» از هفت گیاه و میوه میگسترند.
برخی نیز معتقد بودهاند که «سین» مخفف «سینی» است.
علاوهبر این در «خوان نوروز» آینه، شمع و شمعدان، قرآن (برای مسلمانان) و اوستا (برای زردشتیان)، جای پر از آب که در آند چند برگ سبز شمشاد و نارنج انداختهاند، یک جام با ماهیهای قرمز، نرگس، سنبل، تخممرغهای رنگی نان، سبزیپلو با کوکو، سکه، اسفند رنگ شده قرار میگیرد که هر یک معنای خاصی در آغاز سال دارند و نمادی برای خوشیمنی هستند. از جمله نان نماد برکت، تخممرغ، نماد زایش و تداوم نسل، برگ سبز، زندگی شمع و افروختن آن نور است.
ایرانیان پس از پذیرش اسلام، دین خود را با آداب سنتی تلفیق کردند و در کنار سفره نوروزی سنتی خود دعای هنگام تحویل سال را نیز زمزمه میکنند که در آن از خداوند خواستار تغییر و تحولی به بهترین شرایط میشوند.
پس از خواندن دعای تحویل سال، بزرگ خانواده قرآن را میگشاید و هفت سوره یا هفت آیه از آن را که با کلمه سلام آغاز شده میخواند و خداوند خواستار دفع بلا از محیط خانه و خانواده میشود. مراسم نوروز و سال نو تا سیزدهم فروردین یا «سیزده بدر» ادامه مییابد و در طی آن خانوادهها به سنتهای حسنه مانند دیدوبازدید، عیدی دادن و ... میپردازند و در روز سیزده فروردین به دامن طبیعت میروند که باز خوراکیها مانند آش رشته، تحفه، شیرینی، آجیل و هر آنچه از پذیرایی عید به جای مانده را با خود به طبیعت برده و به شادی میپردازند. عصر هنگام نیز کاهو با سرکه و چای میخورند که هر کدام همانند سایر رسوم دارای مفهومی است و در مناطق مختلف ایران مطابق آیین محلی برگزار میشود.
با پایان «سیزده بدر» در واقع سال کاری آغاز میشود و هر کسی آماده مبارزه با مشکلات و مسائل زندگی و کار در سال جدید میشود.
نوروز و آیین آن در هر بهار به ما نوید فرصتی دوباره برای زندگی را میدهد تا همانند طبیعت که پس از مرگ و خواب زمستانی دوباره زنده میشود، به یاد آخرت و زندگی پس از مرگ باشیم و قدر لحظات زندگی را بدانیم.
همچنین ثبت نوروز در میراث معنوی جهانی، میتواند فرصتی باشد؛ اگر کسانی با نوروز ایران آشنا نیستند، با آن آشنا شده و پی به قابلیتهای فرهنگی ایران ببرند، پس چه خوب است ما خودمان در این امر پیشقدم شده و به دنبال ثبت این اثر معنوی، عوامل انتخاب این اثر از سوی یونسکو را برای اذهان آگاه بشر معرفی کنیم.
yazdchymit@yahoo.com
ارسال نظر