چه زیبایی ‌ای درخت...
نرگس احمدی
نمی‌دانم چرا هر گاه که می‌خواهم درباره این آفریده زیبا صحبت کنم، به نظر می‌آید دنیا پر از سخن می‌شود و باز هم کوتاه می‌آید.

صدایی مدام در گوشم می‌خواند: چه زیبایی‌ای درخت... این شعر چند سالگی‌مان بود که در لابه‌لای کتاب‌های درسی‌مان می‌خواندیم؟
چشمانم را که می‌بندم اصلا نمی‌توانم به زمان بی‌او بودن برسم و این واقعیتی است که همه آدمیان بدان معترفند، به گواه همه تاریخ. انگار درخت همزاد بشر بوده، از قدیم‌الایام، درخت همچون الهه‌ای، نگهبان هستی آدمی بوده، گرچه پای در خاک دارد. این را نیز پیشرفت علوم ثابت کرده، کیست که نداند درختان علاوه بر تامین رنگ آرامش مورد نیاز ما، هوای لازم را برایمان پاکیزه می‌دارند؟
ریشه، برگ و ساقه، هر کدام در هستی آدمی ماموریتی ویژه دارند و ما آدمیان چه زود فراموشکاریم که خداوند هم در قرآن کریم بدان اشاره کرده است. نمی‌دانم. شاید هنوز جای شکرش باقی است که به بهانه نامیدن روزی نباش، لحظاتی را به پاس محبت و نقشی که در زندگی ما داشته و دارد، به او عشق بورزیم.
درختان، رموز نباتی
جهان هستی بر مبنای رموزی آفریده شده، که این رموز آدمیان سراسر زمان‌ها و جهان‌ها را به پیوستگی و یگانگی می‌رساند و درخت یکی از آن چند رمز اساسی آفرینش است.
حیات ما با درخت آغاز شد!
چه راضی باشیم یا نه، همه ما ابناء بشر، سلوک زمینی‌مان را با یاری درخت آغاز کردیم، بنابر روایات اجداد کهن، در پی اغوای ماری هفت خط و خال!! والدین اول ما از درختی میوه‌ای چیدند و پای در سرای خاکی نهادند، در اینکه کدام و چه نوع درخت بوده، حرف بسیار است. در قرآن مجید از آن تنها با عنوان «شجر» نام برده شده، تورات آن را درخت جاودانگی و معرفت نیک و بد دانسته و گاهی هم از آن به درخت سیب، انجیر و کافور یاد شده است. در دین زرتشت، درخت «مورد» را درخت اهورامزدا دانسته‌اند، بنابرنظر صاحب تحفه حکیم مومن، مورد درختی است بلندتر از انار، برگش ریزه‌تر از برگ‌های انار، همیشه سبز است و گل و برگ آن معطر و ایرانیان قدیم آن را همواره سبز و خرم و گرامی داشته و در باغچه و باغ‌های خود کاشته و از آن مواظبت می‌کردند. این درخت در بین ملل دیگر هم محترم است و هنوز در آلمان در شب عروسی، تاجی از شاخه‌های مورد را بر سر عروس می‌گذارند. در روایات کهن آمده: عصای حضرت موسی (ع) هم از درخت «مورد» بوده است.
یا می‌توان از شجر اخضر موسی یاد کرد که در وادی ایمن آتشی از درخت علیق و باز در بعضی روایات از، درخت عناب بر آن حضرت ظاهر شد و خداوند با موسی سخن گفت.
یا می‌توان از نخل خشک یاد کرد که با هدیه رطب‌های تازه به مریم مقدس، او را از رنج گرسنگی رهانید.
رستم و چوب گز
در شاهنامه آمده: آنجا که رستم از مقابله با اسفندیار در می‌ماند، پس از چاره‌جویی از زال و با یاری سیمرغ، شاخی از درخت گز را می‌برد و از آن ، برای کشتن اسفندیار بهره می‌برد. مطابق با روایات خاصیت مرموزی در چوب گز نهفته است. در مصر قدیم چوب گز را یکی از درختان مقدس می‌دانسته‌اند و به اعتقاد برخی عوام روح می‌تواند در قالب دیگری چون گیاه جای گیرد.
تولد و درخت
این روزها که دیگر آرام آرام، باغچه و باغ دارد تبدیل به کلماتی می‌شود که تا چندی دیگر باید در فرهنگ لغت پی معنای آن برویم، شاید عجیب به نظر بیاید؛ اما زمان‌هایی بوده که با تولد هر کودکی، درختی کاشته می‌شد و این دو با هم رشد می‌کردند و به نوعی همزاد هم بودند و زندگیشان به هم وابسته بود و در حقیقت نوعی تعامل بین آن دو برقرار می‌شد.
درخت، پیمانه زمان
درختان، بیانگر زمان هستند. درخت، نماد حیات در تکامل دائم است. با دیدن حلقه‌هایی که در برش عرضی تنه درخت پیدا است و هر یک نمودار سالی از عمر درخت هستند، می‌توان تعداد فصول مختلفی را که یک درخت با گردش روزگار پشت سر گذاشته، تعیین کرد و تغییرات آب‌و‌هوای محیط را حدس زد و سرانجام عمر درخت را دریافت. این حلقه‌های هم مرکز، نمودار رشد درخت است که اگر روشن و فراخ باشند نشانه‌ای بر بهاری ملایم، شیره نباتی فراوان و اگر متراکم و تیره باشند نشانگر اینکه زمستانی سخت و سرد را گذرانده است.
برگ‌های درختان همواره موقعیت‌شان را نسبت به خورشید معلوم می‌کنند، برگ‌های نورانی، لبریز از نور خورشیدند و برگ‌های تیره، نسج نازک‌تری از نسج برگ‌های روشن دارند. شاعران در این باره زیاد سروده‌اند.
روبر دسنوس می‌گوید: برگی بود با خط‌هایش؛ خط زندگی؛ خط بخت؛ خط دل.
و بسیاری از اقوام مدعی بوده‌اند که در زمزمه برگ‌ها، طنین آوای خدایان را می‌شنوند.
تصویر اولیه درخت
تصویر مثالی درخت، به مثابه آینه تمام نمای انسان و ژرف‌ترین خواسته‌های او است.
این تصویر در شاخه‌های بی‌شمار گسترش می‌یابد و در بستر اساطیر، ادیان، هنر، ادبیات و تمدن‌ها حضور می‌یابد.
میرچا الیاده می‌گوید: بنابر اساطیر اولیه، درخت کیهانی که ستون و رکن کیهان است آسمان و زمین را به هم می‌پیوندد و گواه بر حسرت، دلتنگی و دورافتادگی از روزگاری است که زمین و آسمان سخت به هم نزدیک بودند این درخت وسیله دست یافتن به طاق آسمان و دیدار خدایان و گفت‌وگو با آنان است.
درخت کریسمس
تخیل آدمیان همواره و به شدت تحت‌تاثیر درختان همیشه سبز قرار داشته و آن درختان را به نشانه‌های پایندگی تبدیل کرده است. درخت کریسمس یا نوئل نیز از بقایای پرستش صنوبر و کاج است که چون همواره سبز و خرم بودند مقدس شمرده می‌شدند و هنوز هم در اعیاد مسیحی، با تزئینات فراوان مورد احترام واقع می‌شوند.
یکتایی درخت
هر درخت، بر مبنای سرنوشت و طرح مقدرش، همان‌گونه که در دانه‌اش مستتر است، براساس همان برنامه، رشد می‌کند و به یکتایی حقیقی خویش می‌رسند. درختان نیازمند مراقبتند و هر زخم آنها را باید تیمار کرد؛ پس یادمان باشد که قلب‌های خون چکان عاشق را!! در گوشه‌ای دیگر ثبت کنیم نه بر تنه درختان و ابتدای حروف نام‌هایمان را با جمع و تفریق به دفاترمان انتقال دهیم و دوستی‌هایمان را با احترام در ژرفنای روابطمان بجوییم و بدانیم که ما جزئی از همین طبیعتیم و حکایت تافته جدابافته زیاد باورمان نشود.
درخت در زبان شعرا
طبیعت همواره الگوی هنری هنرمندان در همه اعصار و قرون بوده و چه بسیار از هنرمندان نقاش و شاعران از آن به آموزگاری خردمند یاد کرده‌اند و بسیار گفته‌اند. از درخت نیز به عنوان جزئی از همین طبیعت الهام‌بخش سخنان بسیاری بوده است:
لافونتن در قصه‌ای مشهور، بلوط بن را می‌ستاید و می‌گوید: درختی که سرش همسایه آسمان بود و ریشه‌هایش به قلمرو مردگان می‌رسید.
«استریندبرگ» همه صفات پدری قادر مطلق را که بر عالم و دریا و اقیانوس‌ها فرمان می‌راند به درخت بلوط‌ منسوب می‌دارد.
استعارات شاعرانه، خواب و خوشی‌ها و خیال‌های درختان را در کسوت انسانی به تصویر می‌کشند. ریلکه می‌گوید: درخت گردو، مزه طاق آسمان را می‌چشد.
اوکتاویوپاز معتقد است: درخت، مشیت سبز خدایان را به پرسندگان اعلام می‌دارد.
روزی مبارک
به‌هر حال، این اتفاق مبارک را نمی‌دانم از چه گاهی در تقویم ما رخ نموده. ۱۵اسفند ماه روز درخت‌کاری است و این روزها، در هر کنج و خیابانی، پیرمرد یا جوانی را می‌بینی که شاخه‌های ترد و رنگی سال‌های خواب‌آلوده را در کیسه‌ای پیچانده‌اند و برای فروش آورده‌اند. الان فصل کاشت درختان است، تا رستخیز راه دیگری نمانده است. شعری در خاطرم می‌پیچد: درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد.
چه جایگاه والایی این خلقت‌ عالی خداوند در روان آدمی دارد که برای توصیف زیباترین رابطه حقیقی و البته کمیاب آدمی«دوستی»! آن را به مدد خواسته‌اند.
قصه‌های کودکی
کودکی‌مان با قصه‌هایی گذشت که درختی از سفر تبدیل به تخته‌سیاه می‌گفت و آن یک از شکست خویش در برابر باد. انعطاف، بخشش و محبت در همه جلوه‌های خداوندی آشکار است بیاموزیم به قول رابیند رانات تاگور که: شعله را به پاس روشناییش پاس بداریم و بیاموزیم که چراغدان را نیز که همیشه و جسورانه در سایه ایستاده، فراموش نکنیم.
ریشه‌های حقیقی
فروتنی را از درخت بیاموزیم که چون بارش افزونتر شود بر تواضع او افزوده می‌شود.
تسلیم را از او فراگیریم که چون مقدر شد«سیب» شود دلش هوای انگور شدن نمی‌کند.
بخشش را از او فرا گیریم که سایه و میوه‌اش را بی‌پرسش و بی‌منت بر همگان روا می‌دارد تا آنجا که رابیند رانات تاگور می‌گوید: «تبر هیزم‌شکن، از درخت دسته‌ای برای خود خواست، درخت داد.»