با منیژه حکمت به بهانه نمایش «سهزن» در جشنواره برلین
فقیرانه میرویم، دیده میشویم، بر میگردیم
«من این جایزه را به کشورم که به آن عشق میورزم و به سینمایش تقدیم میکنم.»
غزال صادقی
«من این جایزه را به کشورم که به آن عشق میورزم و به سینمایش تقدیم میکنم.» عکس: حمیدجانیپور
اینها جملاتی بودند که رضا ناجی، بازیگر فیلم آواز گنجشکها هنگام دریافت جایزه«خرس طلایی» جشنواره برلین گفت: بهزعم این سینمایی که رضا ناجی جایزهاش را به سینمایی تقدیم کرد که چند روز پیش از این با او و بسیاری از سینماگران دیگر که در جشنواره برلین حضور یافته بودند، چندان مهربانانه برخورد نکرده بود. منیژه حکمت از جمله کارگردانانی بود که پیش از جشنواره فجر تکلیف خود و فیلمش را روشن کرده و بهجای جشنواره فجر و حاشیههایش راهی فستیوال برلین شد.
با او درباره حضور ایرانیها و نخستین نمایش فیلم «سهزن» دراین جشنواره گفتو گو کردیم.
شما به عنوان یک زن کارگردان که در جشنواره برلین حضور داشتید، حضور ایرانیها را چگونه دیدید؟
فکر میکنم عالی بود، من تا به حال فستیوالهای زیادی رفتم و ایران نیز در آنها حضور داشت، اما امسال این حضور خیلی پررنگ بود، از طرف دیگر خانم مخملباف، مجید مجیدی و دو کارگردان ایرانی هم از آلمان و کانادا آمدند و میتوان گفت تمام این فیلمها در سطوح خودشان خوب بودند و تقریبا در تمام بخشهای این فستیوال ایرانیها حضور داشتند.
جایزه رضا ناجی برای سینمای ایران یک جایزه منحصربه فرد بود، این جایزه تا چه حد به حضور بینالمللی عوامل فیلمهای ایرانی کمک میکند؟
این اتفاق برای اولینبار بود که در تاریخ سینمای ایران اتفاق میافتاد و خوشبختانه گرفتن جوایز از فستیوالها برای ایران از حد کارگردان و تهیهکننده گذشت و مهمترین جایزه بازیگری به رضا ناجی تعلق گرفت، ما تا به حال در تمام دنیا همهنوع جایزهای گرفتهایم و این باعث افتخار است که بچههای سینمای شریف ایران با حداقل امکانات فیلم میسازند و با وجود داشتن حداقلها در سطوح بینالمللی به رقابت میپردازند.
شما فیلم آواز گنجشکها را دیدید، فکر میکنید به عنوان یک کارگردان چه چیز بارزی در این فیلم وجود داشت که جایزه گرفت؟
به هرحال سلیقهای است، من در ایران با نحوه فیلمسازی که آقای مجیدی و بعضی دوستان دارند، مشکل دارم چون رقابت در داخل ناعادلانه میدانم، ما در داخل با حداقلها میسازیم و این دوستان با حداکثرها که البته این بر میگردد به سیاستهای حاکم، اما در نهایت این فیلم، فیلم مهربانانهای بود و در آنجا همه چیز خیلی خوب است در حالی که اصلا چنین نیست و ما در شرایط مهربانانه و دلچسبی زندگی نمیکنیم، ولی در هر حال از یکنوع سینمای شاعرانهای میآید که امضای مجیدی زیر این اثر وجود دارد.
از سه زن و نمایش آن در جشنواره بگویید؟ استقبال تماشاگران چگونه بود؟
خیلی خوب بود و تقریبا تمام بلیتها در روز اول فروخته شد. تماشاگران حتی روی پلهها نشسته بودند، ما در دو سالن پنج نمایش داشتیم، چیزی که برای من خیلی جالب بود صحبت آلمانیها بود که میگفتند: «این گمشدن نسلها نه فقط در ایران که در تمام دنیا وجود دارد و این نگاه به گذشته و تاریخ در حال حاضر به همه دنیا تعمیمپذیر است.» و به هر حال استقبال عالی بود و نقدهایی که روزنامههای آلمانی نوشته بودند نیز نشان میداد به درستی تمام نکات و ظرایف فیلم را دریافته بودند.
آیا در برلین بازار فیلم وجود داشت؟ چه تفاوتهایی میان این بازارهای فیلم با ایران وجود دارد؟
یکی از بزرگترین بازارهای فیلم، بازار فیلم برلین است و خوشبختانه فیلم ایرانی بسیار خوب دیده میشد و بسیاری دنبال خرید فیلمهای ایرانی بودند، ولی اصلا قابلمقایسه با بازار فیلمهای ایران نیست و هیچ ارتباطی هم ندارند، چون یک ساختمان بزرگ چهار طبقه را در آنجا به این موضوع اختصاص داده بودند.
باتوجه به اینکه فیلمهای ایرانی با هزینه کمتری ساخته میشود و در بخش تبلیغات هم بسیار فقیرانه عمل میکنند، آیا احتمال خرید این فیلمها به خاطر تبلیغات اندک آنها پایینتر نمیآید؟
بخش تبلیغات به علت وجود مشکلات اقتصادی خیلی ضعیف بود و ما نتوانستیم مانند کشورهای دیگر تبلیغات وسیعی داشته باشیم و از پوستر، بیلبورد و ... استفاده کنیم، ضعف تبلیغات آن قدر هست که ما همیشه خجالت میکشیم، چون همه ایران را به عنوان یک کشور ثروتمند میشناسند.
وقتی یک کشوری در یک فستیوال مهم خارجی حضور دارد، تمام رسانههای جهان روی آنها تمرکز میکنند و حداقل کاری که دولتها برای کشورهایشان انجام میدهند تبلیغات، گرفتن مهمانی و ... است، اما همیشه فقیرانه رفتیم و برگشتیم، شاید جالب باشد، بدانید که حتی یک پوستر تبلیغاتی هم برای فیلم آقای مجیدی وجود نداشت، اما با این همه در نهایت به لطف بچههای قانع سینما، سینمای ایران دیده شده و میشود.
برخی در داخل کشور موفقیتهای سینمای ایران در خارج را به خاطر نمایش «سیاهنمایی جامعه» میدانند تا چه حد با این نظر موافقید؟
من خیلی متاسفم که چنین نگاهی وجود دارد، من فکر میکردم وقتی سینمای ایران چنین افتخاری به همراه بیاورد، درست مانند زمانی که ما در کشتی و فوتبال موقعیتی به دست میآوریم، در فرودگاه از ما استقبال شود و تبلیغات عجیبوغریب و خاصی صورت بگیرد، همان گونه که در تمام دنیا عرف است، اما چنین اتفاقی نیفتاد. من نمیدانم که ما اهالی سینما در ایران باید چه کاری انجام دهیم یا سیاهنمایی یعنی چه؟
سینما از بستر جامعه بلند میشود و نشان دادن مشکلات جامعه حق یک سینماگر است که به آن نگاه میکند و به آن میپردازد، قرار نیست ما همیشه در چارچوبها قرار بگیریم، این اشتباه است، چون اگر ما فیلم نسازیم و فیلم ما به خارج نرود، علیه ایران فیلم زیاد ساخته میشود و سیاهنمایی واقعی هم در آنجا انجام میشود و چهرهای که آنها نشان میدهند، خیلی سیاهتر از چهرهای است که ما سعی میکنیم با نشان دادن لایههای زیرین جامعه نشان دهیم.
ما فیلمهای مایکل مور را زیاد در کشورمان دیدیم، ببینید در آمریکا این کارگردان تا چه حد آزادی دارد که به این شکل فیلم میسازد و دولت خود را کاملا آشکارا نقد میکند، این در شرایطی است که ما در سینمای ایران حتی شبیه یک چنین فیلمهایی هم نداریم و در نهایت کاملا شرافتمندانه به نقد معضلات اجتماعی میپردازیم.
در حالی که امسال هیچ کارگردان زنی را در جشنواره فجر نداشتیم، اما در جشنوارههای خارجی با حضور پررنگ زنان روبهرو هستیم. فکر میکنید زنان فیلمساز ایرانی شانس بیشتری در فستیوالهای خارجی دارند؟
من یک بار در یکی از مصاحبههای مطبوعاتی که داشتم، درباره تعداد کارگردان زن ایرانی صحبت کردم و گفتم ما فقط در محدوده مستند فیلم کوتاه ۳۰۰زن کارگردان ایرانی داریم و در محدوده فیلم بلند ۲۲کارگردان زن ایرانی، همه تعجب کردند و به جرات میتوانم بگویم ما جزو معدود کشورهایی هستیم که این تعداد کارگردان زن ایرانی داریم و به جای اینکه کمک کنند که واقعیت ایران دیده شود، برعکس عرصه فعالیت آنها را محدود میسازند، اما اگر این موضوع هم که زنان ایرانی در فستیوالهای خارج از کشور بهتر باشند نیز وجود ندارد، چون در آنجا جنسیت مطرح نیست و فقط به فیلم نگاه میکنند که قابلیتها و فاکتورهای لازم را دارد یا نه؟
چه تضمینی برای فیلم شما وجود دارد که دچار سرنوشت فیلم سنتوری نشود؟
ما همه سعی کردیم از این فیلم مراقبت کنیم و واقعا نمیدانم که چرا بچهها اینقدر ساکت ماندهاند و در این ارتباط سکوت کردهاند و من فقط وزارت ارشاد را مقصر این جریان میدانم.
این گونه گفته میشود که عوامل فیلم سنتوری درقاچاق آن دست داشتهاند؟
به هر حال وقتی فیلم به این شیوه از اکران باز میماند و توقیف میشود نمیتواند که به فستیوالهای خارجی نرود و در آنجاها هم اکران نشود، فیلم میرود و در جاهای مختلف دنیا که اجازه دارد پخش میشود و امکان هر اتفاقی نیز وجود دارد، اما با این حال مقصر اصلی وزارت ارشاد است، چون که نمیتوانیم هر روز فیلم بسازیم، آن را توقیف و ممیزی کنند و ما هم آن را در صندوقخانه، خانهمان نگه داریم، ما فیلم میسازیم، حرفی و فکری برای مطرح کردن داریم و میسازیم که دیده شود و وقتی انسانها هم، تا این حد حریص هستند، هر راهی را برای دیدن آن پیدا میکنند، چون با این کار، مردم خیلی حریصتر میشوند که فیلم را نگاه کنند. مهرجویی شریفترین فیلمساز سینمای ایران است و یکی از مهمترین کارگردانان سینمای ایران است و این مصیبت بیجهت برای او اتفاق نیافتاده این موضوع خیلی دردناک است و دردناکتر اینکه به جای همدردی با او چنین بحثهایی را مطرح میکنند.
ارسال نظر