بازی با حرف‌های تکراری

نگاه سوم- دیگر عادت هر ساله شده که در مناسبت‌های مذهبی، تلویزیون به جای پخش مداوم مراسم عزاداری یا قطع برنامه‌هایش، تهیه‌کنندگان و کارگردان‌ها را به ساخت سریال‌هایی ترغیب کند، که با تکیه بر تکنیک‌های رسانه‌ای، همان مضامینی را برجسته سازند که قرار است در این ماه‌ها، ذهن و دل مردم را به خود مشغول کند. کمی فرصت لازم بود تا این سریال‌های مناسبتی، چهره اغراق شده‌شان را برای همراه ساختن مخاطبان تلویزیون تغییر دهند و پای بازیگران، کارگردانان و تهیه‌کنندگان نامدار هم به سریال‌های مناسبتی تلویزیون باز شود.

مناسبت‌های مذهبی؛ برنامه‌های مناسبتی

سریال «شب دهم‌» نقطه اوج این جریان در نزدیکی بینندگان به رسانه ملی و حفظ و انتقال هوشمندانه مفاهیم مذهبی به آنها بود. «شب دهم» که تکرارش از این پس مهمان هر ساله شب‌های محرم شد با بازیگرانی آشنا، قصه‌ای منسجم و دل‌نشین و موسیقی تاثیرگذار، رنگ دیگری به سریال‌های مناسبتی داد.

امسال هم «پریدخت» ساخته «سامان مقدم»، برنامه هر شب ماه محرم شد و توانست مخاطبان بیشتری نسبت به سایر سریال‌های این ماه داشته باشد. حضور بازیگران حرفه‌ای که چندان در تلویزیون دیده نمی‌شوند، آوازی دل‌نشین و موسیقی حساب شده، جلوه پنهان مفاهیم اعتقادی و مذهبی در ماه سوگواری و همان روایت مردم پسند مثلث‌های عشقی، محرک‌هایی بود که بیننده را هر شب مقابل تلویزیون می‌نشاند و یادآوری می‌کرد که آنچه موفقیت چنین برنامه‌ای را تضمین می‌کند، نه هیچ یک از این عوامل، که مجموعه آنها در کنار یکدیگر است.

اما همه چیز طبق انتظار پیش نرفت. با وجود اینکه «پریدخت» به سفارش شبکه دو سیما ساخته شده بود و بی‌شک نظارت‌ها قبل از پخش و حتی ساخت آن اعمال شده بود، ساخته سامان مقدم از سانسور و نظارت‌های بعد از پخش هم مصون نماند. بخش‌هایی از سریال در حین پخش حذف شد و تکرار صحنه‌هایی جایگزین آنها شد. با قطع برنامه‌ در برخی شب‌ها، زمزمه‌ها برای قطع پخش آن بالا گرفت و با وجود آنکه بنا بود شاهد ۱۳ قسمت این سریال در ماه محرم باشیم، ماجرا در ۹ قسمت بیان شد و به تماشاگر برنامه‌های تلویزیون حساسیت همیشگی اهالی سینما را یادآوری کرد.

روایت عشق‌های تکراری

داستان پریدخت با روایت عشق آغاز می‌شود. عشق خان‌زاده دوستی که مثل برادرش می‌ماند، به «پریدخت» دختر میرزا. «نادرخان» وارث خون خانی بود که با وجود نزدیکی ظاهری‌اش با مردم و تظاهرش به بیزاری از قدرت، به مردم‌اش خیانت‌ پیشه می‌کند. او حتی برای رسیدن به کسی که دوستش دارد، زندگی پریدخت را تباه کرده و از برادرکشی فروگذار نمی‌کند؛ اما شخصیت او در داستان سراسر شر نیست و علی مصفا با سردی در ایفای نقش، مخاطب را هم فریب می‌دهد و گاه او را به جدال ذهنی برای پذیرش نادرخان به عنوان بانی آشوب ناتوان می‌سازد.بازی‌ها در مجموع، دلنشین و تاثیرگذار است و تاحدودی ضعف‌های دیگر مجموعه را می‌پوشاند. انگار قرار نبوده سامان‌مقدم در ساخت این سریال، از کلیشه‌های همیشگی عاشقانه‌های ایرانی فاصله بگیرد و چهره‌ای باورپذیرتر و تازه‌تر از ماجرا را پیش روی بیننده بگذارد. نابودی سیه‌کاران و پیروزی خیر در آخرین لحظات و صحنه‌های اغراق‌شده بسیج مردمی در مقابل شد، به جای بهت در باور آنچه می‌گذارند، لبخندی از سرخستگی بر لب مخاطب می‌نشاند و راه کارگردان را برای بیانی تازه و جذاب بسته جلوه می‌دهد.

آنچه بدیهی است، هوشمندی اهالی سینما برای آموزش پنهان مفاهیم اعتقادی و مذهبی از طریق برنامه‌های مخاطب‌پسند در این ایام است که بی‌شک تاثیری بیشتر از بیان آشکار آنها به تماشاگر هر شب چنین برنامه‌هایی خواهد داشت، اما پریدخت که با پشتوانه تیم محبوب و شناخته شده‌اش به سینما آمد، پرمخاطب‌ترین سریال مناسبتی این ماه شد، بی‌آنکه انتظار مخاطب مشکل‌پسند تلویزیون را برآورده سازد.

اما بی‌انصافی است اگر همه تقصیرها را برگردن عوامل سازنده فیلم بیاندازیم، چرا که همه می‌دانیم حذف قسمت‌هایی از حاصل تلاش یک تیم، هرچند کوتاه، تا چه حد به بیان مقصود آنان آسیب رساند.