وحید رستمی
نیاز به آرامش چیزی است که در تمام انسان‌ها یافت می‌شود. درگیر زندگی فوق‌العاده شلوغی هستیم. از آرامش دوریم.

از ترافیک ساعت 7صبح بزرگراه همت بگیر تا ترافیک ساعت 8شب بزرگراه چمران. از رفت‌وآمد آدم‌ها از شنبه تا چهارشنبه برای رسیدن به محل کار و خانه بگیر تا رفت و آمد آنها در روزهای تعطیل برای دیدن ویترین مغازه‌ها و خرید کردن. از کوچه‌های تنگ محله‌های بالای شهر با برج های بلند و مجلل بگیر، تا محله‌های شلوغ پایین‌شهر با خانه‌های کاملا فرسوده.
از چرخ زدن با ماشین یا پیاده در خیابان‌ها و مراکز خرید، برای تفریح گرفته تا سر کوچه نشستن و در کوچه فوتبال بازی کردن. از حوادث روتین موجود در فیلم‌های عامه‌پسند سینماهایمان بگیر تا آهنگ‌هایی که با سوار شدن در هر ماشینی می‌توانی از آنها رنج ببری.
آره همش زندگی شلوغی‌ را نشان می‌دهد که آدم‌ها در عین ناراضی بودن از این شلوغی کاملا درگیر آن هستند نه تنها آرامش وجود ندارد، بلکه این نیاز به آرامش هم که در تمام آدم‌ها وجود دارد، در این فضای شلوغ و کثیف کاملا خاموش است. این دقیقا چیزی است که ریموند کارور، داستان‌نویس و شاعر آمریکایی (1988-1938) از آن فراری است و در داستان‌هایش به دور از همه حوادث و شلوغی‌های جامعه، به خود انسان می‌پردازد.
کارور یکی از بزرگ‌ترین داستان‌نویسان قرن بیستم است، طوری که او را به عنوان پدر داستان‌نویسی کوتاه مدرن می‌شناسند. او خود را «کسی که تمایل به ایجاز و قوت دارد و به نوشتن داستان‌های کوتاه، معتاد است» معرفی کرده است. در داستان‌های کارور کلمات اضافی وجود ندارد و تک‌تک کلماتش را به دقت و وسواس انتخاب می‌کند. کارور در ۲۵ می ۱۹۳۸، در شهر کلاتسکافی در ایالت اورگون که شهری صنعتی در کناره رودخانه کلمبیا است، به دنیا آمد و در شهر یاکیما در ایالت واشنگتن، بزرگ شد.
پدرش کارگر کارخانه چوب‌بری بود و مادرش گاهی به عنوان پیشخدمت و فروشنده کار می‌کرد. در هجده سالگی با «ماریان بورک» که شانزده ساله بود، ازدواج کرد.
پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان دیویس، برای تامین هزینه‌های گذران زندگی به مشاغل متفاوتی چون سرایداری،‌ چوب‌بری و فروشندگی روی آورد.
طی سال‌هایی که شغل‌های متفاوتی داشت، به تربیت فرزندان مشغول بود و همزمان سعی می‌کرد که بنویسد. افراط وی در نوشیدن الکل آغاز شد و این مساله تا حدی پیش رفت که تقریبا تسلیم شد و به طور دائمی به نوشیدن پرداخت. در تاریخ 2 ژوئن 1977 با یاری «گروه الکلی‌های ناشناس» (Alcholics Anonymous)، اعتیادش به الکل را ترک کرد. او از 1979، با زن شاعری به نام ست‌گالاگر که وی را در همایش نویسندگان، در دالاس تگزاس ملاقات کرده بود، زندگی کرد.
در نهایت او در سال ۱۹۸۲ از همسر اولش، ماریان طلاق گرفت و در سال ۱۹۸۸ در شهر رنو در ایالت نوادا، با گالاگر ازدواج کرد.
دو ماه بعد در تاریخ دوم اوت 1988 در سن پنجاه سالگی و به دلیل سرطان ریه، در ایالت واشنگتن درگذشت.کارور سبک مینی‌مالیستی را هویت بخشید. در داستان‌هایش به اندوه و روزمرگی و روابط مریضی که انسان‌ها درگیر آن هستند، می‌پردازد و به دنبال راه‌حلی برای آن می‌گردد.
در داستان‌های کارور، مخاطب دائما در انتظار وقوع حادثه‌ای خاص است و در حال این انتظار کشیدن است که داستان تمام می‌شود. چیزی شبیه انتظارهای طولانی و هر روزه خودمان در میان انبوه روزمر‌گی‌هامان. در انتها اتفاقی که دنبالش بوده‌ای رخ نداده است؛ اما آرامش عجیبی را حس می‌کنی با وجود تمام ابهامات و درگیری‌های ذهنی که داستان برایت ایجاد کرده است. اما به این دلیل که در فضای نوشته به دور از آن هیاهو و شلوغی‌های دنیای اطراف بوده‌ای، از این آرامش، لذت می‌بری و حتی غنیمتش می‌شماری. کتاب‌هایی از کارور که به زبان فارسی ترجمه شده، در زیر آمده است. بعضی از آنها گزیده داستان‌های کارور است از کتاب‌های مختلف او که به سلیقه مترجم انتخاب شده و به چاپ رسیده است.