سینما سنگدل شده است

بهزاد خاکی‌نژاد

بسیاری از بازیگران بدنه سینمای حرفه‌ای ایران پیش از انقلاب را بازیگران تجربی شکل می‌دادند؛ اما پس از انقلاب خوشبختانه سینمای ایران از حضور بازیگران تحصیل کرده، دوره دیده و تئاتری سامان گرفت و متاسفانه بازیگران تجربی حرفه‌ای که سال‌ها و دهه‌ها بی‌منت و با دریافت دستمزدی اندک در سینما حضور داشتند، آرام‌آرام از گردونه این هنر- صنعت بیرون رفته و گوشه تنهایی خانه را بر پرده سینما برتری دادند. هر چند شمار بازیگران مرد تجربی که در دهه‌های اخیر کمتر بر پرده حاضر می‌شوند، بسیار زیاد است؛ اما مشت نشان از خروار می‌دهد. بی‌مهری سینما بر زبان چند تن از بازیگران حرفه‌ای و گوشه‌نشین سینمای ایران در گوش علاقه‌مندان به سینما، خالی از لطف نیست.

رابطه؛ آفت سینما

میرمحمد تجدد متولد شهر ری دارای مدرک فوق دیپلم، مربی دان ۶ کاراته و دارای سابقه بازیگری در بیش از ۵۰ فیلم سینمایی و سریال از سال ۱۳۴۰ تاکنون است که «خداحافظ رفیق، صادق کرده، تنگنا، سرب، گروهبان، پرواز از اردوگاه و...» از آن جمله‌اند. تجدد که به عنوان بازیگر حرفه‌ای و تجربی نقش‌های ضد قهرمان در سینمای ایران معرفی شده است، درباره بی مهری سینما می‌گوید: «سینمای امروز ما دیگر نیازی به پیشکسوتان و خاک صحنه خورده‌ها ندارد. دور، دور جوانان تازه‌وارد و بی تجربه است. حالا سینما حتی به وضعیت اقتصادی و سلامت بازیگران قدیمی خود هم کاری ندارد. هر روز شماری از جوان‌های عشق سینما از طریق رابطه با کارگردان و تهیه‌کننده به بدنه سینما تزریق می‌شوند تا شاید با ویژگی‌های چهره زیبا و خوش‌تیپی، فروش گیشه را تضمین کنند.

سینما یادش رفته که نسل ما پل سینمای قبل و بعد از انقلاب بود. مشکل سینمای امروز ایران بازیگران تجربی و دانشگاه ندیده نیست. مگر فردین و وثوقی و دیگران تحصیل کرده بودند؟!

او می‌گوید: آفت سینمای ما رواج باندبازی و رابطه است؛ کسی را هم یارای مقابله با سردسته‌های باندها نیست. سینما دست به دامان بازیگران بی‌تجربه شده تا بتواند با کمترین هزینه، فیلم‌هایش را به اکران برساند. امنیت اجتماعی و اقتصادی هنرمندان پیشکسوت ما با باندبازی یک عده به خطر افتاده و وزارت ارشاد هم کوچکترین توجهی نمی‌کند. سینما چه زود فراموش کرد که من چند بار در فیلم‌های حادثه‌ای صدمه دیدم و مدت‌ها خانه‌نشین شدم. بدبختی ما این است که برخی از کارگردان‌ها برای نقش‌های خود به سراغ افرادی می‌روند که در اجرای آن نقش خاص تجربه دارند. قبول دارم که چهره‌ای خشن و جدی دارم؛ اما توانایی‌ام که فقط در اجرای این گونه نقش‌ها نیست؛ چرامن که سرما و گرمای این سینما را چشیده‌ام، حالا باید چند سال دور از سینما باشم؟ خوشبختانه توان مالی ضعیفی ندارم اما دست کم ماهانه ۵۰۰هزار تومان فقط اجاره‌خانه می‌پردازم، هزینه‌های جاری دیگر به کنار. ما در این سینما حق آب و گل داشتیم، چه خوب دستمزد تلاش‌هایمان را پرداخت کردند.

دوباره می‌بینمت سینما

کمتر کسی است که بزرگمرد کوچک سینمای ایران را نشناسد. بزرگمردی که روزگاری به قول خودش با شاه هم فالوده نمی‌خورد و در دنیای سینما بر و بیایی داشت حالا او سال‌ها است که به سیگارفروشی در حاشیه جنوبی میدان هفت‌تیر پایتخت رضایت داده است. هنوز هم خاطره فیلم‌های دهه ۵۰ و ۶۰ سینما با چهره دوست‌داشتنی «یکتای» ۶۰ساله مرور می‌شود. اسدا... «یکتا» از نامرادی‌های سینما می‌گوید: «۱۰ سال است که به جای کار اصلی خود، بازیگری سینما، در این منطقه سیگارفروشی می‌کنم تا بلکه بتوانم شکم زن و بچه‌هایم را سیر کنم. با این سن و سال هر روز صبح از خانه‌ام در ورامین حرکت می‌کنم و اینجا می‌آیم و تا عصر حدود ۵هزار تومان می‌فروشم و دوباره راه طولانی ورامین را با اتوبوس در پیش می‌گیرم. ای کاش اصلا وارد سینما نمی‌شدم تا بلکه الان حسرت عدم حضور در آن را به دل نداشتم. ای کاش به همان کار دوران نوجوانی (زرگری) یا کار قبل از سینما (فروشگاه پوشاک) بسنده می‌کردم و دلداده و مجنون سینما نمی‌شدم. این سینما آنقدر نامرد است که حتی اگر یکسال روی پرده نباشی، برای همیشه از چشم سینماگران بیرون می‌شوی. در زمانی که سالی چند فیلم بازی می‌کردم و دستمزد بسیار خوبی هم داشتم، هیچ‌گاه تصور نمی‌کردم که در زمانه‌ای، ماه‌ها و سال‌ها کسی سراغم را نگیرد. حالا دیگر کسی از خود نمی‌پرسد چرا این بازیگر قدیمی سینما بیمه نیست؟ چگونه شکم خود و خانواده‌اش را سیر می‌کند؟ چرا به حرفه هنری خود نمی‌پردازد؟ با این همه هنوز هم به فیلم‌های خود عشق می‌ورزم و امیدوارم که روزی دوباره به دنیای سینما بازگردم، اگر عمری باقی باشد.

امیر یک سکانسی

نام «امیر مولایی» بازیگر کهنه‌کار سینما و تلویزیون ایران چندین سال است که با مجموعه‌های ماه رمضان رسانه ملی پیوند خورده است. او برادر کوچک‌تر «فرج مولایی»، بازیگر قدیمی و تجربی سینما است. امیر و فرج هر دو از هنرمندان پیشکسوت و گوشه‌نشین هنر هفتم هستند و گله‌های بسیاری را در کوله‌بار ۴۰ساله بازیگری خود دارند. امیر مولایی، بازیگر سریال‌های «گردنبند، متهم گریخت، میهمانی از بهشت و شهریار و فیلم‌های «تبعیدی‌ها، زرد قناری، گاهی به آسمان نگاه کن و...» در آستانه ۵۴سالگی، با آهی از ته دل درباره بی‌رحمی‌های سینما می‌گوید: «با عنوان دستیار تهیه و بازیگر از حدود ۱۴سالگی وارد سینما شدم و با عناوین شغلی متفاوتی خاک صحنه فیلم‌های بسیاری را چشیدم. همیشه با عشق، سر صحنه رفتم و با عشق صحنه فیلمبرداری را ترک گفته‌ام؛ اما گویا دیگر سینما علاقه‌ای به حضور من و فرج و امثال ما ندارد. تا به حال کارگردانی نبوده که از بازی‌ام ناراضی باشد؛ ولی همین که کار تمام می‌شود، نمی‌دانم چرا برای همیشه فراموشمان می‌کنند! مردم کوچه و خیابان بعد از هر سریال کلی صحبت می‌کنند و من متوجه می‌شوم که نقش خود را کم نقص ارائه کرده‌ام. چرا عالم هنر این قدر به تلاش ما بی‌وفا شده است؟

هر چه پیش می‌رویم، باند بازی‌های سینما بیشتر می‌شود و بازیگران تجربی را پس می‌زند. عشق به بازیگری باعث شد که سال‌ها بدون بیمه و حقوق مستمری کار کنم و حالا تمام همکارانم در سازمان تامین اجتماعی بازنشسته شده‌اند و من باید ۴سال دیگر بیمه بپردازم.

تازه چند سال یکبار هم که نقشی به قلاب ما می‌افتد، تکرار همان نقش‌های قبلی است. نمی‌دانم چرا همه کارگردان‌ها، نقش‌های خلافکار فیلم خود را به ما پیشنهاد می‌دهند. باز هم جای شکرش باقی است که یکی دو سال یکبار سراغمان می‌آیند. خوشحالم که هنوز به التماس کار در دفترهای فیلم‌سازی نرفته‌ام. هنوز هم به همان عنوان «امیر یک سکانسی» خود و دستمزدهای ناچیز و عشق به سینما راضی‌ام.