چند می‌گیری بخندونی؟

لی لی اسلامی زمانی که مهران مدیری پربیننده‌ترین برنامه‌اش را ساخت، همه از هر قوم و زبان نقشه‌ها را بیرون کشیدند تا ببینند برره به کدام‌شان نزدیکتر است و برنامه‌ای که ۸۲درصد از ۷۰میلیون نفر را مخاطب خود قرار داده بود روا یا ناروا مورد نقد قرار دهند. این جمعیت از بینندگان و واژه‌هایی و رفتار‌هایی که دیگر جزئی از شخصیتشان شده بود توجه به طنز‌های شبانه را بالا برد و صاحب‌نظران را در گروه‌های مدافع حضور این برنامه‌ها و مخالفان سرسخت آن صف‌آرایی کرد.

نقطه آغاز

ماجرای ساخت طنز‌های شبانه، از نوروز ۷۲ به همت مهران مدیری آغاز شد و اقبال مخاطبان تلویزیون به تماشای چنین برنامه‌هایی باعث شد که ساخت آنها ادامه یابد. مدیری را که بی‌هیچ تردیدی می‌توان پایه‌گذار طنزهای سریالی در ایران نامید، در مجموعه به یادماندنی شب‌های برره، توانست ۵۸‌میلیون از ۷۰میلیون ایرانی را پای تلویزیون بنشاند. همان موقع بود که از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها گرفته، تا مسوولان کشوری و اداری - که خود از ادای واژه‌ها به لهجه برره‌ای در امان نمانده بودند - به خود آمدند تا معایب و محاسن این کالای پرمخاطب را بشناسند و راه مستقیمی‌ را پیش پای سازندگانش بگذارند. اما بسیاری در مورد علل توفیق نیافتن سازندگان‌ این سریال‌ها معتقدند ما با گذشت ۱۴ سال از این جریان هنوز درگیر آزمون و خطا هستیم، ذائقه مخاطب را نشناخته‌ایم و نمی‌دانیم با این طنز‌ها چه کنیم.

چرا طنز را دوست داریم؟

حوالی ۸شب زمان مناسبی بود برای جمع کردن خانواده‌های ایرانی که بدشان نمی‌آمد خسته از کار و ترافیک هر روزه لبخندی بزنند و از جدیت و روزمرگی شان فاصله بگیرند. این همان بعدی است که دانشمندان علوم ارتباطات برای وسایل ارتباط جمعی (رادیو، تلویزیون، روزنامه و ...) برمی‌شمرند: تفریح و سرگرمی ‌و فاصله گرفتن از خستگی روزانه یکی از وظایف‌ رسانه‌ها است که در کنار نقش‌های دیگری چون آموزش و خبر‌رسانی اهمیت‌اش را یادآوری می‌کند.

‌رسانه‌ها علاوه بر آنکه وظیفه دادن اطلاعات به مخاطبانشان را دارند، وظیفه فراهم آوردن وجه تفریح و سرگرمی‌را هم بر دوش می‌کشند. به قول دکتر عبدالهیان استاد دانشگاه تهران توجه به این برنامه‌ها علایم خوبی است که مردم می‌فرستند و نشان می‌دهند که مایل به فاصله گرفتن از جدیت روزانه‌اند.

چند می‌گیری بخندونی؟

شبکه سه که شبکه جوان هم خوانده می‌شود چندسالی است در پخش برنامه‌هایش جایی برای این سریال‌ها باز کرده است. به عقیده برخی اساتید علوم ارتباطات این شبکه با مخاطبانی اغلب جوان، باری سنگین‌تر از سایر شبکه‌ها برای برقراری ارتباط موفق و تاثیرگذار با مخاطبان حمل کند.

بودجه قابل توجهی که صداو سیما برای جذب این برنامه‌ها می‌پرداخت، بسیاری را در اندیشه ۹۰ شب آمدن به سیما غرق کرد، اما اوضاع چندان هم بر وفق مراد پیش نرفت و هیچ برنامه‌ای از این دست نتوانست رکورد برره‌ای‌ها را بشکند. سازمان صدا و سیما در اختصاص بودجه به برنامه‌های ساخته شده، رتبه‌بندی‌هایی دارد. برنامه‌های «الف» که بالاترین بودجه را به خود اختصاص می‌دهند بیشتر کارهای تاریخی و برنامه‌هایی با هزینه تولید بالا را در بر می‌گیرد. اما برنامه‌های سری «ب» که سریال‌های طنز هم در آن جای می‌گیرند، بودجه‌ای در حدود ۱۵۰تا ۲۳۰ هزار تومان برای هر دقیقه از سازمان دریافت می‌کنند که بسته به دست‌اندر‌کاران و توانایی‌های مجموعه متفاوت است. برنامه‌های سری «ج» اغلب مناسبتی هستند و سری «د» هم برنامه‌هایی با پایین‌ترین سطح بودجه‌دهی هستند.

شب‌های برره از معدود سریال‌های ۹۰ شبی بود که سیر کلی داستان را از پیش مشخص کرده بود و ما در تیتراژ قسمت‌های اول نام بازیگرانی را می‌دیدیم که تا میانه داستان خبری از حضورشان نبود در حالی که اغلب سریال‌هایی که به این شیوه ساخته می‌شوند طرحی کلی و چند صفحه‌ای را برای تایید به سیما می‌فرستند و بنا به اقتضای شرایط داستان را در همان سیر فیلم‌برداری روزانه مشخص می‌کنند.

این مجموعه با کادری شناخته شده و پشتوانه تحقیقاتی‌اش توانست برای هر دقیقه پخش برنامه حدود ۱۶۰‌هزار تومان از صدا و سیما بودجه بگیرند.

اما دکتر اعظم راود راد استاد دانشگاه تهران که از منتقدان سرسخت این برنامه‌هاست او معتقد: «اگر تلویزیون از بودجه دولتی استفاده می‌کند باید توجه کند که این بودجه را در راه تخریب اجتماع استفاده نکند در حالی که آنچه در ازای چنین فکاهی‌هایی برای اجتماع می‌ماند چیزی جز تخریب نیست.»

این برنامه‌ها معمولا در ساعات اوج مصرف تلویزیون پخش شده و مخاطبانی بیش از سایر برنامه‌ها دارند و منبعی برای جذب آگهی‌های تلویزیونی محسوب می‌شوند.

صدا و سیما گاه در فروش وقت مخاطبانش به صاحبان آگهی اغراق می‌کند و به جز دقیقه‌های قبل و بعد از شروع برنامه، میان یک سریال ۳۰دقیقه‌ای، دو سری آگهی پخش می‌کند. از این رو تلویزیون بیش از مخاطبانش به ساخته شدن چنین برنامه‌هایی احتیاج دارد و شاید به همین دلیل است که ماه‌ها مخاطب را با سریالی فکاهی_و نه طنز_چون چهارخانه سرگرم می‌کند.

فراموش می‌کنیم؟

آیا برنامه‌هایی این چنین تاثیری مخرب بر اجتماع می‌گذارند یا با آمدن برنامه‌ای دیگر از یاد مخاطبانشان می‌روند؟ اساتید علوم ارتباطات به یک شیوه به این پرسش پاسخ نمی‌دهند.

عده‌ای برنامه‌هایی که اصطلاحا به طنز‌های ۹۰شبی معروف شدند به سبب تکرار شبانه‌شان تاثیرگذاری بالاتری نسبی به سایر برنامه‌ها دارند. مخاطب آنها نیم ساعت از هر شبش را با شخصیت‌های این برنامه می‌گذراند و به همین دلیل است که اصطلاحات رایج در آنها خیلی زود ورد زبان می‌شود.

اسم طنز گذاشتن روی این برنامه‌ها خودش طنز است چون هر چیزی دارد جز طنز. بلکه مجموعه‌ای از آدم‌هایی که با کلاه سر هم گذاشتن تفریح می‌کنند. راود راد معتقد است: «اغلب سریال‌های تلویزیون از لحاظ شخصیت پردازی و تیپ‌سازی با مشکل روبه‌رو هستند و شخصیت‌هایی مساله‌دار را نمایش می‌دهند. اما طنز چهارخانه نقطه اوج این مساله است. در این برنامه هیچ شخصیت مثبت یا حتی خاکستری را نمی‌بینیم. شخصیت‌های اجتماعی نشده که حتی تعامل را هم بلد نیستند. ما در این سریال‌ها خصوصا چهارخانه آدم‌هایی را می‌بینیم که نه خوب اند و نه بد بلکه رفتار‌هایی بیمارگونه و پوچ دارند.»

او درخصوص تاثیرات این برنامه‌ها بر اجتماع می‌گوید: «این سریال‌ها به دو شیوه بر مخاطب تاثیر می‌گذارد؛ یکی کوتاه مدت که زیاد هم نگران‌کننده نیست مثل تکیه کلام‌ها و دیگر بلندمدت که در ذهن مخاطب در طول زمان شکل می‌گیرد و طبیعی‌سازی می‌کند و این سریال‌ها چون هر شب هم هستند بی‌شک تاثیر بیشتری می‌گذارند. در ناخودآگاه مخاطب بدیهی و طبیعی تلقی می‌شود و باعث می‌شود با چنین رفتار‌هایی کنار بیاید و هیچ گونه تلاشی در جهت تغییر نکند. مخاطب این برنامه‌ها رفتار بیمار شخصیت‌ها را به مرور زمان به عنوان شیوه طبیعی زندگی می‌پذیرد و از کنارش می‌گذرد.

رضا فیاضی بازیگر هم از منتقدان جدی چهارخونه است و می‌گوید: «متاسفانه کارهایی که در زمینه طنز می‌شود بسیار سطحی است به دلیل اینکه کمدی را نمی‌شناسیم و همیشه در سطح حرکت کرده‌ایم. چهارخانه را ببینید به کجا می‌رسد و چقدر سطحی و زشت پیش می‌رود.»

طنز صرفا برای سرگرمی ‌نیست و در ظاهر جذاب و خنده آورش، به دنبال نشان دادن تلخی‌های جامعه در قالب‌های خنده آور است که به زبان جدی قابل بیان و تحمل نیستند. اما آنچه در چهار‌خانه می‌دیدیم به عقیده بسیاری فکاهی کسالت آور بود.

آنها می‌گویند: «این طنز‌ها با ساختاری سطحی و موضوعاتی پیش پا افتاده تمام می‌شوند و جایشان را به برنامه‌ای دیگر می‌دهند و جامعه هر روز با موضوعی پیش پا افتاده سرگرم می‌شود.»اما اغلب این برنامه‌ها بی‌پشتوانه تحقیق و فیلم نامه‌ای از پیش نوشته شده، نمایان‌گر زندگی خود بازیگران هستند که در اجرای بداهه با کمترین هزینه ممکن ساخته می‌شوند.

عبدالهیان استاد دانشگاه تهران معتقد است که مضامین این برنامه‌ها بی‌ارتباط با قالب‌های جامعه نیست و اگر شرایط اجتماعی برای ساخت آنها نباشد ساخته نمی‌شوند. او می‌گوید: «پروسه تاثیر نمادها در جامعه به این شکل نیست که یک سریال ساخته شود و تاثیر مخرب اش در جامعه ماندگار باشد. ما فکر می‌کنیم این نماد‌ها را سریال‌ها می‌سازند و به جامعه تزریق می‌کنند در حالی که در بسیاری مواقع این جامعه است که نمادها را برای به وجود آوردن این برنامه‌ها به سازندگانش می‌فرستد.»

اختلاف‌نظر‌ها در این حوزه بسیار است، اما آنچه این اساتید بر آن تاکید داشتند، رفتن برنامه‌هایی که طنز می‌خوانیمشان به سمت لودگی و فکاهی‌ بود و ضرورت آمدن اندیشه‌ای مسوول که جایش در ساخت چنین برنامه‌هایی خالی است.