کتاب «پشت سرت را نگاه نکن» مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که به قلم «فارس باقری» و توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است. کتاب مذکور شامل دوازده داستان بوده و از درون مایه روانشناسانه‌ای برخوردار است.

شما در این اثر با روان‌های سرگشته‌ای روبه‌رو می‌شوید که با ظرف زمانی و موقعیت مکانی‌شان در تعارض هستند. انسان‌هایی که وقایع ناگواری را پشت سر گذاشته‌اند و نباید آنها را ببینند!

روایت، فضایی رمز‌آلود داشته و میان وهم و واقعیت مرز مشخصی وجود ندارد.

تا آنجا که خواننده حتی به زنده بودن آدم‌های قصه شک می‌کند، آدم‌ها زنده نیستند چون دیده نمی‌شوند یا دیده نمی‌شوند چون زنده نیستند!

در روند هر داستان نیز این دو مفهوم متناوب معادل هم قرار می‌گیرند و جایشان را به یکدیگر می‌دهند. قصه‌‌های به ظاهر مجزای این کتاب در عین ایجاز از جزئی‌نگری متناسب و پیش برنده‌ای برخوردارند. روایت‌های دوازده‌گانه کتاب مورد بحث به لحاظ لحن و حس و حالی که دارند با یکدیگر ارتباط داشته و حتی در بعضی مواقع همپوشانی دارند (به استثنای داستان «دوزخ» که به عقیده نگارنده لحنی متفاوت و فراشخصی دارد).

درون مایه مشترک بسیاری از آثار «فارس باقری» جنگ و اثرات طولانی مدتش در زندگی آدم‌های درگیر با آن است.

همچنان که در زمینه درام نویسی آثاری مثل «ماهی خاک»، «دیدار» و ... از او به رشته تحریر در آمده است که نمایشنامه‌هایی ضد جنگ محسوب می‌شوند.