نگاهی به نمایشگاه آثار و زندگی استاد علیاکبر صنعتی
کهنه؛ با رنگ سوخته سالهای دور
سارا طالبیان
مجسمه خیلیها را ساخت؛ از گاندی مهربان و صبور گرفته تا رضاخان میرپنج. مصائب بسیار دید؛ اما همیشه ساخت و تصویر کرد و باز مجسمه خیلیها را ساخت؛ از مسیح و مادر و بچههای یتیم گرفته تا شاهعباس و فردوسی و نادر، آرامگاهی دنج و خلوت بنا کرد، برای تمثال تمامیبزرگانی که آفریده بود، برای تمامیمردگان.
سارا طالبیان
مجسمه خیلیها را ساخت؛ از گاندی مهربان و صبور گرفته تا رضاخان میرپنج. مصائب بسیار دید؛ اما همیشه ساخت و تصویر کرد و باز مجسمه خیلیها را ساخت؛ از مسیح و مادر و بچههای یتیم گرفته تا شاهعباس و فردوسی و نادر، آرامگاهی دنج و خلوت بنا کرد، برای تمثال تمامیبزرگانی که آفریده بود، برای تمامیمردگان.
عکس: مهدی جلیلی
استاد فقید علیاکبر صنعتی را باید دو جور معرفی کرد، اول با موزه آثارش و دوم با زندگی پر فراز و نشیبش و البته که این هر دو شاید یکی باشد، چراکه او هرگز جدای از ساختههایش نزیست.
۱. دنیای خاکستری، مجسمههای دنج و مضطرب
در گوشه شمالی میدان امامخمینی جایی که خیابان فردوسی آغاز میشود. ساختمان کهنه و رنگ و رورفتهای است که با ستونهای گچی سفید و قد کوتاه خود لابهلای ساختمانهای بلند و رنگ رنگ توپخانه خیلی راحت دیده میشود. ساختمانی که نمگرفتگی و کهنگی آن را حتی بدون ورود به آن هم میشود دید، با سر دری سرخ و سفید که بر آن نوشته شده: نمایشگاه آثار استاد علیاکبر صنعتی
توپخانه. . . در هم تنیدن انسانها و ماشین بر سنگفرش میدانی که زمانی مرکز پررونق این شهر بیدر و پیکر بوده و امروز، همهمهای از دود و داد و دوره گرد. در گوشه دنج و فرورفتهای از این میدان بزرگ و بیشکل، ساختمانی کوتاه و وارفته که رنگ دیروزها دارد.
تاسیس این موزه به روزهای دور پیش از انقلاب بازمیگردد. یعنی روزگارانی که استاد با دستاندرکاران جمعیت شیر و خورشید سرخ آن زمان آشنایی داشت و به واسطه آنها توانست از ساختمانی در میدان توپخانه به عنوان کارگاه و بعدها برای نصب آثارش استفاده کند و به مرور زمان این ساختمان به موزه بدل شد و بعد از انقلاب نیز تحویل جمعیت هلالاحمر شد. اما افسوس که معدود بازماندههای استاد بزرگ مجسمهسازی و نقاشی ایران حالا در این ساختمان، دور و غریب در محاق فراموشیاند و امنیت ندارند، البته این امنیت نداشتن انگار سرنوشت محتوم آثار علیاکبر صنعتی است، امنیتی که روزی به دست اراذل و اوباش ربوده میشود و حالا هم به واسطه کهنهگی و نمگرفتگی ساختمان نمایشگاه؛ چراکه نقاشیها و مجسمهها و تابلوهای سنگ و سرامیک او در هیچ دورهای روی امنیت و آرامش را ندیدهاند. روزی اراذل و اوباش در جریان کودتای 28 مرداد 1332 به موزهاش ریختند و همه چیز را با خاک یکسان کردند و تمام آثار استاد به مشتی از خاک بدل شد و این حادثه آنقدر دردناک بود که استاد بارها گفته بود کاشتنها یک مشت از خاک آن مجسمهها را به یادگار داشتم. اما این آخرین بار نبود. این شد
ویرانیای که کمر استاد را شکست و دیگر دست به رنگ و قلم و گل نزد و خاموشی پیشه کرد و حالا هم باید نشست و منتظر ماند تا ساختمان نم گرفته و دست تاریخ معدود بازماندگان علیاکبر صنعتی را نابود کند.
تا آنجا که سهرابهادی که آثار استاد صنعتی را برای برپایی نمایشگاه جنبی چهارمین بینال مجسمهسازی ایران جمعآوری کرده است با تاسف و تحکم میگوید: «نم و آلودگی آنها را از میان میبرد. مجسمههای استاد همه از گچ هستند و گچ هم مادهای بسیار آسیبپذیر است. در تمام دنیا از مجسمههای گچی هنرمندان، قالب برنزی میگیرند تا اگر اثر از بین رفت نمونهای از آن موجود باشد. اما این اقدام در ایران صورت نمیگیرد». سهرابهادی تاکید میکند: «از قول من بنویسید آثار استاد در موزه هلالاحمر در بدترین شرایط ممکن نگهداری میشوند. آنها در شرف نابودی و انهدام هستند».
هر چند این نمایشگاه تمام آنچه استاد صنعتی ساخت و پرداخت نبوده، اما به جرات میتوان گفت که ارزشمندترین بازماندگان هنر او را در بر میگیرد، چرا که به جز تعداد معدودی از دیگر آثار استاد باقی آثار او چنانکه گفته شد از میان رفتهاند و این نمایشگاه تنها بازمانده مرد بزرگی است که به گفته بهروز دارش: «نمیتوان نسبت به کار بی امان او بیتفاوت بود. او سالها پیش با فعالیتی چشمگیر، نخستین موزه مجسمهسازی ایران را راهاندازی کرد. کاری که این همه تشکیلات عریض و طویل هنری طی 50 سال گذشته، نتوانستند مشابه آن را انجام دهد».
نمایشگاه دو بخش دارد که طبقه اول آن را مجسمههای گچی تشکیل میدهند و طبقه دوم را آثار نقاشی استاد؛ طبقه اول نمایشگاه به آرامگاهی میماند که بزرگان بسیاری در آن آرام گرفتهاند، چرا که طرح خاکستری مجسمهها و آرایش نمایشگاه به گونهای است که سردی و سکون و به نوعی تداعی مرگ و خاموشی را القا میکند در اینجا میتوان مجسمههای بزرگ و کوچک را یا نیمتنهها و سرها را دید. مجسمههایی که ویژگی بارزشان طرز نگاه مضطرب و خاص آنها است، به نوعی که گویی آرامش از آنها دور شده باشد. در میان مجسمهها چند اثر بیشتر به چشم میخورند از جمله
«مرد سفالگر» و مجسمه کامل «گاندی» که بسیار روحانی و آرام مجسمش میکند و «مسیح مصلوب» همراه عدهای که زیر پایش نشستهاند. اما در این میان صحنهای که بیش از همه توجه مخاطبان را بر میانگیزد، نمایی است که استاد با کنار هم قرار دادن سرهای بسیاری در بالا وتنههای کامل در پایین آن، آفریده است. نمایی که نوعی ازدحام و در هم تنیدگی را القا میکند و تداعیکننده جمعیتی پریشان و ملتهب است، این تابلوی عظیم مجسمهای از چهرهها وتنههایی تشکیل شده که برخی کارگر و برخی دهقان و برخی زندانی زنجیر بر گردن هستند و مانند دیگر مجسمههای این مجموعه با رنگ خاکستری و سوخته خود به شدت حالت انسانهای پریشان و درمانده را به مخاطب منتقل میکنند.
آنچه در تمام مجسمههای این مجموعه قابل مشاهده است، فقدان شادی و خنده است و لبخند رضایتی که بر لب هیچ یک از مجسمهها نیست، چرا که مجسمهها یا تمثال بزرگانی هستند که قیافهشان جدی و خشک است، مانند شاهعباس، فردوسی، حافظ و نادرشاه افشار یا آدمهای عادی کوچه و بازار هستند که درد از تمام وجودشان و حتی حالات نشستن و ایستادنشان پیدا است، مانند مجسمههای: «سرمازدهگان بیخانمان»، مجسمه «کودکان یتیم»، مجموعه مجسمه «زندانیان» و مجسمههای «بزم درد بینوایان»؛ مجسمههایی که حتی اسمهای انتخابی آنها توسط استاد حاکی از دردی عمیق و نگاهی غمبار و محنتزده است. نگاهی که بیشکزاده زندگی سخت و مصائبی است که علیاکبر صنعتی را با خود بزرگ کرده است. طبقه دوم نمایشگاه ویژه آثار نقاشی است و البته دو سهتایی نیمتنه گچی که یکی از آنها مجسمه خود استاد است، مجسمهای که گویای حالت آرام و شکسته او در دوره میانسالی است. در این بخش از نمایشگاه آنچنان که معمول نمایشگاههای نقاشی است از نورپردازی و موسیقی آرامیکه فضا را پر کند خبری نیست، آنچه به گوش میرسد همهمه دستفروشهای بیرون نمایشگاه است و بوق وترمز ماشینها، و آنچه دیده میشود
انبوهی از تابلوهای بزرگ و کوچک است که بیهیچ نظم و توجهی در جای جای دیوارهای سالن آویزان ماندهاند و گرد و غبار سالها بیتوجهی بر چهره آنها نشسته است. تابلوهایی از رنگ و روغن و بیشتر آبرنگ که اکثرا یا پرترههایی از آدمهای مشهور هستند یا نمایی از طبیعت و خاصه اکثر آثاری که با آبرنگ کار شدهاند مناظری از طبیعت هستند، با پسزمینهای سبز اما محو. . .
آنچه که در گذر از مقابل این تابلوها بیشتر از هر چیزی مشهود است، غربت آنهاست، تابلوهایی که باید منتظر نشست و دید که بر اثر رطوبت و سردی نمایشگاه دیر یا زود از بین بروند و با غبارهای نشسته روی سالهای سال نمایششان به خاطرهها بپیوندند.
۲. از روزگار آقای هنرمند
سخت است این که هنرمند باشی و اهل ایران و سی هفت سالگیت بخورد به کودتای سال 32، این یعنی باید خیلی از سختیها و بیچارگیها را تحمل کنی و روزگاران بالا و پست زیادی را شاهد باشی؛ این یعنی اوج جوانی تو باید درعهد رضا شاه گذشته باشد و میانسالیت در دوره کودتا و خفقان و این یعنی اگر هنرمند باشی و مجبور به دیدن باید مصائب زیادی را تحمل کنی.
استاد علیاکبر صنعتی، در سال ۱۲۹۵ هجری شمسی، در کرمان به دنیا آمد. پدرش پس از جنگ جهانی اول بر اثر طاعون درگذشت و مادرش، به خاطر نگرانی از آینده فرزندش، او را به مرحوم حاج علیاکبر صنعتی، موسس «پرورشگاه صنعتی کرمان» سپرد و چند سالی بعد وقتی فامیل داشتن اجباری شد نام سرپرست بزرگوارش را بر او نهادند و شد «سید علیاکبر صنعتی»؛ پس از تحصیلات ابتدایی، حاجاکبر او را نزد پسرش به تهران فرستاد. علیاکبر صنعتی طی ۱۲سال تحصیل در مدرسه کمال الملک، از آموزش و یاری استادانی همچون ابوالحسن خانصدیقی، استاد علیمحمد حیدریان، حسینخان شیخ،
استاد اسماعیل آشتیانی، حسینعلی خان وزیری ومرحوم علی رخساز بهره برد و به سال 1319 لیسانس خود را در رشته نقاشی گرفت، در همان سال به کرمان آمد و برحسب وظیفه و ادای دین نسبت به پرورشگاهی که در آن پرورش یافته بود، تعداد 40تن از کودکان یتیم پرورشگاه را انتخاب کرد و به آنها تعلیم نقاشی داد. در سال 1324 به تهران رفت و با کوشش عبدالحسین صنعتیزاده، پسر حاجاکبر، موزهای در میدان توپخانه ساخت و به سازمان شیر خورشید قدیم واگذار کرد. این موزه به عنوان اولین موزه مردمی در سال 1325با برگزاری نمایشگاهی افتتاح و با استقبال بسیار زیادی روبهرو شد. و بعد از سالیان دراز از زندگی پرافتخار و سخت اوچند سال پس از انقلاب، قدر علیاکبر صنعتی و آثار وی از سوی دولتمردان شناخته شد و با اهدای مدرک دکترای افتخاری، وی به عنوان عضو پیوسته و منتخب فرهنگستان هنر برگزیده شد.
این چند خط را اگر نگاه کنیم خط سیر مختصری از زندگی مردی خودساخته و پیگیر است که با نگاه انسانی خود در طول سالیان دراز و نه دهه زندگی روزهای سخت بسیاری را پشت سر گذاشت، روزهایی که رد آنها را خیلی راحت میشود در چهره مجسمههایی که ساخت و تابلوها و نقشهایی که کشید، دید.
ارسال نظر